باشگاه نویسندگان (شماره پنجم، اردیبهشت و خرداد92)
پرهام
به نام خدایی که همهی رنگ ها را آفرید
این مطلب اشاره به پسرهای عروسکی دنیای ما داره. دنیایی که فعلا پنهان شده تا آدمهای بد بهش حمله نکنند. شاید این انسانها روزی از جنایت و جنگ و نژادپرستی و خونریزی خسته شوند و به عدالت و عشق و دوستی رو بیارند. میخوام این مطلب رو دوستان عزیز کامل بخونند. البته اگر اشتباه چاپی داره یا جملات پراکنده هستند ببخشید. کمی هم طنز رو چاشنی اون کردم تا از خشکی بیرون بیاد. خلاصه ببخشید اگر آشپزیم خوب نیست.
همین طور که میدونیم همجنسگرایی یکی از گرایشهای فطری انسان است. درواقع تا الان سه گرایش کلی داریم: دگرجنسگرایی، بایجنسگرایی و همجنسگرایی اما هر چقدر به جلو پیش میرویم احتمال اینکه با رشد علم روانشناسی گرایشهای دیگری هم پیدا بشود.
منظورم اینه که حتما باز افرادی در حد فاصل این سه گرایش جا میگیرند. شاید امروزه به خاطر عدم درک خودشون و ما نتونیم اسمی براش بذاریم ولی بههرحال آدمهای کمی یک گرایش جنسی مطلق دارند و بیشتر افراد در حد فاصل مرز (اگر همجنسگرایی + بینهایت و دگرجنسگرایی منهای بینهایت رو محور بذاریم) قرار میگیرند. (شاید بالای 90 درصد) و شاید هر هفت میلیارد انسان یکی از اعداد این محور داشته باشند!
حتی اونی هم که ادعای دگرجنسگرایی رو داره یا فوق استریت هست یا استریت فیس هست، ممکنه در گذشته رفتاری غیر از دگرجنسگرایی داشته و شاید الان هم درصد کمی از اون گرایش داره ولی خوب وقتی درصد بالایی از دگرجنسگرایی داره مطمئنا طبق گرایش با درصد بالا رفتار خواهد کرد.
من واقعا تعجب میکنم که چرا بعضی دوستان اینقدر خواب هستن (منظور دوستان هوموفوب هست) خواهش میکنم یکی از این دوستان جواب سوال من رو بده: وقتی ما در طبیعتی زندگی میکنیم که تفاوت اصل آفرینش خصوصا برای ما انسان هاست. برای مثال هر هفت میلیارد نفر هر کدوم به یک شکل و احساس و سلیقه و... هستند، چطور وقتی صحبت گرایش جنسی میرسد افراد رو فقط در یک قالب معرفی میکنیم و بقیه موارد درک تفاوت انسانها در غذا خوردن، احساس، سلیقه، استعداد و... رو برعکس میبینیم؟
آیا نباید یک درصد هم احتمال داد که ممکن است از این طبیعت که ما همه جزیی از اون هستیم و متفاوتیم حتی یک نفر پیدا بشه که گرایش جنسی متفاوتی داشته باشه؟!
آیا در جهان که پر از تفاوت و عناصر مختلف و رنگهای مختلف تشکیل شده و خدای بزرگ تمام این تفاوتها رو به یک اندازه دوست داره و با نظم پیش هم قرار داده این تفاوت رو نمیبینه؟
متاسفانه در قرن بیست و یک با این همه پیشرفت و رسانه و علم باز هم بعضی دوستان خواب هستن و بعضی دیگر در سکوتی معنادار و بعضی دیگر نظراتی بدتر از دوران بردهداری دارند.
همهی ما انسان هستیم: سفید، سیاه و هر رنگ دیگه با هر گرایش دیگه و با هر شکل دیگه. گرایش جنسی که بخشی از هویت یک فرد هست در دوره نوجوانی بروز و اشکار میشود. این یعنی گرایش جنسی از هر نوع که باشه فطری است. چرا حالا میگم ما غیر از فطری بودن چه دلیلی میتونیم بیاریم؟ وقتی افراد و یک انسان در زمان معین نوجوانی که خودش در این زمان و وضعیت بر اساس طبیعت خود قرار میگیره، آیا میتونیم بگیم بر خلاف طبیعت خودش داره عمل میکنه و به نوجوانی میرسه؟!
بذارید یه مثال بزنم بچهای رو فرض کنید که کم کم دوران کودکی رو طی میکنه. در این دوران از هویت جنسی خودش آگاهی نداره و رفتارهایی میکنه که خودش از اون خبر نداره، مثلا اگه پسر باشه عروسک بازی یا رفتارهای دخترونه میکنه، حالا به دوران نوجوانی میرسه و یک زمانی سپری شده (چه چیز این زمان مشخص میکنه و به نوجوانی میرسه (در واقع شخص در یه مکان و زمان جدید با شرایط جدید قرار میگیره چطور بعضی ها از این سیکل تغییرات که بصورت فطری انجام میشود رو نمیبینند و بعضیها گرایش جنسی و هویت جنسی رو به بیماری یا چیزهای دیگه ربط میدن.
یعنی با استدلال این افراد باید یک بیماری داشته باشیم که با فطرت و ذات افراد در ارتباط باشه و هر وقت شخص به این مرحله رسید، بیماری در همون زمان تقویت یا ظاهر بشه! با این استدلال ساده متوجه میشیم که گرایش جنسی و هویت جنسی هیچکدام ارادی نیست و کاملا فطری است. همان طور که هر انسانی در یک سنی مثلا به دوره نوجوانی رسید و هرکس با یک شرایط و یا هر کس دارای یک خصوصیاتی هست مثل قد، وزن، احساس و... . در واقع گرایش جنسی هم مانند یک فاکتور مثل بقیه موارد جز خصوصیات شخصی است که خدا به هر فرد داده. آیا این خصوصیات که ما داریم و از خدا گرفتیم باید بگیم بیماری است یا بگیم چیزی که اول خدا به انسانها یا موجوداتش میدهد بد است و ناقص و یا ضد حرفهای خداوند است؟ هر انسانی با هر شرایطی نمیتواند خارج از چارچوب و طبیعت آفرینش خداوند باشد. پس گرایش جنسی کاملا فطری بوده. همین طور که بعضیها کچل هستند یا قد بلند و... پس کاملا طبیعی بوده و جزیی از صفات آن شخص محسوب میشود و نه چیز دیگری.
مسئلهی جالبتر اینه که افراد حداقل در مورد پسرها (از روی تجربه دوره نوجوانی خودم و همسالانم) اغلب اونها در نوجوانی با درصدهای متفاوتی گرایش به همجنسگرایی و رفتارهای همجنسگرایی رو دارند.
ممکنه در بعضی افراد این گرایش بصورت اشکار با درک و فهم شخص محسوس باشه و ممکنه فرد بصورت غریزی طبق اون شرایط دست به کارها و رفتارهایی بزنه که خودش خیلی متوجه نباشه. شاید دوستانی که الان همجنسگرایی رو نفی میکنند یا یادشون رفته گذشتهی خودشون که این دوران طی کردند یا اینکه جز دسته دوم بودند بهرحال نکتهی مهمه اینه گرایش به همجنس خودش لازمه رشد هویت جنسی افراد هست. در واقع افراد در نوجوانی با شناخت هویت جنسی خود از طرق رفتارهای جنسی و رفتارهای فکری و روانی به همجنس با هویت و نقش جنسی خود در جامعه آشنا میشوند پس برای انسان که موجود اجتماعی است لازمهی تشکیل هویت اصلی وی به شناخت خود از هویت و رفتارهای اجتماعی و هویت خود برمیگردد. میبینید رفتارهای همجنسگرایی نقش مهمی در سلامت جامعه و رشد تعامل جنسی و هویت جنسی افراد دارد. پس سیکلی که خدا برای ما به وجود آورده و حداقل یکبار هر کسی این سیکل رو طی کرده. حالا یکی در 13 سالگی یکی در 20 سالگی پس رفتارهای همجنسگرایانه نیز نمیتواند بد یا منفی یا آزاردهنده باشد. چون اگر بد بود بیشک در سیکل رشد افراد نبود. البته فروید هم در این مورد قبلا صحبت کرده بود و من به شخصه به نظرش اعتقاد دارم. این به این معنی نیست که کسی رفتارهای همجنسگرایانه داشته یا داره حتما گی هست یا گی خواهد شد، لذا در دوره نوجوانی هم بیشتر افراد که رفتارهای همجنسگرایانه داشتند در آینده به دگرجنسگرایی تقریبا کامل رسیدند (احتمالا درصد کمی از گرایش در برخی افراد وجود خواهد داشت. (در مرحله ی سوم می خوام گذری بزنم به همجنسگرایی و پدیده بد همجنسبازی).
اینکه همه افراد تمام جوامع و دولتها بر علیه همجنسبازی باشند کاملا منطقی است چون در واقع شخصی که رفتار همجنسبازی دارد یک فرد دگرجنسگرا با فطرت و شخصیت و خصوصیات منحصر به فرد خود است قطعا کسی که بر فطرتی که خدا براش قائل شده رفتاری عکس آن را انجام دهد یک شخص منحرف اجتماعیست و شاید بشود این رفتار را به گذشتهی فرد و دوران کودی وی یا ریشه در بیماری وی جستجو کرد. طبیعیست این امر به اندازهای اشتباه و غلط است که یک شخص همجنسگرا بخواهد با جنس مخالف خود باشد! چون از اصل فطرت و گرایش خود کاملا دور شده است. همین طور که میبینیم در قرآن هم صراحتا همجنسبازی نفی شده است. با کمی فکر متوجه میشویم که چقدر زننده است کسی حتی زن و بچه داشته باشد و دست به این رفتار بزند. مسئلهای که امروزه در ایران زیاد اتفاق میافتد و کسی به فکر آن نیست. باید ریشهی این افزایش رو بررسی کرد که بخاطر ملاحظات مجله نمیگویم و (متاسفانه باعث افزایش بیماریهای جنسی نیز شده است .پس در قران همجنسگرایی نفی نشده است بلکه همجسبازی بعنوان یک عمل زشت نفی شده است و قطعا قران کتابی هست برای همهی زمانها و پایین بودن دانش و علم افراد قدیم در قران نمیشود که اورده شود همجنسگرایی فطری است ولی همجنسبازی بد. اصلا دلیلی نداشت خداوند تو قران از همجنسگرایی بگه چون فطری ست و مشکلی در ان نیست!
پس همجنسگرایی در قران نفی نشده زیرا چیزی که برگرفته از طبیعت و آفرینش خداوند داره بدون مشکل است. مسئلهی بعد در رابطه با سکس مقعدیست که شاید بعضی آن را به همجنسگرایی و نفی اون در قران میدهند. قطعا مشخص است که این نوع رابطه یک رفتار است و ربط دادن یک رفتار به گرایش جنسی کاملا اشتباست. مثالهای زیادی میزنم مثلا اشتباهست که ما رفتار بد دو زن و شوهر را به ازدواج ربط بدیم یا اینکه بگیم چون ما مرد هستیم باید خشن باشیم یا فحاشی کنیم یا اینگونه صفات به مرد بودن ربط بدیم و...
پس بعضی از دوستان که این رفتار چه اشتباه و غلط یا درست به یک گرایش ربط میدهند کاملا در اشتباه و جهل هستند. مانند خیلی از رفتارهای ما که اشتباه و غلط انجام میدهیم. مانند خیلی از ما با دهان تنفس میکنیم در حالی که بینی نقش تنفس رو بر عهده دارد. البته در مورد اینکه رابطه معقدی چقدر درست یا نادرست است من نظرم اینه که نفی قران و احادیث شاید بخاطر جلوگیری از بیماریها بوده که کلا نفی شده. چون مردم اون زمان در مورد بیماریها دانش کمی داشتند و یا دانشی نداشتند. بخاطر این موضوع رد شده. البته در این رفتار صحبت زیاده و من اطلاعات زیادی ندارم بهرحال ربط یک رابطه به یک گرایش و با توجه به نفی کردن آن در قران و ربط دادن آن به گرایش همجنسگرایی کاملا اشتباه است. زیرا همجنسگرایان هم مانند دگرجنسگرایان به فکر تشکیل زندگی و زندگی کردن با یک فرد و وفا کردن خودشون برای جفتشون هستند و رابطهای با عشق و محبت رو دنبال میکنند و من مطمئن هستم همجنسگرایان نه همجنسبازان همیشه و همیشه به دنبال عشق و تشکیل زندگی با جفتشون هستند و هیچ وقت بخاطر یک رفتار جنسی بیارزش که حرف و حدیث پیرامونش زیاده و معلوم نیست درسته یا غلط ارزش همجنسگرایی و زندگی خودشون رو زیر سوال نمیبرند. چون اصلا زندگیای که روی عشق بنا شده افراد به مسائل بیارزشی همچون اون فکر نمیکنند.
گرچه شاید در جوامع ایران همجنسگرایی برای خیلی ها تجربهای بد و تلخ در زندگی باشه اونم به علتهای زیاد که همه میدونن مثل فشارهای اجتماعی، ترس از افشا شدن گرایش جنسی و نقش بازی کردن که جنس مخالف دوست دارند.
به دلیل سخت پیدا کردن جفت بخاطر محدودیت و... ممکنه افراد به همجنسبازها برخورد کنند که فریبشون بدن یا بخاطر عدم شناخت کافی در دوران نوجوانی تصمیم اشتباه بگیرند یا برای رفع عطش جنسی تصمیم عجولانه که شاید اصلا اون فرد مناسب اون شخص نباشه و خیلی چیزها با هم تفاهم نداشته باشند.
تن به رابطه پارتنری دادند یا هنوز بخاطر سن کم به بلوغ فکری کامل نرسیدن یا عدم ازدواج همجنسگرایان در ایران که این باعث می شد شخص نسبت به جفتش مسئول باشه و تقی به توقی خورد از هم جدا نشوند. تازه این مورد بیماریهای جنسی رو کنترل هم میکنه چون هر شخص با پارتنر عزیز خودشه و هزاران دلیل دیگه باعث می شود متاسفانه همجنسگراها در ایران در طول دوران خود چند بار پارتنر عوض کنند و گرنه هر کسی دوست داره در زندگیش فقط یک نفر باشه مثلا تو خارج مکانهایی برای همجنس بازهاست و دیگر اونا به همجنسگراها کاری ندارن! مثل خودشون پیدا میکنند. ولی تو ایران مشکلات زیاده شخص براش مهم نیست که طرف کی باشه و به چه گرایش داره فقط به فکر ارضا شدن خودشه وگرنه همجنسگرایان طبق تجربه خودم حتی از دگرجنسگرایان بیشتر به فکر رابطه سالم و تشکیل خانواده سالم دو نفری هستند. من مطمئنام همجنسگراها چون افراد با احساسی هستن همسرشون رو بیشتر دوست دارند حتی از دگرجنسگراها هم خیلی خیلی بیشتر!
دلیل هم دارم مثلا تو دگرجنسگراها دو یا چند همسر داشتن اونم همزمان و پنهان کاری زیاده در حالی که تو همجنسگراها همچین چیزی نیست این نشون میده همجنسگراها جفتشون روخیلی دوست دارند و واقعا به فکر رفتار سالم و خانواده دونفری محکم و جامع هستند. (واقعا دگرجنسگراها باید از ما یاد بگیرند).
متاسفانه تو ایران مشکل خیلی بزرگ اینه که به سختی دو تا همجنسگرا می تونند خونه بگیرن و زندگی کنند. این مشکل بزرگیه. تشکیل یک خانواده و حس مسئولیتپذیری و احساس آرامش و احساس اینکه فرد دیگه تنها نیست و همسر و شریکی در زندگی خودش داره تنها زمانی این حس به شخص دست میده یا بیشتر دست میده که شخص با همسرش مستقل با خانواده باشند. چون به علت محدودیت خیلی از رفتارهای یک خانواده نمیشه از راه دور یا جلوی دیگران خصوصا برای همجنسگرایان انجام داد. مثلا دو تا همجنسگرا که به علت دوری نمیتونند و یا ناقص حس علاقه به جفتشون القا کنند و از راه دور فقط با پیامک یا زنگ یا چت که کاملا مجازی و ماشینی هست یا مجبورن برای دیدن همدیگر به خونهی هم برن و یواشکی بدور از چشم خانواده کنار هم باشند. منظور من از محبت فقط بوس دادن یا بغل کردن نیست بلکه کنار هم بودن برای همیشه باعث میشه عشق بیشتر بشه و وابستگی روز به روز بیشتر میشه و این خود جدایی زوجهای همجنسگرا کمتر میکنه و اختلافها رو کمتر و افراد وقتی زیر یک سقف هستند ناخوداگاه برای اینکه برای پیشرفت و هدایت زندگی خود
مجبور هستن به تفاهم برسند و این حس شراکت خود باعث ایجاد علاقه و مسئولیتپذیری میشود و یا اینکه کاملا می تونند رفتارهای خود رو بروز بدن و از لحاظ روحی ارضا بشن (زندگی فقط سکس نیست قابل توجه بعضیها) برای مثال کسی که حس همجنسگرایی و مفعول بودن رو داره زمانی میتونه ارضا از لحاظ روحی بشه که حس و نقش مدیریت کردن خونه رو به عهده داشته باشه. مثل آشپزی یا کارهای دیگه متاسفانه تو ایران فقط افراد یعنی بیشتری به فکر ارضای جنسی هستند و بقیه موارد که اتفاقا زیادند و ارضای نیازهای روحی مهمتره و خودش باعث میشه جسم خسته یک شخص با روحی قوی بهبود بیابد. متاسفانه زور
غریزه جنسی زیاده و نیاز براورده کردن روح و روان مهم و این شهوت شیطون بیشتر جای نیاز روح و روان میگیره (البته بعضی مواقع). بالاخره نیازهایی هم این وسط هستند شاید ظاهرا این رفتارها جنسی باشه ولی در باطن زیبا هستند یا واقعا دوست داشتنی و نعمتی هستند که آدم لذت میبره منظورم همون فانتزیهای زندگی یا فانتزیهای جنسی یا عشق برای هر فرد هم متفاوت هست. مثلا فانتزیها چطور شکل میگیرند و ریشه در چی داره اطلاعاتی ندارم. دوستان اگه کسی داره بگه من مثلا یه نمونه دوست دارم با همسرم اگه پیداش کردم روزی (هنوز 20سالمه) باهاش ور برم لپ هاشو بکشم یا اینکه همیشه تو بغل هم باشیم امید آنکه روزی همه به جفت خودشون برسند. یادمون باشه فقط خدا تنهاست و میتونه تنها باشه ولی ما انسانها نیاز به دوست یا شریک یا همسر برای ادمه راه داریم.
دوستان نظر یادتون نره
با سپاس
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر