دفتر مقالات (شماره پنجم، اردیبهشت و خرداد92)
ژوبین رها
شاید یکی از جالبترین چیزها در ذات بشر تفاوتهای فراوانی باشد که در همه عناصر دنیا به چشم میخورد، اما در عین حال برای اعصار طولانی و حتی در همین عصر حاضر تبدیل به چالش بزرگی برای بشریت شده تا آنجا که گاهی بنظر میرسد پاسخی ذاتی در نهاد بشر برای مقابله وجود ندارد؛ اما یقینا تحمل پاسخ ذاتی و حلقه فراموش شده، یا به فراموشی رانده شده این تقابل همیشگیست، تحملی که در ذات بشر موجود است اما مانند تمام استعدادهای ذاتی بشر نیاز به پرورش دارد تا به موقع مورد استفاده قرار بگیرد. در اینجا بنا نیست که با دیدی فلسفی به این موضوع پرداخته شود و یا شعارگونه تکیه بر مسند معلم زده شود؛ نگارنده نیک آگاه است که بحث در این باره بسیار تکراریست و شاید کمی شعاری بنظر برسد، اما حقیقتا نمیداند سرّ کار در کجاست که گرچه همه ما تکتک جملات این بحث را از برمیخوانیم، اما در پای عمل فراموش میکنیم. بهرحال نوشتن از آنچه تکراریست کاریست بسیار دشوار و نگارنده همه اینها را میداند اما باز هم مینویسد، باشدکه تلنگری باشد.
تفاوت از آندسته پدیدههای ملموسیست که نیاز به تعریف ندارد، همه ما بنوعی، هر روز، هر لحظه، هر کجا هستیم و به هر چه که بنگریم تفاوت را احساس میکنیم. بنظر میرسد واکنش غیر ارادی انسان در مواجه با تفاوت، تا پیش از آنکه عقل فرصت تحلیل داشته باشد، به مقابله برخواستن با آن عنصریست که در پیش فرضهای ذهنیمان به گونه دیگری ثبت شده است. حال اینکه این پیش فرضها از کجا آمده و آیا درست است یا غلط در این واکنش غیر ارادی ابتدایی که عقل نقشی در بروز آن بازی نمیکند اصلا درجهای از اهمیت ندارد. اینکه انسان چرا بدینگونه واکنشهای اولیه بروز میدهد، در حالیکه بیشتر از هر پدیدهی دیگری در طول عمرش با تفاوت روبرو شده، همان نکته مبهم و جالبیست که در ابتدا اشاره کردم. شاید علم برای این عمل پاسخی داشته باشد اما به هرحال اصل صحبت در این مقاله نکته دیگریست؛ واکنش غیر ارادی اولیه، هر چه که باشد، تهی از ورود عقلانیت است؛ بحث اینجاست که چرا گاهی در ادامه برخورد یا یک پدیده یا عقیده متفاوت، هر چه که باشد، بر دنبالهروی از همان واکنش غیر ارادی ابتداییمان اصرار میورزیم؟ و اینکه چگونه میتوان چنین واکنشی را به واکنشی ناشی از تحلیلی عقلانی تبدیل کرد؟
بنظر میرسد پیش فرضهای ذهن انسان در مراحل ابتدایی، بیشتر از آنکه از سنجش هر پدیدهای با معیار عقل و علم و منطق بوجود آمده باشد، از آنچیزی شکل گرفته که در ابتدا با آن مواجه گشته و یا بیشتر با آن در تماس بوده و چنین امری باعث شده تا آن واکنش غیر ارادی ابتدایی در بیشتر موارد بر منطق استوار نباشد. مثالهایی در تاریخ بشریت چون مواجه او با انسانهای سیاهپوست و یا چپدست همراه با اعمال خشونت، مجازات و بردهداری، نمونه بارزی از این واکنشها هستند که متاسفانه مدتی در طول تاریخ هم ادامه یافتند. اما واکنشهای بعدی در مقابل پدیدهها و یا عقاید متفاوت را نمی توان غیر ارادی توصیف کرد، صحبت اینجاست که چرا باید واکنشهای بعدی ما در مقابل پدیدهها و عقاید متفاوت ادامه آن واکنش غیر ارادی باشد که عقل در آن نقشی ندارد؟ امروز همجنسگرایی نیز بعنوان پدیدهای متفاوت دچار ادامه همان واکنشهای غیرارادی ابتدایی از سوی جامعه است؛ در حالیکه قاعدتا با تاکید علم روانشناسی بر غیر ارادی بودن تغییر گرایش جنسی و غیر قابل درمان بودن همجنسگرایی، واکنشهایی نظیر مجازاتهای مختلف برای این عمل و یا نگرش منفی به این افراد، که ناشی از همان ذات بشر در مواجهه با پدیدههای متفاوت است، چندان منطقی بنظر نمیرسد؛ حال حقوق دیگری چون برابری ازدواج و یا حق حضانت فرزند مسسائل اجتماعی دیگریست. اما متاسفانه در سطح جامعه ما، نگرش شدیدا منفی، در سطح دوستان، تخریب شخصیت و تحقیر و تمسخر و در سطح خانواده طرد کردن و نگاه تحقیرآمیز، جدا از واکنشهای خشونتآمیزی که از سوی هر سه دسته به اضافه دولت صورت میگیرد، غالب واکنشهایی هستند که اکثرا ناشی از این مساله است که نحوه برخورد با متفاوت را تنها در اصرار غالبا غیرمنطقی بر ادامه همان واکنش غیرارادی ابتدایی میبینیم که میتواند برگرفته از عقاید ایدئولوژیک ما، چه منطقی و چه غیرمنطقی، چه به عنوان فردی دینی و چه غیر دینی باشد.
موضوع دیگر نحوه واکنش ما به عقاید متفاوت افراد دیگر است، نگارنده این بحث را در درون جامعه اقلیت جنسی ایرانی نیز وارد میداند. در اینکه جامعه امروز ما درگیر بحرانهای اجتماعی متفاوتیست و این بحرانها بر رفتارهای فردی هر فرد از این جامعه تاثیر منفی دارد شکی نیست، اما گاه میتوان تغییر را از خود آغاز کرد. واکنشهایی که امروز در مقابل عقاید و رفتارهای متفاوت از آنهای خودمان میبینیم را نمیتوان آنچنان عقلانی و بر مبنای منطق توصیف کرد و بیشتر ادامه همان واکنشهای غیرارادی ابتداییست. متاسفانه بیشتر از اینکه راه کنار آمدن با تفاوتهای یکدیگر را آموخته باشیم، راههایی چون پاک کردن یا فراموش کردن صورت مساله، واکنشهای حذفی و حتی گاه رفتارهای خشونت آمیز را بکار میبریم. بیشتر از اینکه بحثها در سطح جامعه به نتیجه منتهی شود، خیلی سریع به جدل، تخریب شخصیتی، پاک کردن صورت مساله با فرستادن صلوات و یا فراموشی مساله با روبوسی و خوش و بش و گاها به رفتارهای تند و حتی خشونتآمیز ختم میشود. چنین امری متاسفانه در جامعه اقلیت جنسیمان هم بعنوان جزئی از همان جامعه بزرگتر دیده میشود.
آنچه که در میان این واکنشها گم شده و زندگی اجتماعی و حتی گاه فردی را بر ما دشوار و گاها غیرممکن ساخته، واژهای ساده در بیان و دشوار در عمل، یعنی همان «تحمل» است. درک تفاوتها با تحمل حاصل میشود. شاید اگر میدانستیم که تحمل به چه صورتهایی میتواند بروز یابد، دشواریاش در عمل کاسته میشد. یقینا در بروز واکنش به پدیدههایی چون همجنسگرایی در سطح جامعه و بخصوص خانواده که موضوع بسیار حساس برای جامعه ماست، عوامل دیگری غیر از کمبود تحمل هم نقشهای بسیار زیادی بازی میکنند، اما در اینجا جای پرداختن به آنها نیست. اینجا صحبت بر این است که در مقابل هر پدیده متفاوتی، میتوان بر واکنشهای غیرارادی غالبا غیرمنطقی ابتدایی غلبه کرد، معیار عقل و علم و منطق را لحاظ کرد، تفاوتها را درک کرد، شناخت، متفاوت بود و در عین حال درکنار هم زندگی کرد. تحمل این نیست که حتما خود را تسلیم پدیده یا عقیده متفاوت کنیم، میتوان نظر خود را داشت، بر نظر خود پایبند هم بود، اما به متفاوت هم حق ابراز عقیده و ابراز وجود داد و مهمتر اینکه به متفاوت هم حق حیات داد. میشود قانع نشد و بحث را به جدل تبدیل نکرد، میشود قانع نشد اما خشونت بکار نبرد، میشود قانع نشد اما متفاوت را تخریب شخصیتی نکرد، میتوان قانع نشد اما بیان کرد که نیاز به مطالعه بیشتر دارد، میتوان قانع نشد ولی جدل را با صلوات ماستمالی نکرد، میشود قانع نشد اما به متفاوت حق زندگی داد، حق زندگی در کنار هم، میشود قانع نشد اما با متفاوت دوست باقی ماند، میشود قانع نشد اما به نظر متفاوت احترام گذاشت؛ و گاهی هم باید قانع شد. احترام هم این نیست که پیاپی در صحبتهایمان بیان شود، اما به معتقدان به نظر یا پدیده متفاوت بصورت کلی و نه بطور اخص با اشاره به مخاطب، توهین نمود. به نظر نگارنده آنچه که باعث میشود تا واکنشهای غیرارادی غالبا تند اولیه بر رفتارهای ما در مواجهه به متفاوت غالب شود، آستانه تحملیست که بسیار پایین است. گرچه سکوت در مقابل متفاوت هم از آن طرف بوم افتادن است، اما راه درست کنار آمدن با پدیدهها و عقاید متفاوت، جنجال و درگیری و خشونت و تندی هم نیست. باید بیاموزیم که در عین پایبندی به نظر خودمان چگونه در کنار مخالف همزیستی مسالمتآمیز داشته باشیم. در درجه اول مهم این است که حقوق متفاوت را به رسمیت بشناسیم، سپس از دیدگاه منطق، نظر خود و مخالف را در کفه ترازو قرار دهیم. متاسفانه مشکل در همان قسمت اول است، که گاه حتی در بحثهای کوچک درونی، چون جامعه اقلیتهای جنسی، حقوق یکدیگر را به رسمیت نمیشناسیم، تفاوت هایمان را غلط میپنداریم و اصرار داریم همه را با خود هم نظر کنیم.
به عنوان نتیجهگیری باید بگویم که چه بپذیریم و چه نپذیریم، تفاوت جزئی جداناپذیر از ذات این دنیا و تمام عناصرش میباشد و نمیتوان هر آنچه که با پیش فرضهای ذهنی ما، فارغ از اینکه معلول چه علتیست، متفاوت باشد، لزوما بد و اشتباه پنداشت. بر واکنشهای غیرارادی خود کنترل داشته باشیم، از واکنشهای احساسی حذر کنیم تا به خودمان قدرت بروز واکنشی حاصل تحلیلی عقلانی و منطبق بر منطق را بدهیم. آنچه که میتواند ما را در رسیدن به این نقطه کمک کند، بالا بردن آستانه تحمل و تغییر نگاه به تحمل است، تحمل را شکست تعبیر نکنیم، منطق را بپذیریم، تفاوتها درک کنیم، در کنار تفاوتها و متفاوتها به دوستی زندگی کنیم و حقوق آنها را به رسمیت بشناسیم. بپذیریم تفاوتها در عقیده و رفتار و گرایش بسیار است، بپذیریم همه را نباید نسخهی دوم خودمان کنیم، تفاوتها را درک کنیم و در کنار هم با احترام زندگی کنیم.
تحقیر و تمسخر و در سطح خانواده طرد کردن و نگاه تحقیرآمیز، جدا از واکنشهای خشونتآمیزی که از سوی هر سه دسته به اضافه دولت صورت میگیرد، غالب واکنشهایی هستند که اکثرا ناشی از این مساله است که نحوه برخورد با متفاوت را تنها در اصرار غالبا غیرمنطقی بر ادامه همان واکنش غیرارادی ابتدایی میبینیم که میتواند برگرفته از عقاید ایدئولوژیک ما، چه منطقی و چه غیرمنطقی، چه به عنوان فردی دینی و چه غیر دینی باشد.
موضوع دیگر نحوه واکنش ما به عقاید متفاوت افراد دیگر است، نگارنده این بحث را در درون جامعه اقلیت جنسی ایرانی نیز وارد میداند. در اینکه جامعه امروز ما درگیر بحرانهای اجتماعی متفاوتیست و این بحرانها بر رفتارهای فردی هر فرد از این جامعه تاثیر منفی دارد شکی نیست، اما گاه میتوان تغییر را از خود آغاز کرد. واکنشهایی که امروز در مقابل عقاید و رفتارهای متفاوت از آنهای خودمان میبینیم را نمیتوان آنچنان عقلانی و بر مبنای منطق توصیف کرد و بیشتر ادامه همان واکنشهای غیرارادی ابتداییست. متاسفانه بیشتر از اینکه راه کنار آمدن با تفاوتهای یکدیگر را آموخته باشیم، راههایی چون پاک کردن یا فراموش کردن صورت مساله، واکنشهای حذفی و حتی گاه رفتارهای خشونت آمیز را بکار میبریم. بیشتر از اینکه بحثها در سطح جامعه به نتیجه منتهی شود، خیلی سریع به جدل، تخریب شخصیتی، پاک کردن صورت مساله با فرستادن صلوات و یا فراموشی مساله با روبوسی و خوش و بش و گاها به رفتارهای تند و حتی خشونتآمیز ختم میشود. چنین امری متاسفانه در جامعه اقلیت جنسیمان هم بعنوان جزئی از همان جامعه بزرگتر دیده میشود.
آنچه که در میان این واکنشها گم شده و زندگی اجتماعی و حتی گاه فردی را بر ما دشوار و گاها غیرممکن ساخته، واژهای ساده در بیان و دشوار در عمل، یعنی همان «تحمل» است. درک تفاوتها با تحمل حاصل میشود. شاید اگر میدانستیم که تحمل به چه صورتهایی میتواند بروز یابد، دشواریاش در عمل کاسته میشد. یقینا در بروز واکنش به پدیدههایی چون همجنسگرایی در سطح جامعه و بخصوص خانواده که موضوع بسیار حساس برای جامعه ماست، عوامل دیگری غیر از کمبود تحمل هم نقشهای بسیار زیادی بازی میکنند، اما در اینجا جای پرداختن به آنها نیست. اینجا صحبت بر این است که در مقابل هر پدیده متفاوتی، میتوان بر واکنشهای غیرارادی غالبا غیرمنطقی ابتدایی غلبه کرد، معیار عقل و علم و منطق را لحاظ کرد، تفاوتها را درک کرد، شناخت، متفاوت بود و در عین حال درکنار هم زندگی کرد. تحمل این نیست که حتما خود را تسلیم پدیده یا عقیده متفاوت کنیم، میتوان نظر خود را داشت، بر نظر خود پایبند هم بود، اما به متفاوت هم حق ابراز عقیده و ابراز وجود داد و مهمتر اینکه به متفاوت هم حق حیات داد. میشود قانع نشد و بحث را به جدل تبدیل نکرد، میشود قانع نشد اما خشونت بکار نبرد، میشود قانع نشد اما متفاوت را تخریب شخصیتی نکرد، میتوان قانع نشد اما بیان کرد که نیاز به مطالعه بیشتر دارد، میتوان قانع نشد ولی جدل را با صلوات ماستمالی نکرد، میشود قانع نشد اما به متفاوت حق زندگی داد، حق زندگی در کنار هم، میشود قانع نشد اما با متفاوت دوست باقی ماند، میشود قانع نشد اما به نظر متفاوت احترام گذاشت؛ و گاهی هم باید قانع شد. احترام هم این نیست که پیاپی در صحبتهایمان بیان شود، اما به معتقدان به نظر یا پدیده متفاوت بصورت کلی و نه بطور اخص با اشاره به مخاطب، توهین نمود. به نظر نگارنده آنچه که باعث میشود تا واکنشهای غیرارادی غالبا تند اولیه بر رفتارهای ما در مواجهه به متفاوت غالب شود، آستانه تحملیست که بسیار پایین است. گرچه سکوت در مقابل متفاوت هم از آن طرف بوم افتادن است، اما راه درست کنار آمدن با پدیدهها و عقاید متفاوت، جنجال و درگیری و خشونت و تندی هم نیست. باید بیاموزیم که در عین پایبندی به نظر خودمان چگونه در کنار مخالف همزیستی مسالمتآمیز داشته باشیم. در درجه اول مهم این است که حقوق متفاوت را به رسمیت بشناسیم، سپس از دیدگاه منطق، نظر خود و مخالف را در کفه ترازو قرار دهیم. متاسفانه مشکل در همان قسمت اول است، که گاه حتی در بحثهای کوچک درونی، چون جامعه اقلیتهای جنسی، حقوق یکدیگر را به رسمیت نمیشناسیم، تفاوت هایمان را غلط میپنداریم و اصرار داریم همه را با خود هم نظر کنیم.
به عنوان نتیجهگیری باید بگویم که چه بپذیریم و چه نپذیریم، تفاوت جزئی جداناپذیر از ذات این دنیا و تمام عناصرش میباشد و نمیتوان هر آنچه که با پیش فرضهای ذهنی ما، فارغ از اینکه معلول چه علتیست، متفاوت باشد، لزوما بد و اشتباه پنداشت. بر واکنشهای غیرارادی خود کنترل داشته باشیم، از واکنشهای احساسی حذر کنیم تا به خودمان قدرت بروز واکنشی حاصل تحلیلی عقلانی و منطبق بر منطق را بدهیم. آنچه که میتواند ما را در رسیدن به این نقطه کمک کند، بالا بردن آستانه تحمل و تغییر نگاه به تحمل است، تحمل را شکست تعبیر نکنیم، منطق را بپذیریم، تفاوتها درک کنیم، در کنار تفاوتها و متفاوتها به دوستی زندگی کنیم و حقوق آنها را به رسمیت بشناسیم. بپذیریم تفاوتها در عقیده و رفتار و گرایش بسیار است، بپذیریم همه را نباید نسخهی دوم خودمان کنیم، تفاوتها را درک کنیم و در کنار هم با احترام زندگی کنیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر