آرشیو شماره‌های مجله

آرشیو شماره‌های مجله
لطفا برای دریافت شماره‌های مجله روی عکس کلیک کنید

۱۳۹۲ تیر ۴, سه‌شنبه

پرسش هایی از کارشناس

راز اقلیت (شماره سوم، دی و بهمن91)


باتشکر از مجله محترمتون که به این موضوع مهم و مساله ساز می پردازه. من تصمیم گرفتم داستان کامینگ اوت خودمو بنویسم تا شاید بتونه برای هم حس هام یک کمک باشه وهمین طور برای خروج از وضعیتی که دارم راهنمایی بخوام. وقتی خودم رو پذیرفتم وارد یک دنیای جدید شدم. دنیای من توی یاهو میگذشت و بعد شبکه های اجتماعی. زندگی من از واقعیت دور شد و سعی کردم تو اون فضا چیزی که دوست دارم باشم. نتونستم درسم رو خوب بخونم با این که هوشم خوب بود. تا این که مشمول شدم و باید سربازی میرفتم. می دونستم نمی تونم توی سرباز خونه ها خودم رو کنترل کنم و فاجعه برام اتفاق می افتاد و یکی از بچه ها درباره معافیت گی گفته بود. تصمیم گرفتم برای معافیت اقدام کنم. اون زمان می گفتن فقط باید مطب فلان دکتر بری تا تاییده بگیری که الان متوجه شدم لازم نبوده فقط اونجا برم. دکتر اون کلینیک مجبور می کرد حتما خانواده متقاضی هم همراه طرف ویزیت بشه. من بخاطر سربازی مجبور شدم یکی از اعضای خانواده ام رو ببرم. خواهرم پرستاره و خیلی روشن فکر بود. با اون صحبت کردم و گفتم برای معافیت گی می خوام اقدام کنم اما بهش نگفتم من خودم گی هستم. از اون روز به بعد رفتارم رو زیر نظر گرفت. بعدا متوجه شدم خواهر دیگم رو که بزرگ تر بود مطلع کرده. من معاف شدم اما هنوز خواهرم به من شک داشت. براشون از گی بودن و این چیزا تعریف کردم و سعی کردم اون ها رو با دنیای خودم به صورت غیر مستقیم آشنا کنم ولی یک روز که بخاطر ول کردن درس بهم فشار آوردن جلوی مادرم عصبی شدم و گفتم من گی هستم و بخاطر همین تو نوجونی درون گرا شدم. همه تقصیر ها رو گردن گرایشم انداختم. توی اون بگو مگوی پیش اومده همه شوکه شدن. از فردای اون روز حرف های هوموفوب گونه شروع شد و من هی سعی کردم اون ها رو دفع کنم. از همه بدتر وضعیت مادرم بود که هم درون گراست و توی خودش میریزه و هم این که سنش بالاست و سال ها خانه دار بوده و این موضوع براش یک تابوی بزرگ بوده. پشیمونم از این کارم و دوست دارم از این وضعیت خارج بشم. توی شهرستان ما روان پزشک یا روان شناس خوب نیست تا با خانواده ام اونجا بریم و صحبت کنیم. بابام هنوز نمی دونه. من همش میترسم بابام بفهمه و از خونه بیرونم کنه. برای همین همش دنبال راه حل میگردم اما چیزی به ذهنم نمیرسه. ممنون میشم راهنمایی کنید. درباره کمک به تغییر افکار هوموفوب مادرم هم اگه میشه راهنمایی بفرمایید. خیلی ممنون
حسن پرشین


پاسخ کارشناس

دوست خوبم همان گونه که در پرونده آشکارسازی اشاره شد گاه ضرورتی برای آشکارسازی وجود ندارد. اما گاه دوستان گی برای اموری مانند معافیت سربازی ناچارمیشوند که خانواده ی خود را مطلع کنند. در این مواقع بهترین راهکار آن است که اعضای جوان تر خانواده را برای آشکارسازی انتخاب کنید (منظور از اعضای جوانتر بچه ها نیستند! بلکه یک فرد بالغ جوان است که دیگران برای حرفش ارزش قایلند!). همان گونه که تو در ابتدا خواهرت را آگاه کردی. این تصمیم درستی بود. یعنی انتخاب کسی که هم امروزی‌تر و کمتر سنتی است و هم زمینه ی آشنایی با مسایل طبی را دارد(پرستاراست). اما تو یک سری اشتباهات هم داشتی. اول اینکه در هنگام عصبانیت و بدون برنامه ریزی قبلی و به شکلی کاملاً احساسی دست به آشکارسازی زدی. دوم اینکه برای توجیه عدم موفقیتت در تحصیل ، گرایشت را بهانه کردی. تصور کن که میخواهی دوستی را به خانواده ات معرفی کنی. علاقمندی که خانواده از او استقبال کنند و او را بپذیرند. ایا به خانواده ات میگویی که این ( دوست) کسی است که باعث وبانی مشکلات تحصیلی و رفتاری من است !؟ به نظرت با گفتن چنین حرفی خانواده ات میتوانند دوست تورا بپذیرند؟ آیا از او استقبال میکنند؟ یا او را مایه ی نکبت و بدبختی فرزندشان میدانند؟ حسن عزیز! من با دوستان همجنس گرای زیادی سروکارداشته ام که همگی دربهترین دانشگاههای ایران تحصیل کرده اند یا بالاترین رده های شغلی را دارند. بنابراین گفته ی تو را مبنی بر اینکه گرایشت دلیل عدم موفقیت تو بوده نمیتوانم بپذیرم. ممکن است دهها عامل در زندگی شخصی تو وجود داشته که باعث شده نتوانی ادامه تحصیل بدهی ولی با اطمینان میتوانم بگویم که گرایش تو به تنهایی نمیتوانسته عامل آن باشد. راستش را بخواهی از خواندن سرگذشت تو متعجب نشدم چون چنین آشکارسازی بی برنامه ای نمی توانست نتیجه ای بهتر از این داشته باشد. در مورد ترست از آگاهی پدر،هیچ دلیلی ندارد پدرت از ماجرا آگاه شود. میتوانی ازمادر و خواهرانت بخواهی رازت را حفظ کنند.ضمن اینکه اگرآگاهی کلی خانواده را بالا ببری آنها میتوانند به تو کمک کنند. درمورد کمک به تغییر افکارمادرت باید حتماً از کمک یک متخصص استفاده کنی. این متخصص میتواند همکارِ پزشکِ خواهرت در محل کار باشد . نهایتاً اگر موفق نشدی من میتوانم از طریق مشاوره تلفنی به تو کمک کنم و با مادرت صحبت کنم. میتوانی با ایمیل مجله در تماس باشی.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر