دفتر مقالات (شماره هشتم، آبان و آذر 92)
زنان تمدنهای برجسته
زنان ایران باستان (آداب پارسیان)
در دوران ساسانیان مجازات لواط مرگ بود و زن و مرد گناهکار را میکشتند. در اوستا عمل لواط بشدت سرزنش شده و چند جا ذکر میکند که این گناه به هیچوجه قابل پاک شدن نیست.
در تاریخ تمدن ویل دورانت کتاب اول فصل 13 آمده است که: «تا زمان زرتشت پیغمبر (بنابه روایتی به سال تولد 500 یا 660 پیش از میلاد)، زنان همانگونه که عادت پیشینیان بود منزلتی عالی داشتند» در کمال آزادی میتوانستند در اجتماعات و میان مردم ظاهر شوند در آن دوره حجاب زنان صورتشان را نمیپوشانده به طوری که ویل دورانت اشاره میکند: «با رویی گشاده در میان مردم رفت و آمد میکردند». همچنین زنان با نام شوهر و وکالت از او میتوانستند کارهای او را اداره کنند. با وجود اینکه هنوز رد پای جنس مذکر را میبینیم باز هم زنان دوران زرتشت، نسبت به زنان بعد از خود در دوران ساسانی آزادی بیشتری داشتند. اما متاسفانه مقام زن از زمان داریوش (522 پیش از میلاد) تنزل پیدا کرد. البته زنان فقیر به دلیل اینکه مجبور بودند برای تامین مخارج کار کنند تا حدودی آزادی خود را حفظ کردند اما زنان طبقهی عالیتر رفتهرفته کاملا منزوی شدند. زنان طبقه بالا بدون تخت روان پوششدار از منزل خارج نمیشدند. حق نداشتند با مردان رفت و آمد آشکار داشته باشند. زنان شوهردار حق دیدن هیچ مردی جز شوهر، پدر و برادر خود را نداشتند. از نقشهای مانده از دوران ایران باستان نمیتوان هیچ نقشی از زن و یا نامی از آنها یافت.
داشتن فرزند پسر منزلت بود و اما دختردار شدن را لطف نمیدانستند و این عقیده را داشتند که دختران از جمله نعمتهایی که خدا به آدم اعطا کرده نیستند. اگر زن یا دوشیزهای از راه زنا باردار میشد بچه را سقط نمیکرد زیرا سقط را بدترین گناه میدانستند.
نقش زنان در ایران (ساسانیان 224-651 پس از میلاد)
در این دوره هم لواط مجازات مرگ داشت. زن زناکار بینی و گوش خود را از دست میداد و مرد زناکار تبعید میشد. زنان در این دوران پوتین و شلوار کوتاه، پیراهن و شنل بلند و روجامهای که از گشاد بودن زیاد چین میخورد میپوشیدند و موهایشان را جلوی سر جمع میکردند و باقی را به پشت سر میانداختند.
زن میتوانست بدون اجازهی والدین شوهر کند. اما شوهر میتوانست زن را به دلیل نازایی و یا بیوفایی طلاق دهد و زن هم میتوانست به دلیل ظلم شوهر درخواست طلاق کند. چندزنی توصیه میشد بخصوص در صورت نازایی زن اول. مردان همخوابه داشتند و این زنان همخوابه به راحتی در میان مردان و مردم ظاهر میشدند در صورتیکه زنان ایرانی تنها در اندرونی خانه رفت و آمد میکردند.
حضور بسیار کمرنگ زنان در شواهد برجای مانده ازین دوران شاهدی بر وجود نابرابری اجتماعی است. در یک پژوهش، در ۸۰ نمونه بررسی شده قطعات گچبری، موزاییک، ظروف زرین و سیمین، نقش برجستهها، مهرها و نگینها تنها در۱۹ مورد (۲۳.۷۵ درصد) زنان ظاهر شدهاند در ۱۱ مورد در کنار مردان(۵۷.۸۹ درصد) و تنها در ۸ مورد (۴۲.۱ درصد) به تنهایی و مستقل نمایش داده شدهاند.
تاکید بر نمایش مردان خاندان شاهی که مرتبا در مواد مختلف تکرار شدهاست نشانگر جایگاه ویژه مردان و برتری آنها در مقایسه با زنان و نقش فعال مردان در سازماندهی جامعه ساسانی دارد. در این دوره تبعیض جنسیتی آشکاری وجود داشته بطوری که در نقشهای باقی مانده از شاهان و ملکهها به وضوح درشتتر نشان داده شدن مرد، ادای احترام زنان به مردان همه نشاندهندهی جایگاه پایینتر زنان نسبت به مردان است. ایرانیان در آن زمان بشدت به ادامه نسل از طریق فرزندان ذکور معتقد بودند به طوری که اگر خانوادهای بدون مرد میبود برای آن خانواده قیمی مذکر در نظر گرفته میشد و همسر مرد فوت شده نمیتوانست مسئولیت خودش و فرزندانش را بر عهده بگیرد. حتی زنان بعد از مرگ هم در روی سنگ قبرشان از روی انتصاب به همسرشان معرفی میشدند نه با اسم و رسم خودشان این رسم را میتوان بزرگترین عامل مجهولیت زنان بخصوص در ایران دانست زیرا یک زن در تمام طول عمرش جز از طریق نام بستگان مرد خود که شامل پدر، شوهر و یا قیم میشده معرفی نمیشد. زنان یا دختر بودند یا مادر یا همسر در حالیکه مردان از طریق شغل و درجهشان و یا اسم خاندانشان معرفی میشدند.
در دوران ساسانی چندشوهری برای زنان وجود داشته اما این پدیده را نمیتوان با چندزنی مردان یکی دانست زیرا زنان بنا بر سیاستهای خاندان و به دنیا آوردن جانشین به دستور و خواست مردان اقدام به ازدواج مصلحتی میکردند در حالیکه چندهمسری مردان احتمالا نماد منزلت و برتری بود.
از جمله اتفاقات جالب میتوان به تفکر قباد اول در ایجاد یک نظام اشتراکی کمونیسمی اشاره کرد تا بتواند از آن طریق به اشراف و موبدان حمله کند. مزدک، موبدی زرتشتی بود که خودش را فرستنده ایزد میدانست. حوالی سال 490 میلادی مزدک کیشی باستانی را ترویج میکرد که اصول آن به گفته خودش اینگونه بود: «همهی مردم مساوی هستند و هیچکس حق تملک چیزی بیش از دیگری ندارد. مالکیت و ازدواج از اختراعات و اشتباهات انسان است. کلیهی اشیا و تمام زنها باید متعلق به تمام مردان باشد» همانطور که میبینید حتی در این آیین کمونیستی، زنان همطراز با اشیا قرار گرفتهاند. قباد پادشاه این کیش را پذیرفت و باعث خشم اشراف شد آنها معتقد بودند با این آیین فحشا و زنا در جامعه رواج پیدا میکند و از طرفی پیروان این آیین زنان زیباروی، حرمسراهای اشراف و ثروتشان را تصرف کرده بودند.
قباد توسط اشراف زندانی شد اما از زندان گریخت و در سال 499 قباد پس از آنکه بار دیگر شاه شد و قدرت خود را تحکیم کرد مزدک و پیروان کمونیستش را از بین برد. این نظام کمونیستی کوتاهمدت اگرچه از هیچ نظر به نفع زنان تمام نشد اما برای کارگران مفید بود به طوری که پس از آن فرمانهای شورای دولتی نه تنها باید به امضای شاهزادگان و موبدان میرسید بلکه از طرف سران اتحادیهها نیز امضا میشد.
دلیل اصلی انتخاب و بررسی نقش زنان در سلسله ساسانی در این بخش این بود که بعد از ساسانیان با ورود اسلام، ایران وارد دورهای جدید از تاریخ سرزمین خود شد. برخلاف تصور عموم مردم، که زنان قبل از اسلام از حقوق و قوانین برابر با مردان برخوردار بودند دیدیم که زنان چه پیش و چه بعد از اسلام همیشه شهروندان درجه دوم محسوب میشدند. البته مسلماً در دورههای مختلف این حقوق بهتر یا بدتر میشده اما چیزی که در تمام طول تاریخ پدرسالارانه ایران و جهان مشخص است نابرابری بین زن و مرد است.
زن در یونان باستان (یونان عصر طلایی 480-390 پیش از میلاد)
در آتن برای جلوگیری از افزایش جمعیت و تجزیه فقرآور اراضی کشتن کودکان مباح است. در این میان فرزند بردگان به ندرت زنده میماندند و دختران بیشتر از پسران کشته میشدند. زیرا دختران هنگام ازدواج باید با خود جهیزیه میبردند و از کار کردن در خانهای که در آن پرورش یافته بودند به کار کردن در خانهای که نقشی در پرورش آنها نداشت میرفتند. از این جهت سودی نصیب خانواده خود نمیکردند. افلاطون میگوید فرزندان ضعیف و یا فرزندانی که از والدین پیر ایجاد شدهاند را باید کشت و ارسطو نیز معتقد است کشتن جنین بهتر از کشتن کودک است. اما در قانون طب بقراط سقط جنین برای پزشکان ممکن نیست و در عوض قابلهها به این کار مشغول هستند. پسران از سن 6 تا 16 سالگی در مدارس به تحصیل میپردازند اما دختران در خانه میمانند و علوم خانهداری را فرامیگیرند و خواندن و نوشتن، محاسبه، رقص و آواز را در منزل از مادر خود یاد میگیرند. نکته بسیار جالب این است که معدود زنانی که به تحصیلات کامل دست مییابند فاحشههای ممتاز هستند و برای زنان محترم بالاتر از تحصیلات ابتدایی امکان تحصیل بیشتری ممکن نیست.
زنان یونانی کفشهایی با کف بلند میپوشیدند و شکم خود را محکم میبستند. از پستانبند پارچهای استفاده میکردند. یونانیان که بسیار بیشتر از ملل دیگر زیبایی را ستایش میکنند اغلب موهای خود را طلایی میکردند و سفیدی موها را میپوشاندند. ستایش زیبایی توسط مردم آتن سبب شد که در صنعت آرایشگری، عطر و پیرایش بدن موفقتر از سایر ملل عمل کنند و به رازهای زیبایی بسیاری دست پیدا کنند.
قانوناً مجازات زنا برای زنان، و برای مردانی که با زن شوهردار میآمیزند، مرگ است اما عمل زنا در یونان به راحتی بخشیده میشود و تنها وقتی موجب طلاق میشود که زن مرتکب آن باشد. بر زنان محترم داشتن عصمت پیش از ازدواج واجب بود در حالیکه مردان آزاد بودند. از آنجایی که دیدیم حتی مطالعه علم نیز برای زنان محترم ممکن نیست اما بر فاحشگان آزاد است کمی بیشتر به انواع فاحشه بر یونان میپردازیم:
پستترین طبقه فاحشگان اغلب دخترانی هستند که در خانههایی تحت حکومت یک زن رئیس قرار دارند و به هر مدت زمانی که مرد مایل باشد از یک هفته تا یک سال در اختیار او قرار میگیرند و گاه همزمان با چند مرد قرارداد میبندند و اوقات خود را برای شرکت در مجالس آنها تنظیم میکنند. بعد از این طبقه دختران نیزن هستند که مانند گیشای ژاپنی در مجالس دلربایی میکند و آواز و موسیقی سر میدهند. مربیان این دختران اغلب فاحشگان پیری هستند که مدارسی جهت آموزش آنها دایر کردهاند. عالیترین طبقه روسپیان «فاحشگان ممتاز» هستند که «هتایرای» به معنی دوست و رفیق نامیده میشوند. اینان همان زنانیاند که میتوانند به تحصیلات کامل دست یابند و برخلاف پستترین طبقه فاحشهها که شرقی هستند، اینان اغلب از نژاد شهروندان (شارمگان) یونانیاند که مقام و اعتبار خود را از دست دادهاند و یا از انزوای مخصوص زنان آتنی فرار کردهاند. عدهای از این زنان در مجالس مردانه آتن ارج و قربی بالا دارند این زنان کتاب میخوانند و با سخنان حکیمانه و دانش خود دوستارانشان را سرگرم میکنند و از این طریق بود که عدهای از این زنان نام خود را در تاریخ جاودانه کردند. زنانی همچون: تارگلیا که برای ایرانیان نقش جاسوس را داشت. تئوریس که تسلای پیری سوفکل (تراژدینویس یونانی) بود و بعد از او آرخپیه این نقش را بدست گرفت. آرخیاناسا که افلاطون را به خود مشغول داشت.
در تاریخ هرودوت (425-484پ.م) زنان در همه جا حاضرند، ولی در تاریخ توسیدید (395-460پ.م) از آنان اثری در میان نیست. در ادبیات یونان، از اشعار سمونیدس آمورگوسی تا آثار لوکیانوس، همه جا پیدرپی از خطاها و زشتکاریهای زنان سخن میرود. در پایان این دوره، حتی پلوتارک مهربان گفتار توسیدید را تکرار میکند: «نام یک زن پاکدامن را نیز چون شخص او باید در خانه پنهان داشت.»
زن یونانی حق عقد قرارداد ندارد، نمیتواند بیش از مبلغ ناچیزی وام بگیرد و اقامه دعوی در محکمه برایش ممکن نیست. در قوانین سولون، اعمالی که تحت تاثیر زنان صورت گرفته باشد اعتبار قانونی ندارد. زنان، پس از مرگ شوهر، از ارث او سهمی نمیبرند. البته در صورتی که مورد ستم بیش از حد قرار بگیرد میتواند تقاضای طلاق کند اما کودکان به پدر تعلق میگیرند. عقیم بودن زن باعث طلاق میشود اما عقیم بودن مرد نه. زن بدون اجازه شوهر حق خروج از منزل را ندارد.
توسیدید میگوید: هرودوت نثرنویسی بود که به حقیقتنویسی علاقه نداشت و با توجه به همزمانی این دو تاریخنویس و اینکه هردوت در موارد زیادی داستانگویی را به جای تاریخ قرار داده و حتی در مورد زمان وقوع حوادث تاریخی دچار ناهماهنگی است. بهتر است در مورد وضعیت زنان در یونان آن زمان هم بیشتر به نوشتههای توسیدید اعتماد کرد تا هردوت.
نقص جسمی و طبیعی زن یکی از علتهایی است که او را قانوناً مطیع مرد میسازد، زیرا همچنان که جهل مردم بدوی دربارهی سهمی که مردان در تولید نسل دارند موجب ارتقای مقام زن شده بود، در دوران بعد از آنکه اهمیت سهم مردان در تولید نسل آشکار میشود، ارتقای مقام مردان را به دنبال میآورد. این بخش را با زندگی لائیس به پایان میرسانیم که زنی بود که برخلاف بسیاری از همجنسان خود توانست خود را در زمان خویش به کمک هوش و زیباییاش و حرص و طمع بیپایان مردان عصر خود جاودانه کند:
آتنایوس میگوید که «لائیس کورنتی زیباترین زنی بوده است که آدمیان دیدهاند». همهی شهرهایی که هومر را به خود منسوب میدارند افتخار میکنند که ولادت این زن را نیز دیدهاند، پیکرتراشان و نقاشان از او درخواست میکنند که سرمشق کارشان قرار گیرد، لکن وی شرمناک است. مورون بزرگ، در دوران پیری خویش، او را به کارگاه خود میبرد. هنگامی که دخترک جامه از تن به در میکند، پیکرتراش پیر ریش و موی سپید خویش را فراموش میکند و همهی دارایی خویش را، در ازای یک شب، به او تقدیم میدارد، ولی دخترک لبخندی زده، شانههای گرد خویش را بالا میاندازد و پیکرتراش پیر را بیپیکر گذارده، میرود؛ سحرگاه روز بعد، مورون که در آتش نوجوانی دوبارهی خویش میسوزد موی را آراسته، ریش را تراشیده، جامهی گلگون بر تن میکند، کمربند طلایی بر کمر میبندد، زنجیری زرین بر گردن میافکند و در همهی انگشتان خویش انگشتری میکند، سپس برگونهها غازه مالیده، جامه و تن را عطرآگین ساخته، به سراغ لائیس میرود و عشق خویش را بر او عرضه میدارد. دخترک که او را از ورای دگرگونیهایش باز میشناسد، چنین میگوید، «ای دوست بینوا، تو از من چیزی میخواهی که آن را دیروز از پدرت دریغ داشتم.» لائیس ثروتی گران میاندوزد، لکن وصال خویش را از عشاق فقیر، اما صاحب جمال، دریغ نمیدارد. دموستن زشتروی خواستار وصال او میشود، ولی دخترک بر یک شب خود ده هزار دراخما نرخ میگذارد و دموستن را در دم به سوی تقوا بازگشت میدهد؛ از آریستیپوس دولتمند چندان مال میستاند که خدمتکار او بیمناک میگردد ولی چون دوست دارد که فلاسفه را در پیش پای خود به زانو ببیند، خود را در ازای مبلغی ناچیز به دیوجانس مسکین تسلیم میکند. وی همهی دارایی خویش را برای معابد و بناهای عمومی و در راه دوستان خویش صرف میکند و عاقبت به سرنوشت اقران و امثال خویش دچار و به فقر و تنگدستی ایام جوانی باز میگردد، ولی تا پایان عمر بردبارانه به کار خویش ادامه میدهد، چون در میگذرد، او را در آرامگاهی چنان پرشکوه جای میدهند که گویی بزرگترین فاتحی بوده است که در یونان زاده شده است!
همجنسگرایی در یونان
رقیب عمدهی روسپیان ممتاز، پسربچههای آتنی هستند. روسپیانی که از این وضع، تا اعماق وجود خود، رنجیدهخاطر شدهاند، پیدرپی اخطار میکنند که عشق به همجنس کاری است شنیع و ضد اخلاق. بازرگانان پسران خوبروی وارد میکنند و آنان را به کسانی که بیش از دیگران پول بدهند میفروشند. کار این کودکان، تا هنگامی که طراوتی دارند، ارضای شهوت خریداران است و بعد به غلامی آنان در میآیند. اشرافزادگان مخنث شهر (مردی با حالات زنانه)، شهوت مردان سالدار را بر میانگیزند و ارضا میکنند، تنها عدهی قلیلی از مردان آتن این عمل را زشت میشمارند. برای اینگونه امور جنسی در اسپارت نیز چون آتن قید و بندی در کار نیست. آلکمان، در وقت خوشآمد گفتن به چند تن از دختران، آنان را «زیبا پسران مؤنث» میخواند. قوانین آتن کسانی را که با همجنسان خود روابط جنسی برقرار کنند از حقوق سیاسی محروم میکند. ولی عقاید عمومی این عمل را با شوخطبعی خاصی میپذیرد. وقتی که افلاطون در رسالهی «فدروس« از عشق سخن میگوید، مقصودش عشق همجنس به همجنس است و کسانی که در رسالهی «مهمانی« به بحث و جدل مشغولند سرانجام بر سر یک نکته توافق حاصل میکنند، عشق میان دو مرد شریفتر و روحانیتر از عشق میان زن و مرد است. همجنسگرایی در میان زنان نیز شایع است و بانوان زیبای طبقات عالی چون ساپفو ، کمتر و روسپیان بیشتر بدان میپردازند. «دخترکان نیزن» به یکدیگر بیشتر عشق میورزند تا به عشاق مرد خود، روسپیان پستتر محور داستانهای بسیار دربارهی عشق زنان به یکدیگرند.
دلایل همجنسگرایی گسترده در یونان
ارسطو ترس از ازدیاد جمعیت را منشأ آن میداند و این شاید یکی از علل بروز چنین پدیدهای باشد، ولی، بیشک، شیوع فحشا و انحرافات جنسی در آتن با جدا بودن زنان از اجتماع بستگی دارد. در آتن عصر پریکلس، پسران را پس از شش سالگی از حرمسرایی که زنان محترم عمر خود را در آن میگذرانند بیرون برده و در میان مردان یا پسران دیگر پرورش میدهند. این پسران، در دوران تشکیل شخصیت و زمانی که هنوز به سرحد بلوغ نرسیدهاند فرصتی پیدا نمیکنند که جاذبه و دلربایی جنس لطیف را بشناسند. حتی هنر نیز قبل از پراکسیتلس (پیکرتراش یونانی) به نمایش زیبایی زنان نمیپردازد. مردان، در زندگی زناشویی، اغلب از همفکری همسران خود محرومند. نقصی که در تعلیم و تربیت زنان موجود است شکاف ژرفی است که آنان را از مردان جدا ساخته و مردان، در پی محاسنی که زنان خود را از کسب آن محروم داشتهاند، در جاهای دیگر به جستجو میپردازند.
منابع در دفتر مجله موجود است
یاس آسمون
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر