آرشیو شماره‌های مجله

آرشیو شماره‌های مجله
لطفا برای دریافت شماره‌های مجله روی عکس کلیک کنید

۱۳۹۲ شهریور ۳۰, شنبه

قربانی

پرونده ویژه: ازدواج اجباری (شماره چهارم، اسفند91، فروردین92)
 سامان درخشان


ازدواج؛ شايد كلمه براي خيلي‌ها ‌یك حقيقت باشد، براي برخي ديگر ‌یك رويا و راهي براي رهايي یا اسارت و براي برخي ديگر چيزي جز تعهدي ساخته‌ي قواعد بشري نباشد.
هركس ديد خاصي نسبت به این رفتار اجتماعي دارد. ديدي كه بسته به شرايط و موقعيت‌هايي كه شخص در زندگي و روابط جنسيتي خود چه در خانواده و چه در اجتماع داشته پديد آمده است؛ بنابراين می‌توان گفت كه ما به تعداد انسان‌هاي موجود در جهان تعريف از ازدواج داريم. تابو‌ها، دين و رسوم و عقايد كلي اجتماعي چند و چون آن را تعيين كرده‌اند و طرز تفكرات كوچك‌تر و محدود‌تر در خانواده و ذهن افراد نيز بر چهارچوب آن تاثير گذاشته است. فارغ ازكه عقايد هر جامعه‌ واژه را چطور تفسير می‌كند آنچه مسلم است ما، حاصل شاخه‌اي از همين فرايند هستيم.
مقوله‌ی ازدواج چه در بين دگرجنسگرایان و چه در ميان دگرباشان دغدغه‌ای جدي و در عين حال مهم است و این مساله جديت خود را در ميان جامعه‌ی اقليت بيشتر نمايان می‌كند. مساله‌اي كه دگرباشان امروزه در اقصي نقاط جهان درصدد تحقق آن هستند و مسلما مخالفاني نيز چه در اقليت و چه اكثريت دارد. شايد بتوان ريشه‌ی این اختلافات در مقوله‌ی ازدواج را فارغ از سليقه، در تعريف هر گروه از ازدواج یافت.
اگر ازدواج را‌ یك (تعهد مدت دار) بناميم چه؟... در این صورت طيف گسترده‌ای از انواع روابط بين كليه‌ی موجودات را در بر می‌گيرد. روابطي كه بر اساس قراردادي مدت دار و بر مبناي سازش و تعامل تعريف شده‌اند. دو پنگوئن در فصل جفت گيري تعهد توليد مثل و پرورش تخم‌ها و فرزندانشان را بر عهده دارند، به عبارت ديگر‌ دو حيوان بقاي خود را به اشتراك می‌گذارند. دو خرگوش براي بازي كردن و جفت گيري ماه‌هاي متوالي را با هم می‌گذرانند... و انواع ديگر... هركدام از این نوع رفتار‌ها را می‌توان گونه‌ای از تعهدي مدت دار یا ازدواج ناميد. ولي می‌دانيم كه این تعاربف ساده در مورد انسان به دليل پيچيدگي‌هاي فيزيولوژيكي و رفتاري متفاوت است.
ازدواج : دو انسان -فارغ از نوع نژاد، گرايش و جنسيت و تفاوت‌هاي جسمی- ‌با توجه به شناخت و مقوله‌ی نيازي كه منجر به ‌یك رابطه عاشقانه بينشان شده است و حس تعامل و سازش متناسبي كه نسبت به هم احساس می‌كنند در طي رابطه‌ی خود تصميم می‌گيرند طي مدت معيني بقاي خود را به اشتراك بگذارند تا علاوه بر رفع نياز‌هاي جسمی ‌و روحي خود زندگي اجتماعي و منافع و معضلات خود را با هم شريك باشند،‌ مدت معين می‌تواند تا ‌یك عمر نيز ادامه داشته باشد.
اگر تعصبات و تعلقات عقيدتي را كنار بگذاريم و انسانيت را مبنا بناميم تعريف از ازدواج مرزبندي‌هاي نژادي و جنسيتي را ناديده گرفته است و به مباني عشق، تعامل و سازش تمركز كرده است. مباني‌ای كه جامعه اكثريت و اقليت را شامل می‌شود و هر دو می‌توانند با وجود آن زندگي سالم، زيبا و شادي را داشته باشند. دو همجنسگرا می‌توانند بدون آن كه به جامعه‌ی 99 درصدي اكثريت لطمه‌ای وارد كنند ازدواج كنند و به نوعي رابطه‌ی خود را به وسيله‌ی آن تثبيت نمايند. اگرچه عامل پايداري ‌یك رابطه طرفين هستند ولي قانون بخشيدن به فرايند در قالب ازدواج ضريب مسئوليت‌پذيري و تعهد را بهبود می‌بخشد. پس در این نوع نگرش در مورد ازدواج‌ امر مثبت، تعهد ساز و منظم‌كننده‌ی رابطه خواهد بود و گاه از به وجود آمدن برخي انحرافات اجتماعي نظير چندهمسري و خود فروشي نيز جلوگيري خواهد كرد.
اما نگرش دوم نسبت به ازدواج نسبت به نگرش اول كاملا متفاوت است. در نگرش دوم تمركز ازدواج وابستگي زيادي بر مقوله‌ی (بقاي نسل) دارد. می‌دانيم كه در گذشته‌ی تاريخ بشر به خصوص فرهنگ كلاسيك شرق و‌ایران، ازدواج بدليل اهميت پايداري نسل و همچنين‌ایجاد نيروي انساني كافي براي كار و به دليل ضعف سلامت عمومی ‌جامعه و شيوع سريع و همه جانبه‌ی بيماري‌ها و خطر مرگ و مير، گاه تنها براي افزايش جمعيت و ادامه نسل خاندان و جامعه صورت می‌گرفت. فرهنگ عام آنقدر در جوامع تابع نفوذپذيري یافت كه تا حال نيز شاهد وجود آن هستيم. برخي از ما هم تنها زاده‌ی همين فرايند هستيم...‌یك خانواده با وجود داشتن 4 فرزند دختر سالم اصرار بر داشتن فرزندي پسر می‌كند... در جاهليت عرب وجود جنسيت زن مذموم بوده است و بسياري ديگر... پس می‌توان نتيجه گرفت هر جامعه‌ای بر اساس هر آنچه می‌پسنديده، درست یا غلط نگرشي را به عنوان رسم پذيرفته است.
آنچه مسلم است بسياري از ما درگير‌ نگرش بوده‌ایم؛ برخي قرباني آن هستيم و اگر نباشيم هم شاهد تاثير آن در جامعه بوده‌ایم. وجود هزاران پيوند بدون پايه‌هاي اصولي و عاقلانه، آمار‌هاي نگران كننده جدايي و جنسيت‌مداري از آثار ازدواج بر مبناي بقاي نسل است. البته بر هيچ كس پوشيده نيست كه امر (بقاي نسل) امري حياتي و طبيعي براي ادامه‌ی حيات هر موجودي از جمله بشر است ولي امروزه جهان به جايي رسيده است كه در مورد كمبود نوع بشر و ادامه‌ی نسل آن دغدغه‌ای نداشته باشد.
شايد‌ نگرش تحميل خود را بر جامعه‌ی اقليت بيشتر نمايان كند. جامعه‌ای كه سالها وجود داشته و دارد و نظراتش بر این فرهنگ تاثير ناچيزي داشته است. فرد همجنسگرايي كه تمايلي به جنس مخالف خود احساس نمی‌كند وقتي خود را در مقابل نگرش عوام می‌بيند اگر در خانواده‌ای مدرن و غيرهمجنسگراستيز پرورش یافته باشد فشار كمتري را احساس می‌كند و تنها درگير محدوديت‌هاي كلي جامعه در قبال خود خواهد بود؛ ولي اگر در خانواده‌ای با پيشينه‌ی فكري سنتي رشد یافته باشد‌ فشار مضاعف خواهد شد.
فرد همجنسگرا كه فضاي اجتماعي خود را چنين می‌بيند و از طرف خانواده و عقايد اكثريت براي ازدواج تحت فشار قرار می‌گيرد علاوه بر صدمات روحي و عاطفي شديدي كه بر رويه‌ی زندگي او وارد می‌شود مجبور به ازدواجي می‌گردد كه انگيزه‌ی آن علاقه‌ی جبري بيش نبوده است. نياز‌ها در شراكت عاطفي به طور كامل بر طرف نمی‌شود و نتيجه‌ی آن همانطور كه پيش‌تر گفته شد وجود چنين آمار‌هاي نگران كننده‌ای از طلاق زوجين و شكست‌هاي عاطفي و گاه رفع نياز‌هاي جنسي خارج از چهارچوب خانواده شده است. متاسفانه مساله سبب انحرافات جبران‌ناپذير اجتماعي گشته است. چيزي كه حال شاهد آن هستيم.
جدا ازكه چه پارامتر‌هاي موثر و متوالي سبب چنين ساختار فكري مورد ازدواج شده‌اند بايد‌ را بدانيم كه منصفانه نيست كه اولين و تاثيرگذار‌ترين جامعه‌ی اكثريت، ‌یعني خانواده، فضاي نامناسبي براي بيان خواسته‌هاي ‌یك عضو باشد. شايد نيت خانواده بر تاكيد مساله‌ی ازدواج نيتي خيرخواهانه باشد ولي آنچه بايد یادآور باشيم و مهم است آرامش و حق شاد زندگي كردن عضوي است كه شايد از لحاظ احساسي كمی ‌با ما متفاوت باشد. ولي او نيز انسان است؛ هيچ انساني نيست كه از عشق، دوست داشتن و ازدواج متنفر باشد مگر آن كه‌ مقوله باعث آزار و تشويش وي شده باشد. اگر چنين مواردي را در عضوي از خانواده یافتيم بايد‌ مساله را مد نظر قرار دهيم كه شايد او عضوي اقليتي از خانواده‌ی ما باشد و خوب بيانديشيم، شايد در اداي مسوليت خود به عنوان جامعه‌ی خانواده كوتاهي كرده‌ایم. مسلما با توليد مثل نكردن جامعه‌ی اقليت ريشه‌ی بشري منقطع نخواهد شد ولي پايمال كردن هويت‌ یك عزيز آن هم به بهانه‌ی خوشبخت كردن وي، كاري عادلانه نخواهد بود.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر