دفتر مقالات (شماره دوم، آبان و آذر92)
در شماره ی پیشین به توضیح جامعه شناسی جنسیت پرداختیم، برای این شماره قصد داشتم تا آثار افرادی را که در این زمینه کار کرده اند بررسی کنم، اما موضوعی را باید پیش از آن توضیح داد و آن هم مبحث گسترده ی «مطالعات جنسیت» است، بنابراین این شماره به توضیحی نسبتا جامع از این مبحث می پردازیم تا در آینده چه توفیق شود.دوموزی
مطالعات جنسیت (gender studies) شاخهای میان رشتهای و آکادمیک است که به عنوان مقولهی اصلی تجزیه و تحلیل هویت جنسی و جنسیتی اختصاص داده شده و شامل مطالعات زنان (در مورد زنان، فمینیسم، جنسیت، و سیاست)، مطالعات مردان و مطالعات همجنسگرایان و LGBT است. گاهی اوقات مطالعات جنسیت همراه با مطالعه مسائل جنسی نیز ارائه شده است. رشته مطالعات جنسیت و تمایلات جنسی در زمینه ادبیات و زبان، تاریخ، علوم سیاسی، جامعهشناسی، انسان-شناسی، سینما، نقاشی، و مطالعات رسانه، توسعه انسانی، قانون، و علوم پزشکی تحقیق میکند. همچنین به تجزیه و تحلیل نژاد، قومیت، محل سکونت، ملیت، تابعیت، و معلولیت میپردازد.
مطالعات جنسیت دارای اشکال مختلفی است. دیدگاهی که توسط سیمون دوبوار[1] بنیاد گذاشته شد توضیح میدهد که: «کسی زن به دنیا نمیآید، بلکه فقط یک انسان است»[2] این دیدگاه، پیشنهاد میکند که در مطالعات جنسیت، اصطلاح «جنسیت» باید برای اشاره به ساختارهای اجتماعی و فرهنگیِ مردانگی و زنانگی مورد استفاده قرار گیرد، زیرا که مرد یا زن بودن تمامیت آن نیست. با این حال، این دیدگاه مورد استقبال تمام نظریهپردازان جنسیت قرار نگرفت. بخشهای دیگری از مطالعات جنسیت از نزدیک به بررسی نقش تعیین بیولوژیکی مرد یا زن بودن (تشریح و توضیح فیزیولوژیک و ژنتیک اندام مرد و زن، ساختار و ماهیت عملکرد اندامهای بدن، حاملیت ژنتیکی و غیره) که به جایگاه اجتماعی فرد منتهی میشود پرداختند. به طور خاص، اینکه چقدر از نقشهای جنسیتی توسط زیستشناسی و چه اندازه در فرآیند فرهنگی تعریف شده است. در واقع این رشته از بخشهای متفاوتی پدید آمده است: جامعهشناسی از دهه ١٩٥٠ و پس از آن، نظریات روانکاوانهی ژاک لاکان[3] و کارهای فمینیستهایی همچون جودیت باتلر[4].
جنسیت بخش مهمی از مطالعات رشتههای مختلف را تحت تاثیر قرار میدهد، مانند نظریه ادبی[5]، مطالعات نمایش و تئاتر[6]، نظریه فیلم[7]، نظریه عملکرد[8]، تاریخ هنر معاصر، انسانشناسی، جامعهشناسی، روانشناسی و روانکاوی. این رشتهها گاهی در روشهای خود برای چرایی و چگونگی مطالعهی جنسیت متفاوت برخورد میکنند. برای مثال در انسانشناسی، جامعهشناسی و روانشناسی، جنسیت اغلب به عنوان یک عمل9 مورد مطالعه قرار گرفته، در حالیکه در مطالعات فرهنگی، در اغلب موارد بازنماییهای جنسیت مورد بررسی بوده است. البته مطالعات جنسیت نیز نظمی را در درون خود به تصویر میکشد: مطالعات میان رشتهای که روشها و رویکردهای طیف گستردهای از رشتههای متفاوت و مختلف را با هم درآمیخته است.
هر رشتهای «جنسیت» را به عنوان یک عمل، و گاهی به عنوان چیزی که عملکردی[10] نامیده میشود مد نظر قرار داده است. نظریه فمینیستی روانکاوی، به طور عمده توسط جولیا کریستوا[11] («نشانه»[12] و «ذلت[13]») و براشا اتینگر[14] (اروس زنانه-پیشامادری-زهدان مادری[15] از پیوستمرزی[16] و کُمپاسیون[17] ، «تراذهنیتِ زهدانی»[18] و «رویای مادر اولیه»[19])، و کارهای فروید، لاکان و نظریه روابط شیءوار[20]، در مطالعات جنسیت بسیار موثر بوده است.
تأثیرات مطالعات جنسیت
مطالعات جنسیت و نظریه روانکاوی
زیگموند فروید[21]
برخی از منتقدان فمینیست کار زیگموند فروید در امور جنسی را رد کردهاند، مشخصا به خاطر این گفته که: «زنان اخته هستند و باید یاد بگیرند که نداشتن ذَکَر را قبول کنند». (در نگاه فرویدی: «تغییر شکل»[22]). از سوی دیگر، برخی نظریهپردازان فمینیست مانند ژولیت میچل[23]، نانسی شودوروف[24]، جسیکا بنیامین[25]، جین گالوپ[26]، براشا اتینگر، شوشانا فلمان[27]، گریزلدا پولاک[28] و جین فلکس[29] استدلال کردهاند که نظریه روانکاوی برای مباحث فمینیست حیاتی است و باید مانند دیگر سنتهای نظری، توسط زنان اقتباس شود و از بقایای تبعیض جنسی[30] (یعنی سانسور) خالی شود. شولامیث فایراستون[31] در «دیالکتیک رابطه جنسی»[32] معتقد است که فرویدگرایی فمینیسم را گمراه میکند و بحث بر این است که چگونه فرویدگرایی که تقریبا به طور کامل دقیق و درست است منجر به این گمراهی میشود؛ در واقع در یکی از جزئیات بسیار مهم آن: هرجا که فروید مینویسد: «آلت تناسلی مردانه»، برای فمینیسم باید با واژهی «قدرت» جایگزین شود.
ژاک لاکان
نظریه لکان از سازماندهی سکسواسیون زنانگی و مردانگی با تاکید بر ساختارهای مختلف ناخودآگاه است. هر دو جنس مرد و زن در سازمان «فالیک»[33] شرکت میکنند، و بخش زنانهی سکسواسیون «الحاقی» است و مخالف و یا مکمل آن نیست. سکسواسیون (وضعیت جنسی)[34] -توسعه جنسیتی نقشها و نقشپذیری در دوران کودکی- مفاهیم هویت جنسی ذاتی و یا بیولوژیکیِ از پیش تعیین شده را در هم میشکند. (که البته برای تایید یا رد آن هیچ نظری نیست و این موضوع چالش بزرگی است) منتقدانی مانند الیزابت گروس[35] ژاک لاکان را متهم به حفظ یک سنت جنسیتی و تبعیض جنسی در روانکاوی میکنند. دیگران، مانند جودیت باتلر، براشا اتینگر و جین گالوپ از کار لکان بهره بردهاند، هرچند در یک مسیر انتقادی و برای توسعه نظریه جنسیت.[36]
جولیا کریستوا
کار جولیا کریستوا به طور قابل ملاحظهای در حوزه نشانهشناسی توسعه یافته است. در کار او بر «abjection: رها کردن» تأکید شده است، او ساختار ذهنی بر ترک مادر را اساس قرار میدهد و استدلال میکند که روشی که در آن فرد به رهایی ذهنی از مادر خود پس از دوران کودکی میپردازد تا تشکیل هویت دهد، شبیه روشی است که در آن جوامع ساخته شدهاند. او ادعا میکند که فرهنگ مردسالار، مانند افراد، به محروم کردن مادر و زنانگی میپردازد، طوریکه بتوانند خود به وجود آیند.
براشا اتینگر
براشا اتینگر ذهنیت روانکاوی معاصر را از اوایل دهه ١٩٩٠ با مفاهیمی همچون اروس زهدانی زنانه-مادرانه و پیشامادریِ پیوست مرزی، فضای مرزی و ظهور شراکت، تغییر داده است. تفاوت زنانگی زهدانی به تعریف نگاه خاص میپردازد و آن را به عنوان یک منبعی برای تراذهنیت و ترنسجکتیویته[37] در مردان و زنان معرفی میکند.
مارک بلشنر[38]
مارک بلشنر به گسترش دیدگاههای روانکاوانه از جنس و جنسیت پرداخته است و روانکاوی را «علم عجیب و غریب گذشته و آینده» میخواند. او معتقد است که یک «طلسم جنسیتی» در جوامع غربی وجود دارد، که در آن جنسیت شرکای جنسی، بهطور نامتناسب توجه بسیار بیشتری از سایر عوامل جاذبه جنسی، مانند سن و طبقه اجتماعی را به خود معطوف داشته است. او اظهار میکند که عبارات «همجنسگرایی» و «دگرجنسگرایی» درست همانگونه مانند پیشوند به کار میروند، که دو شریک جنسی همجنس یا مخالف آنطور شناخته میشوند. برای مثال «سن دگرجنسگرایی» جاذبه میان افراد با سنین مختلف را نشان میدهد. چیزی که به عنوان «دگرجنسگرایی» (جاذبه بین یک مرد و یک زن) معمول است، در واقع کوتاه شدهی عبارت «دگرجنسگرایی جنسیت» است.
فرهنگها میتوانند هنجارهای بسیار متفاوتی از مردی و مردانگی داشته باشند. بلشنر وحشتی از نفوذ[39] را در مردان غربی تشخیص داده است. با این حال، در بسیاری از جوامع، همجنسگرا بودن تنها با تعریف مرد بودن است که اجازه میدهد تا خود را منفوذ بداند. مردهایی که به مردان دیگر نفوذ میکنند، مردانهاند، و همجنسگرا در نظر گرفته نمیشوند و تحت تعصب جامعه و زیر نگاه متعصبانهی آنها قرار نمیگیرند. هرچند در فرهنگهای دیگر، تحریک آلت تناسلی مرد بهوسیله زبان، توسط پسران نوجوان هنجار محسوب میشود و به عنوان نیازی برای توسعه و پرورش مردانگی طبیعی دیده میشود.
نظریه ادبی
گرایش روانکاوانهی فمینیسمِ فرانسوی کاملا بر نظریههای تصویری و ادبی متمرکز شده است، میراثی از ویرجینیا وولف[40] که زنان را برای تجدید نظر در متون ادبی، و تاریخی فرامیخواند و همچنین نسل آبکاری شدهای از نویسندگان فمینیست را به پاسخگویی با متون خود فراخواند. گریزلدا پولاک و فمینیستهای دیگر مفصلا در مورد افسانه، شعر و ادبیات از نقطه نظر جنسیت صحبت کردهاند.
تاثیر پسامدرنیته
ظهور پسافمینیسم تحت تاثیر مطالعات جنسیت بوده است، که باعث جنبش در نظریههای هویت، دور از مفاهیم ثابت یا ذاتی هویت جنسیت است که تحت تاثیر هویتهای سیال یا گوناگون پسامدرنی بوده است. برای این منظور میتوان به دانا هاراوی[41]، «مانیفست سایبورگ»[42] اشاره کرد که مثالی است برای پسا- هویت فمینیسم.
به تازگی، رابطهی بین پسامدرنیته یا پساساختارگرایی و مردانگی مد نظر قرار گرفته است. مردانگی را میتوان همیشه در حال حرکت محسوب داشت و پایدار ندانست. برای این منظور به «مردانگیها در تئوری»[43] بنگرید که مروری جامع از این رویکرد است.
مارک بلشنر به گسترش دیدگاه های روانکاوانه از جنس و جنسیت پرداخته است .و روانکاوی را «علم عجیب و غریب گذشته و آینده» میخواند |
توسعه نظریه جنسیت
تاریخچه مطالعات جنسیت
پس از انقلاب کسب حق رای همگانی در قرن بیستم و جنبش رهایی زنان در دهه ١٩٧٠ بسیاری از فمینیستها به تجدید نظر در «تحقیق فعالانه» از نسخههای معمول و پذیرفته شده تاریخ که در آن زمان شناخته شده بود پرداختند. راههای نوین نگرش بر تاریخ با این تجزیه و تحلیلها به دست میآمد؛ که در واقع تولد مطالعات تاریخ جنسیت است.
مطالعات زنان
مطالعات زنان بخش میان رشتهای و آکادمیک است که به مباحث مربوط به زنان، فمینیسم، جنسیت، و سیاست اختصاص دارد. که اغلب شامل نظریه فمنیسم، تاریخچه زنان (بهعنوان مثال تاریخچه حق رای زنان) و تاریخ اجتماعی، داستان زنان، سلامت زنان، روانکاوی فمینیستی و مطالعات فمینیستی و جنسیت و تحت تاثیر بسیاری از علوم انسانی و اجتماعی است.
مطالعات مردان
مطالعات مردان نیز بخشی میان رشتهای و آکادمیک است که به مباحث مربوط به مردان، ماسکولیسم[44]، جنسیت، و سیاست اختصاص دارد. که اغلب شامل نظریه ماسکولیسم، تاریخ مردان و تاریخ اجتماعی، داستان مردان، سلامت مردان، روانکاوی ماسکولیستی و مطالعات ماسکولیسم و جنسیت و تحت تاثیر بسیاری از علوم انسانی و اجتماعی است. نظریه کلیدی برای آشتی دادن رابطه بین تفسیر فمینیستی/ماسکولیستی از مطالعات جنسیتی به این میپردازد که آیا فمینیسم تبعیضی در برابر مردان است؟
جودیت باتلر
مفهوم کاربردپذیری جنسیت هسته ی کار باتلر است، به ویژه در «پیچیدگی جنسیت»[45]. قوانین و مقررات باتلر عملکرد جنسیت، جنس، و تمایلات جنسی در مورد قدرت در جامعه است. او در واقع به ساخت و ساز «جنسیتی، جنسی و سوژهی مورد علاقه» در «مباحث تنظیمی» میپردازد. بخشی از استدلال باتلر مربوط به نقش جنس در ساخت جنسیت و تمایلات جنسی «طبیعی» و یا منسجم است. بنا به گزارش او، جنس و دگرجنسگرایی طبیعی ساخته شدهاند زیرا مخالفت هم بودن دو جنس مرد و زن در تصور اجتماعی طبیعی تلقی شده است.
واکنشها
برایان پالمر[46] مورخ و نظریهپرداز معتقد است که اتکا به مطالعات جنسیت در حال حاضر پس از ساختارگرایی -با جسمیت دادن به آن گفتمان و اجتناب از ساختار فشار و کش مکش مقاومت آن- ریشههای مبهم، معانی، و عواقب ناشی از رویدادهای تاریخی و پیشرفت تدریجی آنها را به چالش میکشد، و او به دنبال مطالعات جنسیت است برای مقابله با یک استدلال برای ضرورت تجزیه و تحلیل تجربه و ساختارهای فرمانبرداری و قدرت.
پاپ بندیکت شانزدهم برخی از نظریههای جنسیتی را محکوم کرده، و هشدار داد که تفاوت بین مرد و زن را محو و در نتیجه میتواند منجر به «خود کشی» نژاد بشر شود.
برخی از منتقدین، به ویژه مذهب گرایان، مطالعات جنسیت را ابزاری میپندارند که فمینیسم در دست گرفته است تا مردانگی را تحت فشار قرار دهد و یا آن را با ترویج مواردی همچون عمومی پنداشتن همجنسگرایی (نه دوجنسگرایی) به زانو درآورده و از بین ببرد، تا زنانگی را بر صدر بنشاند، البته توضیح این گونه نقدها از حوصلهی بحث ما خارج بود، چرا که در حوزهی دیگر پاسخ داشت!
پس از خوندن این مقاله، باید با شرمندگی ای خاصی عرض کنم که ناتوان در رفع پیچیدگی مفهومی خاص این مقاله بوده ام و البته به خاطر از دست رفتن معنای اصطلاحات، از این کار منصرف شدم، بنابراین قول میدم که در شماره های آینده مطالبی همچون اروس (مادری، زهدانی و پیشامادری)، موضعات کاری فروید و لاکان و دیگر چیزها رو مفصلا تشریح کنم.
دوموزی
[منابع در دفتر مجله موجود است]
1 . Simone de Beauvoir
2. One is not born a woman, one becomes one.
3. Jacques Lacan
4 . Judith Butler
5. literary theory
6. drama studies
7. film theory
8 . performance theory
9 . practice
10. performative
11. Julia Kristeva
12. semiotic
13 . abjection
14. Bracha Etinger
15 . The feminine-prematernal-matrixial Eros
16. borderlinking
17. Compassion
18 . Matrixial trans-subjectivity
19 . Primal mother-phantasy
20. Object relations theory
21. Sigmund Freud
22. deformity
23 . Juliet Mitchel
24 . Nancy Chodorow
25. Jessica Benjamin
26. Jane Gallop
27 . Shoshana Felman
28. Griselda Pollock
29. Jane Flax
30. sexism
31 . Shulamith Firestone
32. The Dialect of Sex
33. phallic
34 . sexuation: sexual situation
35. Elizabeth Grosz
36. Gender theory
37. transjectivity
38. Mark Blechner
39. منظور از نفوذ در اینجا داشتن رابطه ی جنسی با مردان و یا هرنوع تحت مردانگی دیگری قرار گرفتن است.
40 . Virginia Woolf
41 . Donna Haraway
42. The Cyborg Manifesto
43. Reeser, Masculinities in Theory (2010)
44. Masculism، جنبشی هم تراز با فمینیسم که بر عکس آن به مردان می پردازد.
45. Gender Trouble
46. Bryan Palmer
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر