آرشیو شماره‌های مجله

آرشیو شماره‌های مجله
لطفا برای دریافت شماره‌های مجله روی عکس کلیک کنید

۱۳۹۲ آبان ۱۶, پنجشنبه

وقتی فتوا صادر شد

یاد اقلیتی: بانوی اردیبهشتی (شماره پنجم، اردیبهشت و خرداد92)
گفتگوی هفته‌نامه چلچراغ با مریم خاتون ملک آرا*


«من دوست ندارم فقط درباره خودم و زندگی شخصی ام حرف بزنم یا فقط از آن روزی که خدمت امام رسیدم بگویم یا از سختی‌هایی که برای گرفتن این فتوا کشیدم تعریف کنم. دلم می خواهد اگر با من مصاحبه می کنید و از زندگی ام می نویسید، از مشکلاتی که هنوز هم بعد از شناخت این بیماری برای ترنسکچوال وجود دارد بنویسید. مشکلاتی که من به عنوان عضوی از انجمن حمایتی این بیماران هر روز آن را به می‌بینم اما هیچ جا منعکس نمی‌شود.»
این پیش شرط مصاحبه با مریم خاتون ملک آرا است. همان کسی که سال 65 فتوای تغییر جنسیت برای بیماران ترنسکسوال یا به قول خودش تراجنسیتی را از امام خمینی می گیرد: «فریدون صدایم می کردند. یعنی توی شناسنامه ام جلوی کلمه آقا نوشته شده بود فریدون و روی کلمه خانم یک خط بزرگ مشکی کشیده شده بود. در تمام کارتهای شناسایی ام جلوی جنسیت، مرد نوشته شده بود. اما من از بچگی از آن خط سیاه روی شناسنامه ام متنفر بودم و اصلا از کلمه جنسیت بدم می آمد. تمام اسباب بازی هایم دخترانه بود و عاشق لباس های دخترها بودم. آرزو می کردم یک روز که از خواب بیدار می شوم، زن شده باشم. اما...»
نفس عمیقی می کشد و می گوید: «آن موقع اصلا این بیماری شناخته نشده بود. خانواده ام فکر می کردند من رویایی هستم و من با رویاهایم مشغول بودم تا اینکه سال 52 دبیرستان را تمام کردم و وارد رادیو تلویزیون شدم. هم زمان در دانشگاه هم در رشته پزشکی پذیرفته شدم. چند وقت بعد علایم این بیماری در فیزیک و رفتارم هم پدید آمد. از طرف صدا و سیما من را به یک دکتر متخصص معرفی کردند و بعد از کلی آزمایش دکتر به من گفت: شما یک ترنسکسوال هستید و پیشنهاد عمل تغییر جنسیت را مطرح کرد.»
مردم چه می گویند؟ آیا جامعه من را می پذیرد؟ شرع و دین درباره این موضوع چه حکمی می دهد؟ این سوالات در ذهنش نقش می‌بندد. اما بیشتر از نگاه جامعه، دوست دارد بداند که تکلیف شرعی او چه می شود؟ «سال 54 یک نامه برای امام خمینی نوشتم و موضوع را برای ایشان که آن موقع در نجف زندگی می‌کردند، توضیح دادم. چند وقت بعد جوابم را گرفتم. امام در جواب تنها یک جمله نوشته بودند: تکالیف یک زن بر تو واجب است.»
بعد از گرفتن جواب از امام، بلوز و شلوارهای مردانه اش جای خودشان را به لباس هاس زنانه میدهند:«وقتی جواب نامه از طرف امام خمینی آمد، نوع پوششم را تغییر دادم. لباس های زنانه می پوشیدم. اما هنوز هم تردید داشتم که نکند امام مشکل من را متوجه نشده اند و من را با یک بیمار دوجنسی اشتباه گرفته اند. اما من هرمافردیت یا دوجنسی واقعی نبودم. مشکل من به عنوان یک ترنسکسوال یا دوجنسی کاذب فرق داشت و من می خواستم تکلیف خودم را بدانم.»
درست مثل یک پزشک تفاوت دوجنسی های واقعی و دوجنسی‌های کاذب را برایم توضیح می دهد: «هرمافردویت ها یا دوجنسی‌های واقعی مشکلات ما را درک نمی کنند، چون آنها 47 کروموزوم و در نتیجه مشکل آناتومی دارند و چون مشکلشان قابل لمس و دیدن است باورپذیر است. اما مشکل ما ترنسکسوال ها به عنوان کسانی که مثل بقیه انسان ها 46 کروموزوم داریم و تنها تمایلاتمان شبیه تمایلات و خواسته های جنس مخالفمان است باورپذیر نبود.ما با همجنس گرایان اشتباه گرفته می شدیم. هنوز هم خیلی از آنها برای اینکه از طرف جامعه پذیرفته شوند خودشان را به عنوان ترنسکسوال معرفی می کنند. باید این موضوع را به امام توضیح می دادم.» تا سال 57 با پوشش زنانه زندگی می‌کند و دانشگاه و درس و صداوسیما را کنار می گذارد: «چطور می‌توانستم با لباس های زنانه و کارت شناسایی مردانه سرکار بروم یا پشت نیمکت های دانشگاه بنشینم. من هنوز فریدون بودم.» اما سال 57 برای دیدن امام راهی فرانسه می شود: «اما آنجا هم نتوانستم امام را ملاقات کنم. تنها همراهان ایشان را دیدم که آنها به من گفتند: نامه ای بنویس و مشکلت را داخل آن توضیح بده. ما نامه را به دست امام می رسانیم. چند روز بعد یکی از همراهان ایشان به من گفتند: امام نامه را خواندند. شما به ایران برگرد و به کارهایت برس. امام قول مساعد داده اند.» به ایران برمی‌گردد. باز هم پوشش زنانه دارد: «انقلاب شد. امام هم به ایران آمده بود، اما میان کارهای حکومتی و مملکتی نوبت به نامه من نرسیده بود.هنوز هیچ شناختی از این بیماری میان عامه مردم نبود. من مجبور شدم دوباره لباس های مردانه بپوشم.» سه سال دیگر هم می‌گذرد تا این که از طریق دفتر آقای جنتی نامه دیگری برای امام می‌نویسد. اما جواب امام شبیه همان جوابی است که در نامه اول دریافت کرده. تصمیم می گیرد هر طور شده امام را ملاقات کند و حضوری مشکلش را بیان کند: «توضیحات امام مربوط به بیماران هرمافردیت بود. پوششم هنوز مردانه بود.» سال 65 بالاخره موفق می شود در جماران خدمت امام برسد و مشکلش را توضیح دهد: «در جماران مدارک لازم ارائه شد و موضوع میان علما و پزشکان مورد بررسی قرار گرفت تا این که امام اولین فتوا را برای بیماران ترنسکسوال دادند.»
«تغییر جنسیت با تجویز طبیب مورد اعتماد اشکال شرعی ندارد.» این جمله فتوای امام خمینی برای بیماران ترنسکسوال است. همان موقع امام به دادستان وقت برای حکم اجرایی دستور می‌دهد و دادستان وقت حکم تغییر شناسنامه فریدون ملک آرا را صادر می کند.

«شناسنامه با جنسیت خانم برایم صادر شد و اسمم شد مریم خاتون. خانم های بیت همان روزی که امام فتوا را دادند و گفتند تکالیف یک زن بر شما واجب است، برایم چادر بریدند. کنار در با لباس های مردانه ام ایستاده بودم. منتظر بودم چادر بریده شود و به داخل صدایم کنند. یکدفعه آیت الله خامنه ای را که آن موقع رئیس جمهور بودند دیدم. با هول و هراس سلام دادم. ایشان جواب گفتند و کنارم ایستادند و گفتند: «شرح حال شما را شنیدم. اگر مشکلی داشتید با دفتر من تماس بگیرید.» دوباره لباس های مردانه را کنار می گذارد. شناسنامه اش هم دیگر مشکلی ندارد: «اما فقط شناسنامه ام تغییر کرده بود. کارت های دانشجویی ام هیچ فرقی نکرده بود و من نمی توانستم ادامه تحصیل بدهم. پاسپورت و سایر کارت هایم هم تغییری نکرده بود. از همان سال بیماران ترنسکسوال پیدایم می کردند و با آنها حضوری یا تلفنی مشاوره می کردم. راه و چاه را نشانشان می دادم. اما باز هم خیلی کارشکنی بود. عده ای مشکل من را نمی فهمیدند و فریاد اعتراض می کشیدند و می گفتند: تو منحرفی. البته بعدها خیلی از آنها متوجه اشتباهشان شدند. مثلا یکی از همان ها بچه اش دچار این بیماری شد و چند سال بعد تلفنی با من تماس گرفت و درخواست کمک کرد. اما آن موقع کارشکنی زیاد بود.» سال 81 عمل تغییر جنسیت را انجام می دهد آن هم در کشور تایلند: «تا آن سال زمینه عمل مهیا نبود. من هم با پوشش زنانه احساس راحتی می کردم
وقتی می پرسم چرا در ایران عمل نکردید؟ آه بلندی می کشد و می‌گوید: «عمل تغییر جنسیت، عمل سختی است. متاسفانه تکنیک این عمل در ایران وجود نداشت و ندارد. خیلی از ترنسکسوالها با عمل های ناموفق تبدیل به انسان های ناقص شده اند یا بعد از عمل آن قدر احساس پشیمانی کرده اند که دست به خودکشی زده‌اند. این بیماری اگر اشتباه تشخیص داده شود و یا عمل به درستی انجام نگیرد، پشیمانی شدید همراه دارد که فرد را بعد از تغییر جنسیت به مرز جنون و خودکشی می رساند. اما من بعد از عمل احساس راحتی داشتم . شاید مثل کسی که تازه به دنیا آمده.» از سال 79 مدیریت کمیته حمایت از بیماران ترنسکسوال یا دوجنسی های کاذب را بر عهده می گیرد:« هنوز هم ما به طور مستقیم نمی توانیم از خیلی ها کمک بگیریم، چون شناخت درستی از این بیماری نیست. ما با کسانی که مشکل اخلاقی دارند اشتباه گرفته می شویم. هیچ بودجه ای به طور مستقیم برای این بیماران در نظر گرفته نمی شود. خیلی از خانواده ها مشکل فرزندشان را باور نمی کنند و خیلی از آنها هم در مضیقه مالی هستند، چون با وجود این بیماری شغلی برایشان پیدا نمی شود. گاهی به استعفا فکر می کنم و گاهی به آنهایی که رنج می کشند، واقعا نمی دانم چه کار کنم.»

*این مصاحبه در تاریخ 5خرداد86 انجام شده است.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر