آرشیو شماره‌های مجله

آرشیو شماره‌های مجله
لطفا برای دریافت شماره‌های مجله روی عکس کلیک کنید

۱۳۹۱ بهمن ۳۰, دوشنبه

اقلیت سوم منتشر شد

شماره سوم اقلیت (دی و بهمن91) منتشر شد




در این شماره می‌خوانید: 

مرثیه‌ای برای یاهو
بررسی بسته شدن چت‌روم‌های یاهو در پرونده‌ی ویژه

با یاداشت هایی از
شایان.میم، آرش سعدی، کاوه اهورایی، کیارش لاماژور، رایان، فرزانه و متین محمدی

به همراه دو مصاحبه با
یکی از کارمندان یاهو و
سالی، از کاربران روم ال جی بی وان

آشکارسازی؛ بایدها و نبایدها (قسمت دوم)
صدرا اعتمادی (روانشناس بالینی)

من وجود دارم (قسمت دوم)
جودی فاستر: هزاران سال پیش، در عصر حجر آشکار سازی کردم!



چگونه یک دگرباش میتواند حرفهایش را به شعر بگوید؟ (قسمت سوم)
نوشتار آرش ِ سعدی برای شاعری



دو بخش از مجموعه مقالات هویت کوئیر
«هویت کوئیر» و
«در چیستی هویت کوئیر»
به قلم مسعود ایرانی

باتلر، جودیت باتلر
دوموزی


تجاوز ارزش‌ها
سامان درخشان


حریم
حسین غریبه

شراکتی از جنس عشق
گفتگو با کامران و سعید، زوج همجنسگرا



خودت باش (قسمت سوم و پایانی)
برگردان وارتان پاکباز


به همراه
باشگاه نویسندگان 
کلوپ قلم اقلیت


و
فرهنگسرای اقلیت




mediafire -4,740 KB



۱۳۹۱ بهمن ۲۳, دوشنبه

راننده‌ی همجنسگرا

پرونده ویژه: اقلیت ِ سرباز (شماره یکم، شهریور و مهر91)

گرفتن گواهی نامه یک ضرورت است؛ این را درک کرده بودم اما علاقه نداشتن به رانندگی مرا سال ها از گواهی نامه دور کرد. از طرف دیگر یادآوری حرف دوستی که گفته بود باید یک سال از صدور کارت معافیت بگذرد تا گواهی نامه بدهند. البته او خودش گواهی نامه را از طریق معافیت تحصیلی گرفته بود و این را شنیده بود. دوست دیگری از پزشک بیمارستان زمان بررسی تقاضای معافیت در این باره پرسیده بود. پزشک به او گفته بود چند ماه بعد از گرفتن کارت معافیت به او مراجعه کند تا نامه ای به او بدهد و با آن بتواند برای گواهی نامه اقدام کند. من با این بهانه ها اقدامم را برای گرفتن گواهی نامه عقب می انداختم. اما وقتی به اصرار دوستان پشت فرمان اتومبیل های آنها نشستم و به اصطلاح ترسم را ریختند، تصمیم گرفتم گواهی نامه ام را بگیرم. به نزدیک ترین آموزشگاه مراجعه کردم. انتخاب آگاهانه‌ای داشتم. من به این فکر کردم اگر این آموزشگاه که چهار کوچه با خانه ما فاصله دارد بداند معافیت من همجنسگرایی است چه؟ پاسخ همانی بود که سال ها با این کارت به خودم می دهم. 
«خوب از کجا معلوم که من همجنسگرا هستم و این معافیت رو الکی نگرفتم؟ من که نه تابلو هستم و نه رفتار خاصی دارم». و با این استدلال به راحتی آماده پاسخ به سوال «معافیت چیه؟ » بودم. مصمم بودم اگر در آموزشگاه و بین تعداد زیادی از متقاضیان از من بپرسند با صدای بلند بگویم: «هوموسکشوال». بعد می پرسد: «چی؟» و آن وقت بلند تر بگویم: «همجنسگرا»! 
در آموزشگاه به مسئول ثبت نام مراجعه کردم. برای ثبت نام مدارک لازم را پرسیدم او هم وضعیت خدمت مرا پرسید. روال کار برای معافیت پزشکی بدون توجه به ماده بند را برای من توضیح داد. باید به پزشک معاین راهنمایی و رانندگی مراجعه می کردم. بلافاصله به مطب نزدیک ترین پزشک معاین راهنمایی رفتم. پس از گذشتن زمان زیادی در انتظار، منشی نام مرا بین پنج نفر خواند و به سمت اتاق پزشک راهنمایی ام کرد. با آن همه آمادگی اعتراف می کنم کمی قافل گیر شدم. پزشک از ما خواست بشینیم، بلند شویم، دست ها را بگردانیم و... . بعد نفر به نفر صدا میزد تا روی صندلی بشینیم تا ما را بینایی سنجی کند. من نفر یکی مانده با آخر شدم و یک مراجعه کننده دیگر در اتاق بود. سرش را در برگه کرد و پرسید، «معافیتت چیه؟» به او گفتم «هوموسکشوال». سرش در برگه ماند و انتهای خودکاری که در دستش بود را چند بار به میز کوباند. از غافل گیری پزشک، لبخند ملیحی بر لب من نشست. او برگه مرا مهر کرد و به سمتم گرفت و گفت از منشی آدرس بگیرم و به آنجا بروم. در برگه من نوشته بود فاقد سلامت از نظر اعصاب و روان، در کمیسیون بررسی شود. رفتار پزشک با من، قبل و بعد از دانستن همجنسگرایی‌ام مثل هم بود. اما منشی ها با دیدن نظر پزشک یک نگاه به من می‌کردند، یک نگاه به همدیگر و باز یک نگاه به نظر پزشک. ظاهرا آنها متعجب از نظر پزشک و رفتار سالم من بودند. 
به بهداری نیروی انتظامی شهرستان ارجاع داده شده بودم. پزشک آن روزِ بهداری را خارج از اتاقش پیدا کردم و خواستم برگه ام را مهر کند. کنار او سربازی بود و معافیتم را پرسید. باز هم در جواب از کلمه «هوموسکشوال»، نام علمی و پزشکی گرایش‌ام استفاده کردم. سرش را سریع به من برگرداند و با تعجب نگاهم کرد. بعد با مهربانی و احترام گفت:«چند لحظه کنار بایست و منتظر باش». مریض ِبعد از من را ویزیت کرد و سرباز را هم دست به سر کرد. میگفت که از دیدن من تعجب کرده است. کار من را سریع راه می اندازد اما پرسش هایی از روی کنجکاوی و برای افزایش آگاهی خودش دارد. گفت اگر عجله دارم بروم و در رودربایستی نیافتم، اما من بیشتر از او علاقه‌مند بودم از خودم آگاهی بدهم. او مدام با تعجب از من می پرسید «چرا تو این شکلی هستی؟». آن روز یک آستین کوتاه ساده پوشیده بودم و ته ریش داشتم. تصور او از یک همجنسگرا، بدن اصلاح شده و صورتی که اگر آرایش نشده باشد حداقل تراشیده شده باشد، بود. من هم آنجا Straight act و Straight look را توضیح دادم و با هم چند دقیقه ای گپ زدیم. بعد برگه من را مهر کرد و مراحل بعدی اداری را توضیح داد که مرا به بیمارستان امام سجاد معرفی می کنند. تا این جا هزینه مطب پزشک معاین با هزینه رفت آمد به پایتخت، منهای هزینه زمانی که از دست میدهم، 20هزار تومان شد.
در بیمارستان باید به کمیسیون پزشکی می رفتم. قبل از آن باید تست روانشناسی می دادم. هزینه تست و کمیسیون بیش از 50هزار تومان شد. بعد از پرداخت هزینه برای تست زدن به کلینیک اعصاب و روان رفتم. سوال ها از «یبوست و اسهال دارید، بله یا خیر» گرفته تا «احساس می کنم کسی دنبالمه، بله یا خیر» فقط باعث خنده من بود. هفت صبح رفته بودم و بعد از تست دادن تا دو ظهر منتظر تشکیل کمیسیون و رسیدن نوبتم شدم. 
اسم مرا خواندند و من داخل شدم. یک میز بود و دو پزشک که با فاصله کنار هم نشسته بودند. در مقابل هر کدام یک صندلی بود. از شانس من پزشک حدودا 50 ساله ای متصدی کارم شد. کارتم را خواست وبعد از دیدن کارت، گفت: «ماده33 بند8 دیگه چه کوفتیه؟». این بار دلم خواست به جای «هوموسکشوال» همیشگی بگویم «همجنسگرایی». با آرنج به دست همکارش زد و به طعنه گفت: «ه ِ آقا همجنسگراست». همکار او جوان تر بود و صورت تراشیده ای داشت. سرش را از برگه بالا آورد و با تعجب نگاهی به من انداخت و گفت «بله...، بله...». وقتیکه فهمید حسابی ضایع شده، تکیه به صندلیی‌اش داد و سوالی که آن روز زیاد پرسیده بود را از من هم پرسید: «خوب...، حالا بهتری؟». منم هم به قول دوستان رفتم بالای منبر: «من از روز اول هم خوب بودم. اصلا مشکلی نبوده و نیست. در دهه هفتاد میلادی انجمن روانشناسان آمریکا همجنسگرایی را از...». حرفم را قطع کرد و گفت: «باشه..، باشه...، به سلامت...». 
برای جواب کمیسیون تا چهار ظهر صبر کردم. جواب ها در نامه ی در بسته بود و نامه ی کسانی را که از شهرستان مراجعه کرده بودند به دستشان می دادند. فردای اون روز به بهداری نیروی انتظامی رفتم و نامه را به آنها دادم. در نامه از سلامت من برای رانندگی نوشته شده بود و «بلامانع» بودن آن.
حالا هر وقت پشت فرمان می نشینم و رانندگی می کنم، خودم را یک راننده همجنسگرا می بینم. درست است که من نباید برای اثبات سلامتی ای که همه از آن خبر داشتند هزینه ای می دادم اما باید نیمه پر لیوان رو دید. من یک همجنسگرا هستم و در این کشور با این مردم و این جامعه از حقوق شهروندی برخوردارم. مراحل به خاطر نوع معافیت بود اما در تمامی کمیسیون هایی که چه برای معافیت و چه برای همین گواهی نامه شرکت کردم، همه مرا به عنوان همجنسگرا و کسی که گرایش جنسی به همجنس دارد شناختند نه منحرف جنسی. وقتی حقوق خودم رو با دگرجنسگرایانی که در ایران زندگی می کنند مقایسه می کنم، به خودم اجازه نمی دهم سیاه نمایی داشته باشم یا اوضاع را بیش از آنچه که واقعا هست، تیره و تار ببینم.
شایان.میم

معافیت از نوعی دیگر

پرونده ویژه: اقلیت ِ سرباز (شماره یکم، شهریور و مهر91)

چند ماه پیش وقتی که دانشگاهم تمام شد، مجبور شدم برای سربازی ای که البته حس خاصی هم نسبت به آن نداشتم، اقدام کنم. دو انتخاب برای معافیت داشتم؛ معافیت هوموسکشوالی طبق بند8 ماده33 و دیگری معافیت از نوع کفالت، که البته معافیت از نوع کفالت را به چند دلیل عمده به دیگری ترجیح دادم.
اول از همه دوندگی های معافیت کفالت کمتر بود. چند نفر از دوستانم که برای معافیت هوموسکشوالی اقدام کرده بودند از دوندگی های زیادش حرف می زدند، اینکه ممکن است بعد از تایید در یک بیمارستان، به یک بیمارستان دیگر فرستاده شوند و یا لزوم اخذ تاییدیه مجدد از چند روانپزشک دیگر، بارها رفتن تا سازمان نظام وظیفه و دست از پا درازتر برگشتن و در نهایت هم آوردن یکی از والدین برای آشکارسازی گرایش جنسی در سازمان که شاید سخت ترین مرحله ی آن باشد لااقل برای من.
یکی از دوستانم حتی خیلی از کارهای معافیت از طریق هوموسکشوالی را انجام داده بود ولی وقتی فهمید باید والدینش را به سازمان ببرد تا سازمان نظام وظیفه برای آنها آشکار سازی گرایش جنسی کند، به کل از گرفتن معافیت صرف نظر کرد و دفترچه اعزام به خدمت را پر کرد و به سربازی رفت. دومین مورد ، شاید هزینه های آن باشد؛ کل هزینه های مربوط به معافیت کفالت برای من ، کمتر از دویست هزار تومان شد (حتی با هزینه های رفت و آمد و کپی شناسنامه ها و ...)، اما وقتی از دوستانم می پرسم که برای معافیت همجنسگرایی چه قدر هزینه ی مالی پرداخت کرده اند، نرخ قیمت ها از اوایل این معافیت تا کنون البته خیلی تغییر کرده، اما از سیصد هزار تومان تا یک میلیون تومان حرف می زنند. البته شاید اگر من هم تنها راهم معافیت همجنس گرایی بود، حاضر بودم مبالغی بیشتر از این ها را حتی پرداخت کنم. مورد دیگر مربوط می شود به کار، من نمی دانم چه اتفاقی برای کسانی که معافیت همجنس خواهی دارند در محیط های دولتی می‌افتد، اما شرایط مطمئنا به خوبی وضعی که به طور معمول یک دگرباش در جامعه دارد نخواهد بود؛ اولین هربه‌ای که من برای آشکارسازی استفاده می‌کنم همیشه این است که همجنسگرایی یک بیماری روانی نیست، حالا فرض کنید همکار شما مطلع شود که شما به دلیل یک بیماری روانی به نام همجنسگرایی معاف از خدمت سربازی شده اید! وضع اما برای معافیت کفالت اصلا اینگونه نیست.
و مورد آخر هم مربوط می شود به وجهه ای که در اجتماع و علی الخصوص خانواده از خودم می ساختم. به راستی که آشکارسازی گرایش جنسی با خانواده ای سنتی، از نظر من سخت ترین مرحله‌ی این معافیت است. یکی از دوستانم می گفت زمانی که میخواست معافیتش را بگیرد، یکی از دوستانش را به عنوان خواهرش معرفی کرده و سازمان نظام وظیفه هم متوجه نشده که او خواهرش نیست، اما این جریان برای چند سال پیش است، این روز ها سازمان تا آنجا که من میدانم برای یکی از والدین واقعی مشمول ، آشکارسازی خواهد کرد. تازه اینها به کنار پیش دوستان دانشگاهی یا فامیل هم نمی شد زیاد در مورد نوع معافیتی که گرفته ام صحبت کنم. یکی دیگر از دوستانم البته از مزیت این نوع معافیت برایم گفت. او گفت از همه ی مراحل معافیتش ( تاییدیه روانپزشک ، دفترچه های پرشده و ...) کپی تهیه کرده و نهایتا وقتی که کارت معافیتش را گرفت، به ترکیه رفت و از سازمان UNCHR درخواست پناهندگی کرد و مدارکی را که در ایران برای همجنسگرایی اش جمع کرده بود، در اختیار UN گذاشت، تا روند پناهندگی اش را جلو انداخته باشد.
اما به هر حال من عطای معافیت همجنس‌خواهی را به لقایش بخشیدم و معافیت کفالت را انتخاب کردم.
آخرین روز وقتی که منتظر جواب کمیسیون بودم تا آیا معاف می شوم یا نه ، یکی از سربازان پرسید: اگر معاف مکفول نشدی چه کار می کنی؟ گفتم راه دیگری برای معافیت دارم، پرسید چه راهی ؟ جوابش را ندادم ولی آنقدر بدجور نگاهش کردم و رنگم عوض شد که حتما خودش فهمید!
کاوه اهورایی

معافیت

پرونده ویژه: اقلیت ِ سرباز (شماره یکم، شهریور و مهر91)


مطلبی که می خوانید از باران، وبلاگ نویس ترنس است. او به ما اجازه داد با نام باران و بدون نام بردن از وبلاگش آن را چاپ کنیم. نام این مطلب را بر اساس عنوان پست وبلاگش که در بهار نود منتشر کرده بود انتخاب کردیم.

بلاخره بعد از چند ماه دوندگی و تلاش موفق شدم معافیت دائم بگیرم.
در اینجا خلاصه‌ای از مراحلی رو که طی کردم میگم تا ترنس هایی که میخوان معافیت بگیرن تا حدودی آشنا باشن. به نظر من اگه مطمئن هستین که مثلاً تا یک سال دیگه یا زودتر عمل میکنین اصلاً دنبالش نرین چون دردسرش زیاده.
من اول رفتم اداره پست مرکزی شهرمون و دفترچه اعزام به خدمت رو گرفتم، بخش های مربوطه رو پر کردم بعد بردم پلیس+10 اونجا منو فرستادند پیش دکتر عمومی وضعیتمو برای دکتر گفتم اونم زیر برگم نوشت ترنس سکشوال و مهر زد بعد رفتم و واکسن زدم، چند روز بعد مدارکی که لازم بود رو تهیه کردم و دوباره رفتم پلیس+10 حدود یه هفته‌ای اونجا برو بیا داشتم چند بار هم عکس گرفتم بردم تا بالاخره یه دونش رو قبول کردند.
مرحله بعد رفتن به نظام وظیفه ناجا بود.اونجا مدارکم و نامه ها رو گرفتند ، یه نامه هم از دانشگاه بردم بعد بهم دو تا برگه دادند و گفتند که یه روز خاصی برم دوباره اونجا. نظام وظیفه که خیلی هم از خونه ما دور بود مجبور شدم برم و بیام تا کارام انجام بشه واقعاً این دوندگیهاش سخت و نفسگیره.یکی از اون دو برگه رو بردم بیمارستانی که معرفی کرده بودن بخش نورولوژی واسه کمیسیون پزشکی دو هفته بعد نوبتم شد رفتم.یه روز قبل گفتند بیا واسه گرفتن شرح حال اونجا جلوی کلی دانشجوی پزشکی از مشکلم پرسیدن، سخت بود ولی با شجاعت و بدون خجالت همه چی رو توضیح دادم.
فرداش واسه کمیسیون رفتم.همه افرادی که اونجا نوبت کمیسیون داشتند فهمیده بودند ترنسم نمی دونم از کجا ولی فهمیدن. توی کمیسیون اونجا سه تا روانپزشک و چند نفر دانشجو حضور داشتند. روانپزشکها که از بهترین های شهرمون بودند و من پیششون رفته بودم و منو می شناختند بدون پرسیدن هیچ سوالی تاییدم کردند.یکیشون پرسید عمل کردی؟ گفتم هنوز نه بعد باهام چند تا شوخی کردند و با احترام روانه شدم.مرحله بعد رفتن پیش متخصص ارولوژی بود که معاینم کرد.یه هفته بعد رفتم نظام وظیفه اونجا واسه هفته بعدش بهم نوبت کمیسیون دادند.هفته بعد همراه دوستم رفتم کمیسیون زیاد استرس نداشتم چون معاف می شدم یا نمی شدم واسم خیلی توفیر نداشت. اونجا هم همه فهمیدند ترنسم. وقتی وارد کمسیون شدم اونجا دوتا خانم دکتر بودند و یک آقای دکتر و دو نفر سرهنگ.دکترها چند تا سوال ازم پرسیدند و جواب دکترهای قبلی رو دیدند یکی از خانم دکترها سینه هامو که با هورمون تراپی بزرگ شده بود رو دید و در عرض پنج دقیقه همشون امضا کردند و معاف دائم شدم .اونجا همه بامن همکاری کردند مخصوصاً آقای سرهنگ که بامن خصوصی صحبت داشت مثل یه پدر مهربان بود و بهم احترام میذاشت.ازش خیلی ممنونم.
بعد اونجا بهم یه برگه دادند من به خاطر غیبتهام به دادسرا معرفی شدم.رفتن به دادسرا خودش کلی دردسر داشت خیلی اذیت شدم.وقتی پیش بازپرس رفتم و ایشون دید که معاف دائم شدم و از علت معافیتم باخبر شد به من گفت غیبت شما غیر قانونی بوده ولی چون معاف دائم شدین و این مشکل رو دارین که نمیتونین خدمت برین نیازی به جریمه نیست.هفته بعد دادسرا بهم نامه داد بردم نظام وظیفه. اونجا بابت معافیتم چند تا فیش باید واریز میکردم که یکیشون فیش صد هزارتومنی بود. گفتند چون بهزیستی پرونده داری نامه بیار بهتون تخفیف میدیم. منم همین کارو کردم و همه مدارکو تحویل دادم و کارام تموم شد...
پیشنهاد میکنم تنهایی دنبال کاراتون نرین همراهتون یه دوست قابل اعتماد و تا حدودی مردونه باشه بهتره. من بیشتر وقتها یکی از دوستهام که همجنسگراست اما مردونس همرام بود و ازم محافظت می کرد به خاطر همین جز یه بار مشکلی برام توی محیط پیش نیومد. از این لحاظ میگم چون وقتی به این محیط ها میرین مردمی که اونجا هستند وقتی بفهمند ترنس هستین ممکنه اذیتتون کنند مخصوصاً پسرها. اونهایی که مجوز دارند کارشون راحتتره با پوشش برند خیلی بهتره.
با همه دردسرهایی که کشیدم الآن که معاف شدم خدا رو شکر میکنم و خیالم راحتتره چون معلوم نیست کی عمل کنم شاید چند سال زمان بگذره حداقل اینطوری زیاد از زندگی عقب نمی مونم و می تونم ادامه تحصیل بدم یا شاید واسه هزینه عملم کار کنم.
خونواده ام هم توی هزینه های گرفتن معافیت کمکم کردند و وقتی معاف شدم به پدر مادرم گفتم خیلی خوشحال شدند و استقبال کردند چون می دونستند من اگه اینطوری برم خدمت ... 
اما داداشم به خاطر معافیت ترنس سکشوالیم ناراحت شد و زد بیرون...
باران

۱۳۹۱ بهمن ۲۲, یکشنبه

خواست وارونه

پرونده ویژه: اقلیت ِ سرباز (شماره یکم، شهریور و مهر91)

«بعد از سربازی مرد می شویم». این جمله نماد تاثیر مردسالاری بر پسران جوان است. نگاهی که از سوی خانواده مردسالار تقویت می شود تا نوجوان دیروز برای پیدا کردن هویت خود، آغاز جوانی را در آسایشگاه ها و پادگان ها بگذارند. مکانی خشن و ظاهرا منضبط که بار مسئولیت و سختی های دوره را برای پسران جوان به یادگار می گذارد. فرض کنید دست تقدیر شرایط خاصی را برای افرادی در این فضای مردسالار به جود آورد. مثلااز زمان تولد، ذهن فرد در تعارض با بدن او باشد. به لطف علم پزشکی تغییر جنسیت می دهد و تن و ذهن او جنسیت واقعی اش را پیدا می‌کند. پس از آن به دنبال تقویت هویت مردانه خود با نگاهی به اطراف درمیابد که جامعه، دوران سربازی را زمان مرد شدن پسران جوان می داند. «تاحالا به سربازی رفتن فکر کردین ؟موهای از ته تراشیده، لباس های سبزنظامی (سبزدماغی!)، اسلحه، سینه خیزرفتن !عاشقشم…عاشق کارت پایان خدمت...عاشق اینکه بری اونجا و مرد بیای بیرون...». این ها بخشی از پست وبلاگ مسیحا، با نام «ترنسftom» است. او یک دوجنسگونه‌گراست و می خواهد با تغییر جنسیت به جسم مردانه‌ای که ذهنش انتظار دارد برسد. مسیحا از تنی زنانه با ذهنی مردانه، از میل به سربازی می گوید. او در پایان پست از مخاطبان خود می پرسید: «ما ترنس ها بعد عمل باید بریم سربازی ؟!». پاسخ برای او ناامید کننده است. ظاهرا دوجنسگونه‌گان زن به مرد پس از عمل جراحی از خدمت وظیفه عمومی معاف هستند. پاسخ ها و واکنش ها به پست وبلاگ مسیحا جالب است. محمد می گوید: «سربازی نگو که عشقه» و حامد می گوید: «دقیقا بهش فکر کردم .از بچگی عاشقش بودم». غالب نظردهندگان از میل خود برای رفتن به سربازی می گویند و حسرتی که در نرفتن می کشند. 

کامران 18ساله است و در جنوب ایران زندگی می کند. او امسال کنکور دارد و سنش هنوز به سربازی نرسیده اما همین پست را در وبلاگش بازنشر داده. نام وبلاگ او نام فارسی وبلاگ مسیحاست «ترنس اف تو ام». سیاوش در کامنت پست کامران می گوید: «کامران جان حرف دلمو زدی». امید نیز از میل اش به رفتن میگوید: «همه ما بدون شک عشق سربازی رفتن داریم. اما ما بعد تغییر جنسیت از سربازی معافیم. متاسفانه عنوان معافیتمون هم جالب نیست... این واسمون خوب نیست ...». کامران در جواب می نویسد: «دقیقا.... همین موضوع هم یه جورایی دردسر شده... من واقعا ناراحت شدم وقتی فهمیدم معافیم...». احسان از شناس بد می گوید «بِخُشکی شانس!!» اما مهرداد با لحنی طنز پیشنهاد می دهد خودشان یک پادگان بزنند که داغ دل کامران تازه می شود و در جواب می گوید: «واقعا باید همین کار رو بکنیم... مگه گناه ما چیه؟». 

حالا بیایم به گونه‌ی دیگری از این شرایط خاص نگاه کنیم. فرد با بدنی پسرانه به دنیا می آید اما زنی است که آن تن ناخواسته را پوشیده. از روی شناسنامه زمان خدمت او فرا میرسد اما او می خواهد مانند دیگر زنان جامعه نظاره‌گر سربازی رفتن برادر، همسر و پسر خود باشد. یکی از دوجنسگونه‌گرایان مرد به زن در وبلاگ خود مراحل معافیت را توضیح داده. خرداد نود در پستی ماجرای معافیت خود را شرح داده. او در پاسخ به یک کامنت از این پست نوشته است «من پسر نیستم، معافیت حقم بود که گرفتم».سوفیا در کامنتی می گوید نگران رفتن به سربازی نیست. «بچه های ترنس اصلا بابت خدمت سربازی نگران نباشند. هیچکس اصلا اجازه نمیده یه سرباز باچهره و بدن دخترونه بره قاطی چندهزار سرباز تشنه‌ی …». شراره نویسند وبلاگ همدرد در پستی با عنوان «ماجرای اقدام برای معافی» از مراحل و ماجراهای معافیتی که گرفته می نویسد. او نیز دوجنسگونه‌گرای مرد به زن است و برای معافیتی که حق خود می داند جنگیده و هزینه کرده است. به نظر می رسد میل و خواست دوجنسگونه گان ایرانی برای رفتن یا نرفتن به خدمت وظیفه عمومی مانند تن وارونه آنها حق ناخواسته ای را داده و حق خواسته ای را گرفته است. 
متین محمدی

۱۳۹۱ بهمن ۱۹, پنجشنبه

هفت: پیشکش نوروزی اقلیت



ثانیه‌ها را تا رسیدن بهار همراه هم خواهیم بود. شمارشگر نوروزی اقلیت با تلاش حسین غریبه در این روزهای مانده به نوروز برای ما نوید رسیدن بهار اقلیت را خواهد داد. با دانلود و نصب این شمارشگر به تماشای بهار بنشینیم.


سربازی و معافیت

پرونده ویژه: اقلیت ِ سرباز (شماره یکم، شهریور و مهر91)

شاید از همان اوایل قرن چهاردهم شمسی که قانون سربازگیری به تصویب مجلس شورای ملی رسید، اقلیت سرباز در بین افرادی که خدمت دوره ضرورت خود را می گذراندند وجود داشته. در لابه‌لای خاطرات مردان آن دوران تجربه مشاهده رفتار همجنس خواهانه شنیده می شود. وقتی به همجنسگرایی از تعریف علم پزشکی بر گردیم و آن را در اردوگاهای سربازی جستجو کنیم به وجود سربازان همجنسگرایی می رسیم که زیر فشار دوران خود و در کم ترین اطلاعات خدمت خود را به پایان بردند. این تجربیات مارا به امروز می رسانده که بر اساس بند8 از ماده33،  همجنسگرایان از خدمت وظیفه عمومی معاف می شوند.
گفته می شود از اواسط دهه هفتاد معافیت همجنسگرایی اعمال می‌شده. اما شاید چند مانع برای فرد همجنسگرا باعث شود تا به دنبال این معافی نرود. در ایران کارت قرمز معافیت،امنیت شغلی را به خطر می اندازد. اگر چه امروز همه‌ی کارت‌های معافی یک رنگ هستند اما نوع معافی پزشکی که بند و ماده آن روی کارت درج می شود، مورد توجه کارفرمایان است. تصور جامعه از کارفرما تا کارمندان و کارگران نسبت به کارت معافیت پزشکی منفی است. ماده استفاده شده برای معافیت همجنسگرایی «ماده33: بیماری های روان پزشکی» است و بر روی کارت معافی ماده و بند آن نوشته می‌شود. در بند8 قانون گذار چنین نوشته «اختلال رفتار (عدم تعادل عصبي و رواني )وكژخوئيها بطوري كه مغاير شئونات نظامي باشد همچنين انحرافات اخلاقي وجنسي مانند ترانسسكسواليسم معاف دائم».


سرباز همجنسگرا
تصویر تجربه همجنسگرایی در سربازی مانند راه رفتن بر لبه‌ی نازک دیوار است. جامعه و نوع هنجار های اجتماعی کشور ما فضای بسته جنسی را به مردمان ایران داده. پسران که نوجوانی خود را با کنجکاوی در قرنطینه اطلاعاتی طی می کنند، زمانی مشمول می شوند که تمایل به تجربه های جنسی دارند. این میل، شهوت بزرگی را ایجاد می کند. دگرجنسگراها که جنس مخالف را دور از دسترس می بینند و تشنه‌ی تجربه جنسی هستند شاید به فکر تجربه رابطه جنسی با همجنس خود بافتند و همجنسگرایی که نیاز به رابطه جنسی با همجنس دارد و در اردوگاه پسران ماه ها با آنها زندگی می کند.  در بین سربازان افرادی هستند که توجه او را جلب می کنند و فرد همجنسگرا، خود را شناخته باشد و یا نه، به امکان ارتباط جنسی با سربازان تشنه‌ی ارتباط جنسی فکر می کند. اگر این اتفاق بافتد چه تضمینی وجود دارد طرف مقابل به دیگر دوستان خود نگوید و او تبدیل به ملکه آسایشگاه نشود؟ برخورد انضباطی فرماندهان پادگان با آنها چگونه است؟ آیا آنها در معرض اتهام لواط با مجازات سنگین قرار نمی گیرند؟ این ها تنها تبعات اجتماعی فرد همجنسگرا است که باید با محیط رو به رو شود. فکر کنید به احساس پسر همجنسگرا که تنها میل جنسی خود را با همجنس خود دنبال نمی کند. نگاه سنتی پسران و مردان ایرانی به همجنسگرایی با توجه به کنش جنسی آنها در دو تعریف «بچه باز» و «ابنه ای» گنجانده می شود. رفتار فرد نیازمند به رابطه ی جنسی به کسی که او را «ابنه ای» می داند کاملا قابل پیشبینی است. رفتاری شبیه استفاده از دستمال یک بار مصرف. آیا فرد همجنسگرا در این موقعیت خود را مچاله و له شده نمی بیند؟ مچاله ای که به سطل نمی اندازندش، بلکه دوباره او را باز می کنند تا دوباره مچاله بشود.
پاسخ ها به شخصیت آدم ها بر می گردد. این سوال ها چالشی است که فرد قبل از این برهه باید پشت سر بگذارد. کارت معافی یا پایان خدمت برای هر فردی مزایا و معایبی دارد که با دیدن تمامی آنها و تصمیم درست می تواند شرایط مساعدی را از یک دوره ناگزیر طی کند. 

سرباز ترنس
اما داستان دوجنسگونه گان متفاوت است. از سال1388 قانونی به جز ماده33 به قوانین معافیت پزشکی برای آنچه نظام وظیفه «دو جنسی» می نامد اضافه شده است. حسن موسوی چلک، مدیرکل وقت دفتر آسیب دیدگان اجتماعی بهزیستی در این باره به خبرآنلاین گفته بود«در قوانین نظام وظیفه افرادی که دچار اختلال روانی هستند، معاف می‌شوند و مبتلایان به اختلال هویت جنسی هم مشمول این قانون می‌شدند. این گونه افراد در گذشته به نام بیمار روانی معاف می‌شدند ولی طی یک تا 2 سال گذشته با صحبت‌هایی که با سازمان نظام وظیفه شده است، این افراد به علل مختلفی از جمله بیماری غدد یا دیابت معاف می‌شوند». ظاهرا منظور آقای موسوی ماده39 و بند46 بوده. در ماده 39 آمده: «مشمولان مبتلاء به بيماريها دستگاه ادراري تناسلي با توجه به نوع بيماري كه به آن مبتلا مي‌باشند از معافيتهاي مندرج در هر بند به شرح زير استفاده خواهند نمود» و بند 46 مشخصا اشاره می کند «دو جنسي معاف دائم». در هر دو ماده اشاره ای به موقت بودن معافیت تا تغییر جنسیت نشده است. تمامی معافیت ها برای ترنس ها و حتی همجنسگرایان دائمی بوده و حتی نوع معافی تغییر نمی کند. اما چگونه باید برای معافیت از خدمت وظیفه عمومی اقدام کرد؟  چه مدارکی لازم است و باید در چه شرایطی باشیم؟ در نحوه برخورد با مسئولین چگونه رفتار کنیم؟ از کجا باید شروع کرد؟ 

مقالات پرونده ویژه را به صورت یکجا در نسخه پی‌دی‌اف بخوانید 

اقلیت معاف
گام اول از دفترچه اعزام به خدمت آغاز می شود. مشمولان نظام وظیفه باید برای اعزام یا معافیت دفترچه را در نزدیک ترین دفتر پلیس+10 به اصطلاح پست کنند. اگر بیماری ادعا شده احراز شود از خدمت معاف می شوند و در غیر این صورت به جای کارت معافی برگه اعزام به خدمت به درب منزل آنها فرستاده می شود. معافیت ها را می توان به سه دسته موارد خاص، کفالت و پزشکی تقسیم کرد. در نوع معافی کفالت و موارد خاص می توان حین تحصیل برای آن اقدام کرد اما برای معافیت پزشکی لازم است متقاضی، ترک تحصیل کرده باشد یا درسش را در هر مقطعی تمام کرده باشد. 

برگه شماره5
مهمترین قسمت ، پر کردن برگه شماره5 «برگه معاینه پزشک»در دفترچه است. این برگه باید توسط پزشک پر شود. متقاضیان شهرستان می توانند برای راهنمایی بهتر به یکی از دفاتر پلیس+10 محل اقامت خود مراجعه کنند و درباره پزشکان معاین نظام وظیفه سوال بپرسند. البته گفته می‌شود هر روانپزشکی می‌تواند برگه شماره پنج را پرکند اما مواردی در شهرستانها دیده شده که دفاتر پلیس+10 پزشک متخصص معاین را مورد قبول ندانسته و فرد را به یک و یا چند پزشک عمومی مورد تایید نظام وظیفه ارجاع داده‌اند. از دیگر مزیت های این پرسش مراجعه اولیه به پزشکی است که حتما در شورای پزشکی شهرستان محل اقامت متقاضی حضور دارد و این امکان را به او می دهد تا شانس بیشتری برای معافی داشه باشد. همین کار هم می‌تواند برای تهران نیز مؤثر باشد. اما مهمترین اتفاق برای معافی نظر کمسیون پزشکی بیمارستانی است که شما در آنجا ویزیت می شوید. بیمارستان هایی که متعلق به ارگان های نظامی در ایران هستند. 

پلیس+10
پست کردن دفترچه اصطلاحی است برای ثبت مشخصات مشمولانی که در خواست اعزام یا معافیت دارند. اگر تمامی مدارک کامل باشد هیچ مشکلی نیست اما گفتن نوع معافی شاید برای بعضی از افراد سخت باشد. همجنسگرایی که می خواهد معافی بگیرد و در شهرستان کوچکی زندگی می کند دو راه پیش روی دارد. یا دربرابر مرکز شلوغ پلیس+10 با همراه یا بدون همراه حتما و باید  جسارت به خرج داده یا این که به شهری بزرگ برود و از آنجا اقدام کند. برای این کار لازم است آدرس محل زندگی خود را در همان شهر ثبت کند. نامه مراجعه به کمسیون و بیمارستان نیز به همان آدرس ارسال می شود. انتخاب ساعت خلوت و مرکز خلوت و نیز همراه یک دوست مراجعه کردن می تواند شرایط را بهتر کند. اما مهمتر از این ها کنار آمدن فرد با خود است.  او باید بتواند در پاسخ به این که از او پرسیده می شود نوع بیماری یا نوع معافیتش چیست، خیلی آرام و مصمم بگوید همجنسگرایی. بدون شک کسی نمی تواند برای آن فرد مشکلی ایجاد کند حتی اگر بدون همراه باشد اما این نیاز را دارد تا تابو بودن خود را به مسئولان نظامی بگوید. کنار آمدن با این موضوع برای همه یکسان نیست. تلاش بیشتر می خواهد که روی خودشان کار کنند.

مراجعه به بیمارستان
متقاضی با گذشت یک ماه یا کمتر بعد از ثبت درخواست در پلیس+10 نامه مراجعه به بیمارستان را دریافت می کند. در نامه زمان مراجعه و آدرس نوشته می شود. باید راس ساعت مقرر در محل معرفی شده بود. از این جا هزینه های مالی شروع می شود. شاید باید چیزی نزدیک به سیصد هزار تومان (در سال نود و یک) برای این هزینه ها را پیش بینی کرد. البته طولانی بودن زمان برسی (بین شش تا نه ماه) هزینه های پرداختی را تقسیم می کند و فشار را کاهش می دهد.
در بیمارستان ابتدا توسط یک روانپزشک معاینه می شوید. سوالات از زندگی شماست و شما اگر همجنسگرا هستید کافی است فقط پاسخ درست را بدهید. فاعل یا مفعول بودن متقاضی حتی اگر مورد پرسش هم قرار بگیرد تاثیری در معافی یا عدم معافی او ندارد. معمولا پس از معاینه روانپزشک،  به روانشناس ارجاع داده می شود تا تست هایی از متقاضی بگیرد. کافی است مانند پاسخ به روانپزشک، تست ها  صادقانه پاسخ داده شود. متقاضیان شهرستان احتمالا به بیمارستانی در تهران معرفی می شوند. آنها باید آمادگی‌اش را کسب کنند.

شورای پزشکی
در بیمارستان متقاضی برای تمامی مراحل راهنمایی می شود. هر بیمارستانی ممکن است نوع جواب دهی اش متفاوت باشد. یا باید برای جواب پس از مدتی (مثلا سه هفته تا یک ماه) دوباره به نظام وظیفه یا سامانه مراجعه کرد و یا این که نامه معرفی به شورای پزشکی مانند مراجعه به بیمارستان به درب منزل‌اش فرستاده شود. پس از پیگیری های لازم قرار شورای پزشکی برای او تعیین می‌شود. لازم است حتما در زمان (تاریخ و ساعت )مقرر در محل شورای پزشکی حاضر باشد. 
شایع است همجنسگرایان به یک دیگر توصیه می کنند با آرایش و نوع پوشش خاصی به شورا مراجعه کند. البته چهره‌ی یک دگرباش متفاوت با دگرجنسگرا است اما آرایش و پوشش نامناسب ضمن ایجاد مزاحمت می تواند موجب تحریک رفتار دگرباش‌ستیز پزشکان شورا، افسران و یا حتی مراجعین بشود . شاید ظاهر عادی او در روزی که با دوستی قرار می‌گذارد بهترین گزینه برای روز مراجعه به شورای پزشکی باشد. از این نام هم نباید هراسی داشت. شورای پزشکی اتاقی است که دو یا چند پزشک با توجه به شلوغی مراجعین به پرونده آنها نگاه می اندازند و بر اساس تشخیص کمسیون پزشکی بیمارستان نظر نهایی را می دهند. درواقع شما معافیت خود را از بیمارستان می گیرید اما باز درصد احتمالی وجود دارد که فرد را دوباره به بیمارستانی دیگر بفرستند. بیمارستان دوم یعنی طولانی شدن گرفتن کارت معافیت و افزایش هزینه ها. اما زیاد هم نگران نباشید، حالا شما تجربه اش را دارید و مراحل زودتر طی می شود. شاید یک یا دو ماه تاخیر و کمی هزینه به شما تحمیل بشود اما اگر همجنسگرا باشید 21ماه زندگی در اردوگاه و پادگان را رد می کنید و برای آینده بهتر تصمیم خواهید گرفت.

حرف آخر
قسمتی از مطالب گفته شده درین نوشتار، با تکیه بر گفته ها و شنیده هاست. این نوشتار فقط و فقط از روی تجربه شخصی‌ام و تجارب سایر دوستان که اقدام به معافی همجنسگرایی از ماده33 بنده8 کرده‌اند نوشته شده است. اشتراک گذاری تجربیات و مکتوب کردن آنها به آسان کردن راه برای دگرباشان کمک می‌کند. هم برای مسئولین و هم همجنسگرایان لازم است بدانند که هیچ کدام مقصر وضعیت پیش آمده نیستند. گاهی نیاز است فرد معاف بشود اما ترس از معافیت مسیر زندگی او را در خطرهای پیش روی سربازی می اندازد و هزینه های بسیاری را به خودش، اجتماع و دولت تحمیل می کند. 
خواستن والدین و آگاهی به آنها تنها از بیمارستان 506ارتش (دارآباد) مشاهده شده. ظاهرا براساس آدرس محل زندگی به متقاضیان بیمارستان معرفی می‌شود. احتمال معرفی 506بسیار کم است. شاید آدرسی از مرکز یا جنوب تهران این احتمال را نادر کند.
ما همه می دانیم که نه انحراف جنسی داریم و نه بیمار روانی هستیم. زیر پوشش نام معافیت روانپزشکی رفتن با توضیح «انحراف جنسی» بسیاری از آسیب‌ها را از ما دور می‌کند. در تمام مراحل معافی شخصا هیچ توهینی یا رفتار خشونت باری ندیدم. متناسب با رفتار ما همان طور که یک دگرجنسگرا با رفتار حساسیت برانگیزش موجب آزار خود می شود، سعی کنیم از ظاهر و رفتار حساسیت برانگیز صرف نظر کنیم و فقط با پذیرش بروکراسی مراحل معافی کنار بیاییم. افراد زیادی هستند که از خودشان مراقبت می کنند و به راحتی از حقوقی که دگرجنسگرایان بهرمند هستند، استفاده می‌کنند. نیمه پر لیوان هم شفاف است. با خوشبینی و امید دست به هر کاری بزنیم نتیجه‌ای مثبت می‌گیریم. انرژی مثبت بدهین و از آن برداشت کنید.
شایان.میم


۱۳۹۱ بهمن ۱۸, چهارشنبه

آیا همجنس گرایان قادرند والدین خوبی باشند؟!

اقلیت و خانواده (شماره یکم، شهریور و مهر91)

زایندگی ممکن است در طیف گسترده ای از گزینه‌های زندگی، باورها و تعهدات بروز یابد. مواردی چون: برعهده گرفتن حضانت فرزند، شغل، فعالیت‌های حرفه‌ای، فعالیت‌های داوطلبانه، عضویت در گروه‌های اجتماعی و دوستی و حتی تحصیل یا اوقات فراغت. با این حال، والدینی کردن، هرگز یک فعالیت منحصربه دگرجنسگرایان نیست و شواهد تحقیقاتی نشان می‌دهد همجنس گرایان می‌توانند به اندازه‌ی دگرجنسگرایان والدین خوبی باشند(هرت و دی رایز،2004).
برخی از استدلال‌هایی که علیه فرزند پروری زنان و مردان همجنس گرا وجود دارد شامل این دغدغه است که کودکانی که درخانواده‌هایی با والدین همجنسگرا رشد می کنند، فاقد مدل های نقش مناسب هستند و به علاوه ممکن است همجنسگرا شوند (کلارک ،2001). 
در حالی که پشتیبانی از تشکیل خانواده و والدینی کردن افراد همجنسگرا در حال افزایش است (الیس ،2001)، بسیاری از مردم، همچنان از مفهوم سنتی خانواده‌ی هسته ای، که حاصل ازدواج زن و مرد، دگرجنسگرایی و والدین بیولوژیکی است، طرفداری می کنند. کلیشه‌هایی مانند این که مردان همجنس گرا « بچه باز» هستند یا زنان همجنس گرا «مردانه» و پرخاشگر هستند و در مورد جنسیت خود دچار اشتباه شده اند؛ همچنان وجود دارد (لوین و لیون ، 1982- به نقل از کلارک ،2001). 
زنان و مردان همجنسگرا، می‌توانند به چند طریق تبدیل به پدر و مادر شوند: از طریق برقراری روابط دگرجنسگرایانه قبل از آشکارسازی گرایش شان به عنوان همجنس گرا، از طریق گرفتن حق سرپرستی یا پرورش کودکان، از طریق استفاده از روش های مصنوعی بارداری مانند تلقیح یا رحم جایگزین یا از طریق ارتباط با شریکی که از قبل دارای فرزند بوده است. با این حال، آن ها –به ویژه مردان همجنسگرا- در این زمینه با تعصب و تبعیض شدیدی مواجه می‌شوند(همان منبع). 
باورهای بسیاری در مورد پدران و مادران همجنسگرا و فرزندانی که آنها پرورش می‌دهند وجود دارد که پژوهش‌های روانشناسی می‌تواند صحت آنها را مورد ارزیابی قرار دهد. اغلب باورها درباره‌ی این که مردان و زنان همجنسگرا نمی‌توانند پدر و مادر متناسبی باشند، فاقد پایه و اساس تجربی است(کرامر،1986؛ فالک، 1989؛ گیبس، 1988 - به نقل از پترسون، 1996).
علاوه بر نگرانی در مورد پدران و مادران همجنسگرا، چهارنوع نگرانی در مورد اثرات ناشی از والدین همجنسگرا در کودکان نیز وجود دارد: اولین نگرانی کلی این است که توسعه هویت جنسیتی در میان این کودکان دچار اختلال خواهد شد(فالک، 1989؛ هیتچنز وکیرک پاتریک ، 1985). همچنین گفته شده است که کودکان افراد همجنسگرا، خود، تبدیل به همجنسگرا خواهند شد(فالک ،1989 ؛ کلبر و همکاران،1986). دسته دوم از نگرانی‌ها، شامل سایر جنبه های رشدی این کودکان، مانند مشکلات رفتاری و سلامت روان است (فالک ، 1989). دسته سوم از نگرانی‌ها شامل این است که کودکان والدین همجنسگرا ممکن است مشکلاتی در روابط اجتماعی خود پیدا کنند(فالک، 1989؛ هیتچنز وکیرک پاتریک، 1985). به عنوان مثال، ممکن است توسط همسالان شان برچسب بخورند و استهزا شوند و از این طریق دچار آسیب روانی گردند. یکی دیگر از نگرانی های رایج درباره‌ی کودکانی که با والدین همجنسگرا زندگی می کنند، این است که این کودکان، بیشتر احتمال دارد توسط پدر و مادر و یا توسط دوستان پدر و مادر یا آشنایان مورد آزارجنسی قرار بگیرند(به نقل از پترسون،1996).
سه جنبه از رشد جنسی کودکان والدین همجنس گرا تا به حال مورد بررسی قرار گرفته است : هویت جنسیتی (دغدغه ی فرد درمورد شناسایی خود به عنوان مرد یا زن) رفتار نقش جنسیتی (درگیری فرد در فعالیت‌ها، مشاغل، و رفتارهایی که توسط فرهنگ به عنوان مردانه، زنانه، یا هر دو در نظر گرفته می‌شود) و جهت گیری جنسی (اشاره به انتخاب شرکای جنسی توسط فرد دارد). 
پژوهش‌های مربوط به هر یک از این سه حوزه عمده در زیر خلاصه شده است: 


هویت جنسیتی فرزندان والدین همجنس گرا: 

مطالعات آزمون های فرافکن ومصاحبه بر روی کودکان 5تا 14ساله حاکی از رشد عادی هویت جنسیتی در میان فرزندان مادران همجنسگرا بوده است (گرین،1978؛ گرین، ماندل، هاتوت، گرای و اسمیت ،1986؛کیرک پاتریک، اسمیت و روی ،1981) . نتایج استفاده از تکنیک های ارزیابی مستقیم‌تر، برای ارزیابی هویت جنسیتی این کودکان، توسط گلومبک ، اسپنسر و راتر (1983) همین نتیجه را گزارش داده اند( به نقل از پترسون، 1996).


رفتار نقش جنسیتی فرزندان والدین همجنس گرا: 

مطالعات در این زمینه نتوانسته اند تفاوتی بین فرزندان والدین همجنس گرا بیابند. به عنوان مثال، مطالعه کیرک پاتریک و همکاران او (1981) نشان داده است تفاوتی بین کودکان مادران همجنس گرا و دگرجنسگرا در ترجیح اسباب بازی ها، فعالیت ها، منافع و یا انتخاب های شغلی وجود ندارد. مطالعه‌ی دیگری(رس ،1979) با استفاده از پرسشنامه ی نقش جنسیتی بم در 24 نوجوان ، که مادران نیمی از آن ها ، زنان همجنس گرای طلاق گرفته و مادران نیمی دیگر، زنان دگرجنس گرای طلاق گرفته بودند، نمرات مردانگی و زنانگی و قابلیت‌های روانی مرتبط با دو جنس آن ها را مورد مقایسه قرار داده است. نتایج نشان داده است کودکان مادران همجنسگرا و دگرجنسگرا در مردانگی و قابلیت‌های روانی مرتبط با دو جنس، تفاوت معناداری با هم ندارند. اما کودکان مادران همجنس گرا، زنانگی روانی بیشتری نسبت به گروه گواه دارند. به نظر می رسد این نتیجه، با کلیشه هایی که زنان همجنس گرا را فاقد زنانگی معرفی می کند، به مقابله می پردازد( به نقل از پترسون، 1996). در مطالعه گرین و همکارانش (1986)، در مصاحبه با این دو گروه از کودکان ( کودکان مادران همجنس گرا و دگرجنس گرا)، تفاوت هایی در برنامه ها و شخصیت های تلویزیونی مورد علاقه، بازی های مورد علاقه یا اسباب بازی های مورد پسند یافت شده است. برخی از نشانه ها حاکی است فرزندان مادران همجنس گرا، کمتر رفتارهای متناسب با جنس در فعالیت های مدرسه و محله نسبت به کودکان مادران دگرجنسگرا دارند. همگام با این نتیجه ، مادران همجنس گرا، همچنین به احتمال بیشتری نسبت به مادران دگرجنسگرا گزارش می‌دهند که دختران شان اغلب در بازی های پُر جست وخیز شرکت کرده یا اسباب بازی‌هایی مانند کامیون و یا تفنگ دارند. با این حال ، تفاوتی در این حوزه بین پسران آن ها وجود ندارد. به طور کلی، رفتار نقش جنسی این کودکان در محدوده ی بهنجار قرار می گیرد و خلاصه ی اغلب تحقیقات نشان می‌دهد که رشد الگوهای نقش جنسیتی و رفتار کودکان مادران همجنس گرا بسیار شبیه به بچه های دیگر است. هنوز هیچ داده ای در این زمینه درباره کودکان پدران همجنسگرا در دسترس نیست(به نقل از همان منبع).


جهت گیری جنسی فرزندان والدین همجنس گرا

طبق تمامی مطالعات در این حوزه ، اکثریت فرزندان والدین همجنسگرا ، علاقمند به جنس مخالف هستند. به عنوان مثال ، هاگینز (1989) درطی مصاحبه ای 36 نوجوان را که نیمی از آنها فرزندان مادران همجنس گرا و نیمی فرزندان مادران دگرجنس گرا بودند، مورد بررسی قرار داد. طبق نتایج، تنها یک کودک از یک مادر دگرجنسگرا؛ همجنس گرا بود. اخیراً در یک مطالعه، بیلی و همکارانش (1995) پسران بالغ پدران همجنسگرا را مورد بررسی قرار داده‌اند. طبق نتایج آن ها، بیش از 90درصد از پسران چنین پدرانی دگرجنسگرا بوده‌اند. اثر قرار گرفتن در معرض گرایش جنسی پدران، در پسران شان، یا بسیار جزیی است و یا وجود ندارد (پترسون، 1996).
دریک مطالعه ی طولی (گلومبک ،1996)، 25 فرزند با مادران همجنس گرا و 21 فرزند با مادران مجرد، ابتدا در سن متوسط نه و نیم سالگی و سپس در سن متوسط 23و نیم سالگی مورد بررسی قرار گرفتند. برای استخراج داده‌ها از مصاحبه ی استاندارد شده استفاده شد. ویژگی های این خانواده ها و رفتارهای نقش جنسی مادران و فرزندان شان مورد بررسی قرارگرفت. نتایج نشان داد که اگرچه فرزندان مادران همجنس گرا، بیشتر احتمال دارد رابطه با همجنس را مورد اکتشاف قرار دهند -به ویژه در صورتی که از دوران کودکی درخانواده هایشان گرایش مادران شان موضوعی پذیرفته شده بوده باشد- با این حال، اغلب این کودکان دربزرگسالی، دگرجنس گرا می شوند.
مطالعات دیگر، سایر جنبه های رشد شخصی را در میان کودکان مردان و زنان همجنسگرا بررسی کرده اند. ارزیابی طیف وسیعی از ویژگی ها از جمله: جدا شدگی- تفرد (استکل ،1985 ، 1987)، ارزیابی روانپزشکی (گلومبک و همکاران ، 1983؛ کیرک پاتریک و همکاران، 1981)، ارزیابی مشکلات رفتاری (فالکس، فیشر، ماسترپاسکوا وجوزف ، 1995؛ گلومبک و همکاران، 1983 ؛ پترسون ،1994) شخصیت (گاتمن ،1990)، خود پنداره (گاتمن ، 1990؛ هاگینز، 1989؛ پترسون، 1994؛ پوریر ،1983)، منبع کنترل (پوریر، 1983؛ رس، 1979)، قضاوت اخلاقی (رس،1979) وهوش (گرین و همکاران، 1986). مطالعات، در این جنبه ها تفاوت معناداری بین کودکان مادران همجنس گرا در مقابل مادران دگرجنسگرا نشان نداده است. تنها یک تفاوت مشاهده شده است که مربوط به تفاوت در ظهور مفهوم خود (خود پنداره) در مطالعه پترسون (1994( است. طبق نتایج این مطالعه، کودکان مادران همجنس گرا نشانه‌های بیشتری از استرس گزارش می دهند. اما درعین حال حس رفاه (بهزیستی) کلی بیشتری هم نسبت به کودکان رشد یافته در خانواده های دگرجنس گرا دارند. با این حال، نتایج هردو گروه، درمحدوده ی بهنجار بوده است (پترسون، 1994- به نقل از پترسون،2006)


روابط اجتماعی فرزندان والدین همجنس گرا

مطالعات این بخش با تمرکز بر رابطه کودکان این والدین با همسالان شان بوده است، اما برخی اطلاعات در مورد روابط کودکان با بزرگسالان نیز جمع آوری شده است. یافته های پژوهش درباره احتمال سوء استفاده جنسی نیز به طور خلاصه در این بخش آمده است(پترسون،1996).
تحقیق در مورد روابط با همسالان در میان کودکان مادران همجنس گرا توسط گلومبک و همکاران او (1983)، گرین(1978) و گرین و همکاران(1986) گزارش شده است و گزارش‌ها حاکی از رشد عادی روابط با همسالان در این کودکان است. کیفیت روابط با همسالان در این کودکان متوسط و مثبت ارزیابی شده است. هیچ اطلاعاتی در مورد فرزندان پدران همجنس گرا در این زمینه گزارش نشده است.
مطالعات روابط با بزرگسالان در میان فرزندان والدین همجنس گرا نیز به طور کلی تصویر مثبتی به همراه داشته است (گلومبک و همکاران، 1983؛ هریس و ترنر، 1985/86؛ کیرک پاتریک و همکاران، 1981).
به عنوان مثال، گلومبک و همکاران او (1983) دریافتند که این کودکان بیشتر احتمال دارد با دوستان بزرگسال مادران همجنس گرای خود ارتباط نزدیک داشته باشند. درباره‌ی احتمال بیشتر آزار جنسی نیز پژوهش‌ها نشان داده است اکثر بزرگسالانی که مرتکب آزار جنسی علیه کودکان می شوند، مردان هستند، سوء استفاده جنسی از کودکان، توسط زنان بزرگسال، بسیار نادر است (فین کلهر و راسل ، 1984؛ جونز و مک فارلان ، 1980؛ سارافینو ،1979). همچنین، شواهد موجود نشان می دهد که مردان همجنس گرا بیشتر از مردان دگرجنسگرا مرتکب کودک آزاری جنسی نمی‌شوند(گراث و بیرن بام ،1978؛ جنی و همکاران، 1994؛ سارافینو، 1979)[به نقل از پترسون،2006].
دریک مطالعه دیگر نیز(وین رایت و پترسون،2006) هیچ تفاوت معنی داری ازنظر ارزیابی سلامت روانی، اعتماد به نفس و اضطراب، نتایج مدرسه مانند میانگین نمرات درسی، مشکلات در مدرسه؛ روابط خانوادگی مانند گرمی با پدر و مادر و مراقبت از بزرگسالان و همسالان، درگیری در روابط عاشقانه یا مقاربت جنسی، مصرف مواد، بزهکاری یا قربانی شدن در رابطه با همسالان، بین نوجوانانی که با والدین همجنس و نوجوانانی که با والدینی از هردوجنس زندگی می کنند، یافت نشد. تنها تفاوت آماری قابل اعتماد بین دو گروه این بود که نوجوانانی که با والدین همجنس زندگی می کردند، در مدرسه احساس نزدیکی بیشتری نسبت به طرفداران این سبک از زندگی(زوج‌های همجنس گرا) داشتند(به نقل از پترسون،2006). 
اگرچه با وجود تنوع آشکار در درون جوامع مردان و زنان همجنسگرا، تحقیقات بر روی تفاوت‌های این افراد به اندازه‌ی کافی انجام نشده و یا هنوز بسیار پراکنده است. مثلاً یک نوع مهم ناهمگونی که باید مد نظر قرار گیرد، شامل شرایط تولد یا فرزند خواندگی کودک است (پترسون،2006).

صدرا اعتمادی
روانشناس بالینی

منابع در دفتر مجله موجود است. 


۱۳۹۱ بهمن ۱۷, سه‌شنبه

جامعه شناسی جنسیت

تک نگاری (شماره یکم، شهریور و مهر91)

پیش گفتار
زمانی که درمورد همجنسگرایی و مسائل مبتلابه آن صحبت می‌کنیم، پیش از هر چیز باید به نظریات و مسائل فمینیسم توجه داشت. درواقع آنها همان راهی را پیموده اند که ما امروزه در آن قرار داریم و تقریبا همان آرمان‌هایی را دارند که ما نیز خواهان آنیم. هرچند که زنان جزو اقلیت محسوب نمی شوند و به نظر می‌آید جمعیت بیشتری هم از مردان داشته باشند، اما به خاطر دید مردسالارانه ای که نه تنها مردان، بلکه بسیاری از زنان نیز تابع آن هستند، جزو اقلیت محسوب می‌شوند؛ اقلیتی که از اکثریت بیشتر است. اما زنان تنها اقلیت مطرح در بحث‌های جامعه‌شناسی و به تبع آن مطالعات فرهنگی نیستند، امروزه به خاطر تِمِ غربی اینگونه بحث‌ها، سیاهان، همجنسگراها/تراجنسیتی‌ها و دگرمذهب‌ها (به ویژه غیر مسیحیان در جهان غرب مانند یهودیان) هم جزو لاینفک آن به حساب می‌آیند. پس قبل از هرگونه بحث جامعه شناسانه بر سر همجنسگرایی باید نگاه ِاختصاصی این علم را در مورد جنسیت دانست.

جامعه شناسی جنسیت شاخه برجسته ای از جامعه شناسی عمومی است. از سال ۱۹۵۰ میلادی بخشی از ادبیات دانشگاهی و گفتمان عمومی با استفاده از جنسیت برای درک و پیش بینی (و خودشناسایی) مردانگی یا زنانگی یک فرد مطرح شد. این اصطلاح مشخصا در نوشته‌های مانی(1)  و در ۱۹۵۵ بیان شده:
«اصطلاح نقش جنسیتی به معنی تمام آن چیزهایی است که یک شخص از خود بروز می‌دهد و یا خودش را به ترتیب به عنوان پسر/مرد، و یا دختر/زن می‌شناسد. این موضوع شامل جنسیت و یا حس تمایلات جنسی است، اما تنها به آن محدود نمی‌شود.»
جنسیت فردی بسیار پیچیده است، در واقع شامل ویژگی‌های بی‌شماری از قبیل ظاهر، گفتار، حرکت و عوامل دیگری است که صرفا به جنسیت بیولوژیکی محدود نمی‌شود.
جوامع همواره تمایل داشته‌اند که جنسیت هر کسی را به عنوان مرد/زن و درواقع در سیستمی دودویی مطرح کنند. البته برخی از جوامع نقش جنسیتی سومی نیز دارند، به عنوان مثال، سرخپوستان آمریکایی مردم «دو-روحی» و در هند هیجراها(2)  را بیان می‌کنند.
به بیان دیگر «جامعه‌شناسی جنسیت» بحث بر سر آن دارد که جنسیت تا چه حد یک ساخت اجتماعی و یا ساختار بیولوژیکی است.

نظریه فمینیستی(3)
در طول دهه ۱۹۷۰، هیچ اجماع نظری بر سر چگونگی به کارگیری اینگونه اصطلاحات وجود نداشت. در کتاب «مردانه/زنانه یا انسان»(4) ویرایش سال ۱۹۷۴ از اصطلاحات «جنسیت ذاتی»(5) و «نقش جنسی را آموخته»(6)  استفاده شد، اما در نسخه ۱۹۷۸ اصطلاحات «جنس»(7)  و «جنسیت»(8) جایگزین شد. در سال ۱۹۸۰، بیش‌تر نوشته‌های فمینیستی در استفاده از «جنسیت» تنها برای صفات اقتباسی جامعه‌فرهنگی توافق داشتند.
فمینیسم طرفدار برابری اجتماعی زنان و مردان و مخالف مردسالاری و تبعیض جنسی است.
فمینیسم لیبرال بر این اعتقاد است که افراد در توسعه استعدادها و جمع منافع خود باید آزاد باشند. در این صورت افراد به دنبال گسترش برابری با از بین بردن موانع در جامعه‌ی خود هستند. فمینیسم سوسیالیستی به این اندیشه می‌پردازد که سرمایه‌داری به تقویت مردسالاری و تمرکز ثروت و قدرت در دست عده کمی منجر شده است. در این صورت باید ساختار خانواده سنتی را با یک انقلاب جمعی جایگزین کرد. در فمینیسم رادیکال، آنها بر این باورند که پدرسالاری به قدری در جامعه ریشه کرده است که حتی یک انقلاب جامعه‌شناختی هم نمی‌تواند به آن پایان دهد؛ در نتیجه جامعه باید جنسیت خود را از بین ببرد.

زبانهای غیر از انگلیسی
در زبان انگلیسی (و البته فرانسوی) هر دو لغت «جنس-sex» و «جنسیت-gender» در مواردی که نمی‌توانند جایگزین شوند، استفاده می‌شوند (مانند آمیزش جنسی، رابطه‌ی مقعدی، روابط جنسی ایمن، کارگر جنسی، برده‌داری جنسی) که البته مربوط به وام‌گیری بسیار وسیعی است از اصطلاحات زبان لاتین که در این زبان‌ها صورت گرفته. در زبان‌های دیگر، برای مثال آلمانی که خودم به آن آشنایی دارم، کلمه Geschlecht برای اشاره به هر دوی این مفاهیم (جنس دستوری و جنس بیولوژیکی) استفاده می‌شود که ایجاد تمایز بین جنس و جنسیت را به ویژه در مفاهیم انسان‌شناسی/جامعه‌شناسی دشوار می‌کند. در برخی از زمینه‌ها، آلمانی، همچون زبان فارسی از انگلیسی وام‌واژه‌ی gender را اتخاذ کرده است تا این تمایز را نشان دهد. گاهی اوقات هم کلمه‌ی Geschlechtsidentitaet به عنوان جنسیت استفاده می‌شود (اگرچه آن را به معنای واقعی کلمه به معنی «هویت جنسیتی» می‌دانند) و Geschlecht هم «جنس» را بیان می‌کند. همین مشکل، و شاید بیش‌تر از آن را هم در زبان‌فارسی داریم. کلمه‌ی «جنس»، برای مفاهیم بسیار نزدیکی استفاده می‌شود و حتی «جنسیت» هم تقریبا همان مفهوم را دربرمی‌گیرد! همانگونه که در آلمانی بیش‌تر رایج است که از این اصطلاحات دوگانه استفاده شود: biologisches Geschlecht برای جنس، Geschlechtsidentität برای هویت جنسی و Geschlechterrolle برای نقش‌های جنسیتی و غیره.



رسانه‌های ایالات متحده
هجمه‌ی تبلیغاتی و رسانه‌ای امریکا امروزه چیزی‌ست که انتقاد بسیاری را، حتی از دیگر رسانه‌ها در برداشته است. رسانه‌های امریکایی بازتابی از نابرابری جنسیتی در جامعه را از طریق چاپ، تبلیغات، تلویزیون و موسیقی ارائه می‌دهند. می‌توان گفت تمامی رسانه‌ها تحت تاثیر ایده «اسطوره زیبایی»(9) قرار گرفته و البته آن را تقویت کردهاند. «اسطوره زیبایی» بحثی است که در کتاب نائومی وُلف(10) بیان شده، اینکه چگونه تصاویر زیبایی علیه زنان استفاده می‌شوند، که در واقع اشاره دارد به استانداردهایی غیر واقعی برای زیبایی زنان. رسانه‌ها از طریق به تصویر کشیدن مردان به عنوان جنسیتی غالب به استمرار این ایده کمک کرده‌اند. در واقع مردان و زنان توسط رسانه‌ای که اُبژه‌گر مردانگی است و سرکوب‌گر زنانگی تحت تاثیر قرار دارند، و البته مردانی که به رده دگرجنس‌هنجاری(11) نیافتاده‌اند.

ستم و فشار
مردان و زنان، هر دو در رسانه‌ها مورد ستم هستند. زنان از طریق موسیقی‌ای که در مورد خشونت، بی‌اعتمادی، و حقارت کلی نسبت به آنهاست، تحت ستم‌اند. همچنین به مردان از طریق رسانه‌ها فوق‌العاده بودن مردانگی، حساس بودن نسبت به آن، جنسیت خشن، و دارا بودن جسمی قوی آموزش داده می‌شود. فرم‌های دیگر رسانه‌ای اغلب با به تصویر کشیدن شکلی فوق‌العاده مردانه در تبلیغات، خصوصا تبلیغات آبجو است. این اَشکال مردان را تشویق می‌کند به ظلم و ستم بر دیگری‌ای که از آرمان‌های دگرجنس‌مردانگی(12) تبعیت نمی‌کند.

اُبژه پردازی زنان
زنان معمولا ابژکتیویزه و به عنوان شی به تصویر کشیده شده‌اند. از طریق تبلیغات و رسانه زنان تبدیل به اُبژه و مانند این نشان داده می‌شوند، که عواقب بسیاری برایشان دارد. عزت نفس پایین، اختلالات خودویرانگری و این ایده که زنان وابسته به مردان هستند
به این معنا است که زنان را تشویق به یکبارمصرف‌بودگی و قابل کنترل‌شدگی می‌کند.

جنسیت در محل کار
زنان و مردان دچار انواع متفاوتی از تحرکات در محیط کار هستند. زنان در محیط کاری‌شان معمولا تمایل دارند یک سقف شیشه‌ای(13) را تجربه کنند. مردان هم به طور سنتی از مشاغلی مانند پرستاری، آموزش در مدارس ابتدایی، و کارهای اجتماعی به واسطه‌ی حضور زنان دور نگه داشته می‌شوند، چرا که مایل به تجربه‌ی «پله برقی شیشه¬ای»(14) هستند! همچنین شکاف دستمزد جنسیتی بین زنان و مردان وجود دارد؛ زنان به میزان ۲۳درصد حقوق پایین‌تری نسبت به مردان دریافت می‌کنند.
یکی از دلایل این شکاف جنسیتی دستمزد ممکن است به دلیل تبعیض نژادی شغلی باشد، چرا که جنسیت مردان و زنان را به فرم‌های استخدام متفاوتی هل می‌دهد، که به تبعیض پرداخت منجر می‌شود. یکی دیگر از دلایل آن، این است که زنان به انجام بسیاری از کارها، بدون دریافت مزد می‌پردازند و به آن عادت کرده‌اند، مراقبت از کودکان و خانواده و کار در خانه با وجودی که برای این کارها پولی دریافت نمی‌کنند. سومین علت تبعیض جنسیتی شغلی است؛ که بخشی از آن به خاطر این پیش‌فرض سنتی است که مردان نان‌آوران اصلی خانه هستند. برای مثال در سال ۲۰۰۱ و طی دعوایی دادگاهی، مشخص و فاش شد که مدیریت فروشگاه‌های زنجیره‌ای وال‌مارت(15)  عمیقا به این مسئله اعتقاد دارد و به تبعیض جنسیتی شغلی می‌پردازد.
مسئله مهم دیگر در محل کار مرخصی والدین است. ایالات متحده در حال حاضر یکی از تنها چهار کشوری است که مرخصی برای بچه‌دار شدن در آن اجباری نیست! با این حال، در میان کشورهایی هم که پیشنهاد پرداخت مرخصی والدین در آنها اجباری ست، تقریبا همه آنها منافع چند برابری را برای پدران ارائه می‌کنند. علاوه بر این، ظهور افراد تراجنسی در محل کار، با ایجاد یک هویت جنسیتی، ترکیبی اختلال‌گونه در شیوه‌ی تفکر دودویی جنس نر/ماده را آغاز کرده است. جامعه تراجنسیتی نشان می‌دهد که مفاهیم در حال حرکت به سوی پساجنسیت‌گرایی هستند.

میانی‌بودگی(16) 
میانی‌بودگی پیشنهاد می‌دهد که امتیازهای نابرابر، ظلم و ستم جنسیتی توسط محورهای به هم پیوسته از هویت شکل گرفته است، که به طور متقابل بر اثر فعل و انفعالات اجتماعی و ساختارهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، مانند سرمایه‌داری، مردسالاری، و دگرجنس‌هنجاری نهادینه و تقویت می‌شوند. میانی‌بودگی تاکید می‌کند که نژاد، طبقه، جنسیت، و نشانگرهای دیگر از هویت ساخت و سازهای اجتماعی هستند. این نظریه برای جدا کردن این پیش‌فرض است که افراد مسئول شخصیت و تلاش خود در نگه‌داری نظام روابط به‌هنجار و قدرت هستند. وِست(17)  و فِنشترماکر(18)  در سال ۱۹۹۵ در مقاله‌ی خود «متفاوت انجام دادن» مدل‌هایی پیشنهاد دادند  که تصورات جنس، نژاد و طبقه به عنوان محور مجزا، درک ما از تجربه تمام و یا هویت یک فرد را به شدت محدود می‌کنند. جامعه‌شناسان دیگری نیز در مورد میانی‌بودگی طبقه، نژاد و جنسیت نوشته‌اند. جوآن آکر(19) به تشریح چهار فرآیند جنسیتی میانی‌بودگی پرداخته است. نخست شامل روشی با ایجاد سلسله مراتب بر اساس جنسیت و نژاد و دیگری فرآیندی است که در آن تصاویر اجتماعی به ایده‌های چشم‌پوشی از نهادهای جنسیتی می‌پردازد، سوم فرآیند تعامل بین افراد و گروه‌هایی که از طریق ارتباطات، جنسیت ایجاد می‌کنند و در آخر برچسب درونی خود و دیگران به یک جنسیت است. اِوِلین ناکانو گلن(20) به نقد مدل‌های پدرسالاریِ جنسیت، که تفاوت‌های نژادی در میان زنان مظلوم را نادیده می‌گیرد و استعمار درونی، که بر اقلیت در اجتماع زوم می‌کند و تفاوت‌های جنسیتی را به طور کلی نادیده می‌گیرد، پرداخت.

خانواده 
تجسم
منظور از تجسم، تعریف آرمان‌های فرهنگی جنسیتی در یک جامعه است که در آن انتظاراتی از فرم بدن، ما را تحت تاثیر قرار می‌دهد. یک رابطه دو طرفه بین زیست‌شناسی و فرهنگ وجود دارد؛ جامعه تعیین نقش جنسیت را با تقویت آرمان‌های فرهنگی و به طور هم‌زمان، شکل بدن ما، به طور موقت و به طور دائم را با استمرار ایده‌آل فرهنگی به دست می‌گیرد. در حالی که در واقع تنوع بیش‌تری در بدن دو جنس نر و ماده و بین دو جنس وجود دارد. تجسم، بزرگ‌نمایی درک تفاوت‌های بدنی بین مقوله‌های جنسیتی است. تجسم اجتماعی، هم در مردان و هم در زنان، در سراسر فرهنگ‌ها و در طول زمان متغیر بوده است. نمونه‌هایی از زنان که متضمن هنجارهای جنسیتی بوده‌اند در سراسر فرهنگ‌ها مشاهده می‌شود، مانند شیوه‌های تغییر شکل کف پا در فرهنگ چین، حلقه‌ی گردن در فرهنگ‌های آفریقایی و آسیایی، و کُرسِت‌ها (کمربندهایی برای نازک کردن کمر) در فرهنگ غربی است. یکی دیگر از این پدیده جالب توجه، تغییر مُد پوشیدن کفش پاشنه بلند، از مد مردانه در قرون وسطی به مدی زنانه در حال حاضر است. در ایالات متحده، تصویر بدن ایده‌آل برای زنان و مردان، تغییر شکل تدریجی به بدنی باریک برای زنان و بدنی بزرگ‌تر و هیکلی‌تر برای مردان داشته است. این تفاوت در تجسم اسباب بازی‌های کودکان آشکار است؛ عروسک‌های ج.ای.جو(21) برای ایده‌آل‌های فیزیکی پسران و عروسک باربی برای تجسم دختری ایده‌آل. اسطوره زیبایی، همانطور که در کتاب «اسطوره زیبایی» نائومی ولف بحث شد: چگونه تصاویر زیبایی علیه زنان استفاده می‌شوند، اشاره به استاندارد دست نیافتنی زیبایی برای زنان، که در واقع حفظ فرهنگ مصرف کننده است را دارد. در مقابل، بدن مردان نیز دیکته‌ی آرمان‌های فرهنگی جنسیتی است، به عنوان مثال آشکارا آگهی‌های بازرگانی آبجوی این فرهنگ مصرف‌کننده است که در آن مردان را خارج از منزل، محکم، قوی، و «مردانه» به تصویر کشیده است.

تمایلات جنسی
تمایلات جنسی به عواملی از جمله جنسیت فرد، هویت جنسیتی و بیان و گرایش جنسی مرتبط است. جنسیت شامل هر دو رفتار جنسی و میل جنسی است. با این حال، ساختار دگرجنس‌هنجاری زندگی اجتماعی همیشه دگرجنسگرایانه در نظر گرفته می‌شود و آن را عادی و ممتاز می‌شمرد. این همه‌گیر دانستن باعث دشواری برای مردمی با شیوه‌های دیگری از زندگی می‌شود. رسانه‌ها یکی از عوامل اصلی این نگرش همه‌گیر بودن هستند و با عادی نشان دادن دگرجنسگرایی و مطرود پنداشتن دیگر شیوه‌ها، تصویری نارسا و یک سویه از جنسیت به نمایش می‌گذارند. و با ساخت درکی مشترک از دگرجنسگرایی در میان جمعیت، دگرجنسگرایی را به عنوان تنها تمایل عاطفی و جسمانی برای سکسوالیته‌ی «طبیعی» انسان مطرح می‌کنند. علاوه بر این زناشویی دگرجنسگرایی را هسته‌ی نامرئی به‌هنجار بودن جنسی و مطلوب می‌شناسد، در حالی که همه امور جنسی دیگر به حاشیه رانده شده و منحرف و غیر طبیعی در نظر گرفته شده‌اند. آلفرد کینسی(22) می‌گوید که ایجاد علاقه به جنس مخالف، همجنسگرایی را در درک مشترک انسان‌ها به چالش می‌کشد. سکسوالیته به مثابه دوتایی به شدت و به طور مستقیم به جنسیت ارتباط دارد. کشیدن اِواها یک مثال از جنسیت نگران کننده و پیچیده است و درک درستی از مسائل جنسی را در جامعه باعث می‌شود و مردم را به خروج از تفکر دوتایی مرد/زن رهنمون می‌شود.
فریدریش انگلس(23) استدلال کرد که در جوامع شکارچی تجمع فعالیت‌های زنان و مردان، هرچند متفاوت بود، اهمیت داشته است. پیشرفت‌های تکنولوژیک اجازه داد مازاد تولیدی، برابری اجتماعی و به اشتراک‌گذاری همگانی جای خود را به مالکیت خصوصی و در نهایت سلسله مراتب طبقاتی بدهد. با ظهور کشاورزی، مردان قدرت قابل توجهی بیش از زنان به دست آورند. با ثروت مازاد و در انتقال آن به ورثه خود، مردان طبقه فوقانی می‌خواستند مطمئن شوند که ثروتشان به فرزندان خودشان می‌رسد، این امر آنها را به کنترل تمایلات جنسی زنان سوق داد. تمایل به کنترل اموال را در مورد ازدواج و خانواده تک همسری می‌توان دید. زنان مجبور شدند تا زمان ازدواجشان باکره باقی بمانند تا فرزندان شوهر رسمی خود را برای تقبل نقش‌های آینده تربیت و پرورش دهند.

مردانگی
مردانگی هویت جنسی شکل گرفته است که بر خلاف تصور رایج، همان جنس و یا گرایش جنسی نیست. مطالب و شیوه مردانگی و اجتماعی از طریق تعامل روزانه، ساخته و تکثیر می‌شود. نظریه‌پردازان، وِست و زیمرمن(24) تاکید می‌کنند که جنسیت از طریق پاسخ‌گویی حفظ شده است. از مردان انتظار می‌رود برای انجام مردانگی به نقطه خاص با تابعیت از تعریف‌های جامعه، وضعیت مردانه خود را نشان دهند. این مهم است که توجه داشته باشید، با این حال، مردانگی را می‌توان در هر جنسیتی انجام داد!
شکل غالب مردانگی در یک جامعه به عنوان مردانگی هژمونیک شناخته می‌شود. مردان برای اثبات جایگاه خود به عنوان فردی «مردانه» به طور مداوم در حال انجام این تعریف‌ها هستند که واقعا امکان‌پذیر نیست، به خصوص که مشغول نظارت بر یکدیگر هستند و هرکسی به دنبال نقص در عملکرد دیگری‌ست. مردانگی هژمونیک در مخالفت با زنانگی ساخته شده و مسلط به تمام هویت‌های جنسیتی (از جمله مردانگی جایگزین) می‌باشد. مردان از بدو تولد اجتماعی «مردانگی» را انجام می‌دهند، به ویژه از طریق رفتار و نمادگرایی. یکی از رفتارهای برجسته، تجاوز است که به منظور حفاظت از شهرت یک فرد است. نمونه‌ای از نمادهایی که استفاده می‌شود می‌توان لباس را ذکر کرد.
مایکل کیمل(25) جامعه‌شناس در کتاب خود «سرزمین مردان»(26) (۲۰۰۸) به توصیف سه فرهنگ که از مردانگی (به خصوص در مردان جوان) پشتیبانی می‌کنند پرداخت:
فرهنگ برخورداری: «مردان احساس می‌کنند مستحق چیزی هستند.» آنها احساس می‌کنند مستحقِ قدرت، جنسیت و زنان هستند.
فرهنگ سکوت: «مردان با خارجی‌ها صحبت نمی‌کنند» (کسانی که در فرهنگ مردانگی جاسازی نشده‌اند)؛ در مورد آشامیدنی، قلدری، تجاوز، و یا هرگونه عملکرد مردانه که توسط همسالان اجرا می‌شود و ممکن است برای‌شان مشکل در پی داشته باشد. اگر در موردش با دیگری صحبت کنید، آنها شما را خائن و غیرمردانه می‌انگارند. فرهنگ محفاظت: «جوامع، مردان را مسئول اقدامات مشکوک و غیرقانونی نمی‌دانند.» بسیاری به نوبه خود چشم‌شان را می‌بندند، و فرض می‌کنند که پسرشان هرگز آن کار را انجام نداده است. دیگران انجام اعمال خطرناک را به پای «پسرم دارد مرد می‌شود» می‌نویسند.
برخی از نگرش‌ها و رفتارهای برجسته‌ی مردانگی هژمونیک غربی عبارتند از: قدرت، سلطه جنسی، فعالیت، ثروت، پرخاشگری، استقلال، و فقدان احساسات، تجاوز به عنف و قتل. اینها اَشکال شدید مردانگی است. با این حال، حتی در جریان اصلی مردانگی، بدن زنان را به یک «کالا» تبدیل می‌کنند که به دست آوردن آن نشانه‌ی دلاوری جنسی است. در اینجاست که آزار و اذیت جنسی اغلب به عنوان رفتار طبیعی دیده می‌شود. تئوری کنترل(27)، نشان می‌دهد که هنجارهای مردانگی به شدت ریشه دوانده است و جامعه به طور مداوم آنها را بازتولید می‌کند.
مردانگی هژمونیک اغلب توسط رسانه‌ها و فرهنگِ مسلط تکثیر و تقویت می‌شود. بازنمایی‌های رسانه‌ای از مردان اغلب شکوه استفاده مردان از نیروی فیزیکی، رفتار شجاعانه، قدرت بدنی و فاصله احساسی را ترویج می‌کند. موسیقی رپ معاصر یک مثال قابل توجه از مردانگی بر روی صفحه نمایش است. خواننده‌های رپ فتوحات جنسی‌شان بر زنان (با تاکید بر دگرجنسگرایی)، ثروت، قدرت و خشونت خود را دائما به رخ می‌کشند.


جنسیت و خشونت
خشونت مبتنی بر جنسیت، آسیب جسمی، جنسی یا احساسی‌ای است که بر اساس آن یک فرد از هنجارهای جنسیتی اجتماعی مفهوم‌سازی شده رنج می‌برد. خشونت بر زندگی میلیون‌ها نفر در سراسر جهان تاثیر می‌گذارد، این خشونت در تمام طبقات اجتماعی و اقتصادی و آموزشی و از همه مهم‌تر فرهنگی-مذهبی وجود دارد. خشونت در مورد قدرت، کنترل، و سلطه است. سیستم‌های نابرابری و ظلم و ستم تعامل موقعیت، به ویژه گروه‌های خاصی را نسبت به آن آسیب‌پذیر کرده است. جنسیتی خشونت می‌گیرد که در درون یک قدرت اجتماعی پویا ساخته نشده باشد؛ که در آن ایدئولوژی برخی مردانه هستند و دیگران زنانه. به این معنی که یک زن در جامعه و تحت تاثیر رسانه‌ها، که در عمل به یک نیروی قدرتمند آموزشی نسبت داده شده است. رسانه خشونت علیه زنان را نهادینه کرده، و به پرورش یک محیط فرهنگی «سمی» که در آن زنان به نهادی به عنوان اُبژه‌های پایینی و شایسته خشونت بسیار کمک کرده است. مردان به صورت نامتناسبی مجرم و زنان قربانیان آنها هستند. کسانی که مرتکب جرایم خشونت‌آمیز می‌شوند، اکثرا مرد هستند: تجاوز به عنف (۹۸ درصد)، سرقت مسلحانه (۹۲درصد)، رانندگی در حال مستی (۹۰درصد)، قتل (۸۸درصد)، حمله‌های برنامه‌ریزی شده (۸۷درصد)، آتش‌سوزی (۸۶درصد)، و خشونت خانوادگی (۸۳درصد) توسط مردان اجرا شده است. به گفته مایکل کیمل، مردانگی هژمونیک با ایجاد یک فرهنگ حق، سکوت و حفاظت به طور موثر خشونت عادی علیه زنان و سکوت قربانیان خشونت را باعث شده است. اعلامیه رفع خشونت، تعریف سه عرصه‌ی اجتماعی است که در آن خشونت به طور معمول تکرار می‌شود: 
۱) در خانواده، از جمله خشونت خانگی، نوزادان، و شیوه‌های سنتی از قبیل ختنه زنان، تنخیذ و عروس‌سوزی. 
۲) تجاوز به عنف در جامعه، از جمله تجاوز جنسی، آزار و اذیت جنسی، و خشونت‌های تجاری مانند برده‌داری جنسی، استثمار نیروی کار، کارگران مهاجر زن و 
۳) توسط دولت، از جمله خشونت علیه زنانِ در بازداشت و در شرایط درگیری‌های مسلحانه، از قبیل تجاوز اصولی جنگ. به منظور مقابله و پایان دادن به خشونت جنسیتی، راه‌حل‌ها باید هر دوی ریشه‌ها و تظاهرات فردی از نقش‌های جنسیتی و روابط قدرت به منظور اطمینان از تعادل قدرت در تمام سطوح جامعه را در نظر گیرد.

جهانی شدن و جنسیت
جهانی شدن اشاره به روابط به طور فزاینده‌ی ارتباط جهانی فرهنگ، مردم و فعالیت‌های اقتصادی دارد. جهانی شدن بر برابری زن بر روی یک مقیاس بزرگ و بین‌المللی، که هم منفی و هم مثبت است تاثیر می‌گذارد. با تغییرات مداوم در روابط بین المللی، درک فمینیسم در جوامع غربی و غیرغربی اغلب تجدید نظر شده است. این مهم است که با دوری از تعصب غربی، در حساب جامعه‌شناختی از فمینیسم جهانی، در جوامع غربی و دیگر کشورها صحبت شود. 

احساسات فمینیستی و یا فشار برای برابری جنسیتی به عنوان نتیجه ظهور شرایط کشوری خاص، با توجه به اعتقادات صادره از جامعه غربی است. پیشرفت در برابری زنان و وضعیت آنان منوط به گروه‌های ملی یا شرکت‌ها نیست، بلکه میان افراد و گروه های کوچک شکل می‌گیرد.
یکی از نتایج حاصل از جهانی شدن، افزایش استفاده از کارگران کارخانه‌ای زن در کشورهای غیرغربی است. در مکزیک، کارگر زن ایده‌آل است، چراکه او به عنوان نیروی کار ارزان و مطیع دیده می‌شود. کلیشه صفات زنانه مانند زیبایی، خانواده، و خشوع و برای تولید کالا، اغراق‌آمیزانه مورد سوءاستفاده قرار می‌گیرد. این صفات جنسیت، سپس فریم رفتار زنان فراتر از قلمرو حرفه‌ای می‌شود. با وجود رشد فمینیسم، عدم تحرک اقتصادی و اجتماعی، مانع از کسب حقوق برابر در بسیاری از جوامع است.
یکی از راه‌حل‌ها برای پاک کردن نابرابری‌های جنسیتی در سطح جهان، ارائه منابع و اعتبارات به زنان فقیر و استفاده از آنها برای آموزش و پرورش و سرمایه‌گذاری‌های کسب و کار آینده است. اقتصاد جهانی به شدت نیازمند زنان تحصیلکرده و نیروی کار آنهاست.
دوموزی


[1]. Money
[2]. Hijras، مردان زنانه­پوشی هستند که حتما هم نباید تراجنسی باشند، بلکه ممکن است پسربچه­های دگرجنسگرای بی­خانواده و بی­سرپرستی باشند که توسط دیگر هیجراها بزگ شده باشند. اینها معمولا شغل­های جنسی را تقبل می­کنند و یا در گذشته به عنوان خواجه به کار گرفته می­شدند. هیجراها امروزه هم در شبه قاره­ی هند وجود دارند و البته به خاطر مسائل مدرنیسم دیگر آن شأن و منزلت گذشته را ندارند و اقلیتی تحت ستم­اند.
[3]. Feminist Theory
[4]. Masculine/Feminine or Human
[5]. innate gender
[6]. learned sex roles
[7]. sex
[8]. gender
[9]. The Beauty Myth
[10]. Naomi Wolf
[11]. heteronormative
[12]. heteromasculinity
[13]. glass ceiling، تمایل به داشتن مانعی نامرئی که از بالا رفتن از نردبان مقام و درجه در شرکت جلوگیری کند.
[14]. glass escalator، تمایلی ضمنی که در آن مردان خواهانِ طی کردن ِ سلسله مراتب کار و رشدِ سریع رو به بالا تا رسیدن به مقام مدیریت هستند.
[15]. Wal-Mart Stores، بزرگ­ترین شرکت زنجیره­ای فروشگاهی در ایالات متحده.
[16]. Intersectionality، این اصطلاح به معنای "در میان بخش­ها و دسته­های مختلف بودن" است که من آن را اجبارا "میانی­بودگی" ترجمه کردم.
[17]. West
[18]. Fenstermaker
[19] Joan Acker
[20]. Evelyn Nakano Glenn
[21]. G.I.Joe
[22]. Alfred Kinsey
[23]. Friedrich Engels
[24]. Zimmerman
[25]. Michael Kimmel
[26]. Guyland
[27]. Control Theory

منابع در دفتر مجله موجود است.