آرشیو شماره‌های مجله

آرشیو شماره‌های مجله
لطفا برای دریافت شماره‌های مجله روی عکس کلیک کنید

۱۳۹۳ خرداد ۱۳, سه‌شنبه

من اعتراض دارم به رنگین‌کمان...

فرهنگسرای اقلیت: باشگاه نویسندگان (شماره هفتم، شهریور و مهر 92)


یادش بخیر!
اون روزا... حرفا بوی بارون می‌داد.
حس‌ها، حال و هوای عاشقی داشت. یادش بخیر اون روزها...
صفحه کلیدا شبانه واژه‌های عاشقانه می‌سرایید.
رنگ حرفمون یک دل پر از دلتنگی بود و بهونه‌هایی برای حرف‌های از نوع دلهره‌آورش.
من می‌گفتم دوسِت دارم، تو کمی سرخ می‌شدی و می‌گفتی همه‌ی عمرمی
حالا خیلی گذشته از اون روزا...
تو نمی‌دونی،
روی تخته سیاه‌های پارک شهر دیگه خبری از اون حرفا نیس.
تو نمی‌دونی روی تخته سیاه پارک شهر به زیر چتر رنگین‌کمونی‌مون چی می‌نویسند؟
اگه می‌دونستی و می‌فهمیدی شرم‌آگین و متحیر انگشت به دهان می‌شدی
روی دیوار فیس‌بوک‌مون دیگه کسی نمی‌گه همه عمرمی.
نه نمی‌دونی، تحمل غم این حرف‌ها رو نداری. به جاش یه حرف‌های دیگه اومده
دیگه من نمی‌گم پسری‌ام از دیار آفتاب؛ تو نمی‌گی مردی‌ام از جنس باران
حرف‌های قشنگ‌مون چه جوری زیر هجوم این دیوارها له شد
ما دیوار نداشتیم چه توی پارک چه توی فیس‌بوک چه توی منجم
ما یه اتاق داشتیم ما چند تا شکلک داشتیم که قلبش و بوسه‌هاشو نثار هم می‌کردیم. دیگه چیزی از اونها هم نمونده.
تو که می‌دونی همه‌ی حسمو اونجا گذاشتم و رفتم ولی نذار زمونه شکستت بده.

سعید.پ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر