باشگاه نویسندگان (شماره پنجم، اردیبهشت و خرداد92)
متین محمدی
بهانه نمیخواهد که، چه در آغوشت باشم چه در مقابلات، از تو میگویم. به تو میگویم که محرمتر از تو نیز نیست. نه، هیچ کس محرم نیست. نه این ایروتیکهای دور و ورت که برای ارضایشان در کمین سینگلاند و نه این لاو نماهای متاهلی که برای مجردیات برنامه کات ریختهاند.
خودت که میدانی، یک عمر در انتظار چون تویی بودم، از دستت نمیدهم، پس از تو میگویم. از آغوشی که حسرتاش حسودی آورده. از آغوشی که خواهان زیادی دارد. از آغوشی که هر شب وقتی در آن هستم، خیال کسانی است. خیالی که بدون کنتور بافته میشود. من در این حقیقتی رویایی به داشتنت افتخار میکنم.
تو را داشتن افتخار بزرگی است. افتخار داشتن شاعری هنرمند، مهندسی خلاق، مردی فیلسوف، پسری شیرین و بسیاری ویژگیهای خاصی که هر فرد دیگری را به خود میکشد.
ای گفتنیترین رویای حقیقیام، خودت را از من نگیر!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر