پرونده ویژه: اقلیت توالتی (شماره پنجم، اردیبهشت و خرداد92)
من باید مطلبی دربارهی فضاهایی از قبیل مترو، بی ار تی، پارک، توالت عمومی و یا مکانهایی دیگه که محل ارتباط منِ همجنسگرا با همجنسخواه سنتی میشه رو واسه مجله اقلیت مینوشتم. خب از جایی که بزرگترین وسیله حمل و نقل درون شهری من، در اینجا، میشه همون مینی بوس مشتی ممد آقا که در و پنجرهش با سلام و صلوات به هم چفت میشن، اینجانب با پوزش، مترو و بیارتی رو میذارم کنار و چند مورد دیگه رو اضافه میکنم.
یکم/پارک
پارکها معمولا به عنوان پاتوق دادوستد سکس بین همجنسخواهها معروف بوده و هستن. من اطلاع خاصی از پیشینهی پارکهایی که به عنوان پاتوق همجنسخواهها، توی هر شهری معروف شدن ندارم. چیزی که به عنوان یه ناظر، توی پارکها دیدم ارتباطگیری قشر میانسال با قشر جوون بوده. به این صورت که منِ نوعی پا میشم میرم تو یکی از این پارکها میشینم. ترجیحا شب هم باشه! بعد هی یه آقا پیره میاد و از جلوم رد میشه و نگاه میکنه. ممکنه بیاد رو نیمکت بغلی یا رو به روییت بشینه و براندازت کنه. قاعدتا من همجنسگرایی که اینجا هستم هم دنبال همین موقعیتم. پس یه لبخند پت و پهن تحویل مرد میدم. حتی اگه اهل فنتر باشه میتونه بدون مقدمه چینی بیاد کنارت بشینه و سر حرف رو باز کنه. اینجا مثه یه منجم تو دنیای حقیقی میمونه. تن فروشی هم کنارش حضور داره. افراد غالبا اطلاعی از گرایش خودشون ندارن. میتونن مردایی باشن که ازدواج هم کردن و زن و زندگی دارن. دایره لغاتی که در زمینه هموسکشوالیته استفاده میکنن با من همجنسگرا و یا کوییری که گذرم حداقل یه بار به منجم هم افتاده فرق داره. دوست تهرانیای میگفت که الان شبا تو پارک دانشجو پیرمردا، پسرا رو میبرن تو توالت عمومی و واسشون اورال میزنن! و البته خاطرهای تعریف کرد از مرد میانسالی که اونو از پارک تا دم خونهش دنبال میکرد که آخرش به جر و بحث ختم شد.
بنا به همین دلیل فکر میکنم پارکها توی تمام شهرها از تهران و اصفهان و شیراز و قم تا رشت و بجنورد و چالوس و اهواز یک خاصیت رو دارن. دسترسی آنی و سریع به سکس.
شهری که من توش زندگی میکنم کوچیکه. پارکهاشم کوچیکن. گوشههای پارک معمولا آدمایی جمع میشن که فروشنده یا مصرف کننده مواد مخدر هستن. گاهی اینجا زنایی رو میبینم حول و حوش 40-45 ساله که بعضیها بهشون میگن «خاله». مادرهایی هم هستن که با بچه هاشون گوشهای مشغول بازی هستن. گاهی رو این نیمکتها پسرهایی میشینن که دیگران بهشون میگن «ترنس» من چون اطلاعی از این قضیه ندارم ترجیحن میگم کوییر. این کوییرها غالبن آرایش میکنن، موهاشون رنگ کرده هست و لباسهای رنگ شاد میپوشن و حالت دار (!) هستن. گاهی با پسرها لاس میزنن. گاهی تکیه میدن به نیمکت و چشاشون رو میبندن و در کل توی فاز خودشون هستن. این افراد توی شهرهای کوچیک بیش از حد زیر ذره بین جامعهی اطرافشون میرن.
دوم/توالت عمومی
کم و بیش گذر همه مون به توالتهای عمومی افتاده. فرقی هم نمیکنه که ساکن تهران و شیراز باشی یا تفرش و رباط کریم و قروه. چیزی که توی همهی این توالتها مشابه هم هست نوشتهها و طرحهای کشیده شده روی در و دیوار اون هاست. اگه نقاشیهایی که از آلت تناسلی زن/مرد کشیده شده رو کنار بذاریم، یه بخشی میمونه که من بهش میگم دفترچه تلفن همگانی. این حالت خیلی مختصر هست. هیچ جزییات تکمیلیِ دیگهای به شما داده نمیشه. تنها خلاصه شده در ذکر جنسیت یا گرایش جنسی فرد(البته با ادبیات مرسوم در این بخش) و یک شماره تماس. به عنوان ذکر یک نمونه: «سارا کُ* 09...» پشت درب توالت نوشته شده. شمارههای همجنسگراها بینام و مجهول ترند: «گی مفعول... 09»، «ک*نی.. 09»
ادبیات توالتهای عمومی معمولا مثل هر مکان دیگهای که توش داد و ستد سکس میشه پر از سکسیسم هست. ولی این شمارهگذاریها فقط به توالتهای عمومی ختم نمیشن. دوستی، روی یکی از میزهای کتابخونهی دانشگاهمون شمارهای رو پیدا کرد به اینصورت «گی هستم. 09...»
برام تعریف میکرد که «زنگ زدم بهش. پشت خط صدای دخترونهای(!) بود. بعد بهش گفتم گیای؟ گفت آره. منم قطع کردم» دوستم اون موقع نمیدوست که من هم گی هستم.
سوم /استخرهای شنا
خب اینم یکی از فضاهایی هست که احتمالن مورد علاقه ی خیلی از گیها میتونه باشه! توی چندتا از دیتهایی که داشتم زیاد پیش میاومد که بعد از دیدار اول پیشنهاد استخر رفتن داده بشه. دلیلش واضح بود. دیدن بدن کیس مورد نظر بدون حایل!
دوستی بود که بعد دیتهاش به اونا اساماس میداد که با هم برن استخر. به گفتهی خودش، با یکی از دوستاش که خبرهی تور کردن مردهای استریت هست، میرن استخر و خدا شاهده که چه جوری شماره رد و بدل میکنن و سوار ماشین طرف میشن و به سکس ختم میشه.
برای من خیلی جالبه که اینجا مراودهها به چه صورتی پیش میره. مرد گی در پوششی از مفعولیت به دلبری از مردهای استریت فاعل محور روی میاره. مرد استریت(!) به سمت این اغواگرِ شیو کردهی عشوه گر میاد. احیانا چشمکی رد و بدل میشه بینشون و در نتیجه دوستِ گیِ ما، تورش رو به آرومی از توی آب جمع میکنه و باقی ماجرا.
چهارم/باشگاههای ورزشی
روابط و یا تمایلات همجنسگرایانه توی باشگاههای ورزشی هم به اندازه کافی دیده میشه. این تمایلات میتونه از شوخیهای کلامی بین افراد شروع بشه و تا شوخیهای دستی(!) و یا حتی سکس پیش بره.
دوستی که بدنسازی کار میکرد میگفت زمانی که تینایجر بود مردی توی باشگاه بود که بقیه بهش «مفعول» میگفتن و گاهی به شوخی به دوستم میگفتن «مراقب باش زیاد دور و برت میچرخه»
چند سال که گذشت شاگرد باشگاه تعریف میکرد که یه شب، مرد که احتمالن چهرهی شناخته شدهای در شهر بوده کلید رو ازش میگیره تا خودش باشگاه رو ببنده و شاگرد رو میفرسته خونه. شاگرد به موضوع شک میکنه. بعد مدتی برمیگرده و میبینه که مرد در حال سکس کردن با کسی هست که توی باشگاه دیده بود و میاد و ماجرا رو واسه بقیه تعریف میکنه. دوستم میگفت اون مرد حالا ازدواج کرده.
خب من سعی کردم در این متن، تا جایی که میتونم بصورت مختصر مکانهایی رو که همجنسخواهها در اونجا، بصورت سنتی با هم ارتباط میگیرن رو با ذکر نمونههایی واستون شرح بدم. مثال و نمونه و تجربه برای گفتن زیاد دارم ولی بخاطر پیشگیری از درد پرگویی دورشون رو یه دایره قرمز رنگ کشیدم. ناگفته نمونه که بنا به دلایلی توضیح درباره مکانهایی همچون مساجد رو هم کنار گذاشتم.
امیدوارم همیشه تندرست و سلامت باشین و یه پیام بهداشتی هم آخر حرفهام بگم که همیشه توی رابطههاتون، کاندوم همراه خودتون داشته باشین. والسلام
محمد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر