آرشیو شماره‌های مجله

آرشیو شماره‌های مجله
لطفا برای دریافت شماره‌های مجله روی عکس کلیک کنید

۱۳۹۲ فروردین ۱۸, یکشنبه

چگونه یک دگرباش میتواند حرفهایش را به شعر بگوید؟ (قسمت دوم)

شعر و اقلیت (شماره دوم، آبان و آذر91)

مطلبی که پیش روی شماست قسمت دوم از سری مطالبی است که برای آموزش شعر گفتن به اقلیت های جنسی آماده شده است. در شماره ی اول به مقدمه ای از شعر فارسی پرداختیم و یک سری اصول را تعریف کردیم، بنابرین اگر تازه به جمع ما پیوسته اید شاید بد نباشد که قسمت اول را هم مروری کنید. باید از همه ی شما خوانندگان اقلیت تشکر کرد، که مجله ی خود را اینطور به جد دنبال می کنید، نظرات شما باعث پویایی این نوشتار خواهد شد. به انتخاب گروه سردبیری، سه مورد را که خوانندگان در رابطه با این مطلب بیشتر از همه به آن پرداخته اند پاسخ خواهم گفت

شعر سرودن به قالب های شعر کهن فارسی کار دشواری نیست، در شماره‌ی قبل مباحث مهمی را که باید برای شعر کلاسیک سرودن دانست، بیان کردیم، اما یادآوری چند نکته از آن خالی از لطف نیست.
هجاهای مهم در شعر فارسی:
هجای کوتاه : که با علامت U ( یوی انگلیسی) نشان میدهیم و الگوهای زیر را شامل می شود :
1)واج بی صدا + صدادار کوتاه : بُ ، دِ ، نُو (= جدید) ، سه
2)واج بی صدا : ک ، ل ، خ ، ت
هجای بلند: که با علامت - ( خط تیره ی بزرگ) نشان می دهیم و شامل الگوهای زیر می شود:
3)واج بی صدا + صدادار بلند : بی ، رو ،کا
4)واج بی صدا + صدادار کوتاه + بی صدا : دَر ، قِر ، کــــُـــل

نکته: واژگانی مثل بیابان، خان، کیان، دگرباشان و... که به «ا+ن» ختم می شوند، در هجا بندی واج «ن» اختیاریست و اغلب شمرده نمی شود به الگوهای زیر دقت کنید:
بیابان= بی + ا + با (+ن که حذف می شود و شمرده نمی شود) = بیابا
خان= خا
دگرباشان = دِ + گر + با+ شا = دگرباشا
در بیت زیر واژه ی «بیابان» با واژه ی «بیابا» از نظر الگوی هجایی در شعر یکسان است:
در بیابان گر به شوق کعبه زد خواهی قدم
سرزنش ها گر کند خار مغیلان غم مخور
چنانچه بعد از این کلمات واج صداداری قرار بگیرد «ن» حذف نمی شود مثل:
بیابان ِ بی آب و علف
خان ِ خانه = خا + ن ِ+ خا + ن ِ
دگرباشان ِ ایرانی

گاهی اوقات شاعران کلماتی چون خار ، بار، ویار و ... را که به « ا+ر» ختم می شوند با همین قاعده تبدیل به خا ، با، ویا و ... می کنند ، گرچه امروزه کسی به خاطر این موضوع مجازات نمی شود ! و هر کس شیوه ی خود را در شعر گفتن دارد ولی در کل این عمل جایز نیست و حذف واج فقط برای «ن» اتفاق می افتد در غیر این صورت شاعر از اختیارات شاعری استفاده کرده است.

مصراع و بیت: مصراع یا مِصرَع کوچک‌ترین جزء شعر در شعر کلاسیک فارسی و واحد وزنی شعر است.موسیقی درونی شعر در یک مصرع شکل می‌گیرد و شعر ادامه میابد. دو مصراع تشکیل یک بیت می‌دهد. از آن جا که لغت «مصراع» به معنی یک لنگه از درِ دولنگه است، بدان مشابهت، نصف هر بیت را مصراع نام کرده‌اند[1]

قالب: شکل ظاهری است که قافیه به شعر می‌بخشد. طول هر مصرع، چیدمان هجاهای هر مصرع، تعداد ابیات، آرایش مصرع‌ها، قافیه آرایی آنها و حتی عاطفه انتقالی شاعر به خواننده دیگر عوامل تعیین کننده قالب ظاهری شعرند.[2] شعر کلاسیک فارسی دارای قالب های فراوانی است که در واقع چهارچوب شاعر را تعیین میکند. معروف ترین قالب شعر کلاسیک فارسی غزل است و قالب های دیگر عبارتند از مثنوی، دوبیتی، رباعی، قصیده، قطعه، بحر طویل، مستزاد، مسمط، ترجیع‌بند، ترکیب‌بند، چهارپاره، تک بیت.
امروزه البته قالب های دیگری هم به وجود آمده مثل : غزل-مثنوی یعنی شاعر غزل و مثنوی را با هم در می آمیزد و کلا دیده می شود که تنها چیزی که نباید به هم بریزد وزن شعر است مگرنه کسی دیگر در قالب و قافیه از شاعر ایرادی نمی گیرد.

1.غزل: غزل یعنی عشق و عاشقی! پس این قالب برای بیان عشق و عاشقی ظهور کرده اما امروزه غزل شامل همه ی زمینه های اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و .... می‌شود.چهارچوب آن به این صورت است که مصراع یکم و مصراع‌های زوج هم قافیه‌اند و معمولا 5 تا 12 بیت دارد. وزن های زیادی برای غزل وجود دارد، اما ما برای به دست آوردن این وزن ها، یا باید به تراوش های درونی خود اقتدا کنیم یا به دیوان غزل سرایانی چون سعدی وحافظ رجوع کنیم.
مثال:
خوش می‌رود این پسر که برخاستسرویست چنین که می‌رود راست
ابروش کمان قتل عاشقگیسوش کمند عقل داناست
ای آتش خرمن عزیزانبنشین که هزار فتنه برخاست
بی جرم بکش که بنده مملوکبی شرع ببر که خانه یغماست
انگشت نمای خلق بودنزشتست ولیک با تو زیباست
جان در قدم تو ریخت سعدیوین منزلت از خدای می‌خواست
خواهی که دگر حیات یابدیک بار بگو که کشته ماست

2.مثنوی: یعنی دوتا دوتا! هر بیت دو مصرع دارد که هم قافیه هستند و قافیه ی هر بیت هم با بیت دیگر فرق می کند و معمولا تعداد ابیات آن طولانی است، اما مثنوی های دوبیتی هم در ادبیات فارسی وجود دارد. معمولا این قالب برای داستان سرایی و یا جایی که ابیات مجموعا یک مفهموم واحد را می رساند، استفاده می شود. برعکس غزل که هر بیت آن می تواند دارای معنای منحصر به فردی باشد. مثل شاهنامه ی فردوسی.
غزل مثنوی: قالبی نو که از ترکیب دو قالب غزل و مثنوی به وجود می آید، یعنی شعر با غزل شروع می شود در اواسط قالب به مثنوی گریز می زند و سپس به غزل با همان قافیه ی قبلی باز می گردد و یا برعکس. از این دست قالب های ابداعی امروزه به وفور یافت می‌شود حتی خواننده می تواند خود، قالب جدیدی را ابداع کند و اشعارش را در آن قالب منظم کند. 

من گریه میکنم و تو هی صبر می کنی
این بغض های یخ زده را ابر می کنی
من ابر رو به عادت کتمانی توامشکل غروب کهنه ی پایانی توام
یکبار رد شو از تب خوابی که هیچوقت...از چارچوب محکم قابی که هیچوقت...
دیروز هم نیامدی و من هنوز هم...پای همان حساب و کتابی که هیچوقت...
می پرسم از خودم که به من فکر می کند؟!هی فکر می کنم به جوابی که هیچوقت...
هی فکر می کنم. به جوابی نمی رسم!حتی به دلخوشی سرابی نمی رسم
حرفی بزن دوباره چرا سرد و ساکتی؟حتماً تو هم اسیر سکوت شرایطی [3]


3. دوبیتی و رباعی: این دو قالب بسیار شبیه هم هستند، اما تاریخچه و کاربرد بسیار متفاوتی در تاریخ ادبیات داشته اند که از آن می گذریم. در واقع هر دو از دو بیت تشکیل شده اندکه مصرع اول و دوم و چهارم آنها هم قافیه هستند.(گاهی مصرع سوم نیز هم قافیه می شود ولی لزومی بر آن نیست)
تنها فرق آنها در اولین هجای شعر است. اولین کلمه از اولین بیت اگر با هجای بلند شروع شود رباعیست و اگر با هجای کوتاه شروع شود، دوبیتی است. خیام رباعی سُرا و باباطاهر دوبیتی سُرا بوده اند.

مثال از دوبیتی: 
مکن کاری که پا بر سنگت آیو جهان با این فراخی تنگت آیو
چو فردا نامه خوانان نامه خونندتو وینی نامه ی خود ننگت آیو

توضیح: مکن = مَ+کن=> مَ طبق توضیحات داده شده هجای کوتاه است (الگوی شماره‌ی 1) پس این شعر دو بیتی است.

مثال از رباعی:
اسرار ازل را نه تو دانی و نه منوین حرف معما نه تو خوانی ونه من
هست از پس پرده گفتگوی من و توچون پرده برافتد نه تو مانی و نه من


توضیح: اسرار= اَس+را+ر=>اَس طبق توضیحات داده شده درباره ی هجاها، هجای بلند است (الگوی شماره ی2) پس این شعر رباعی است.

نکته: اگر از روی مصرع اول نتوانستید تشخیص دهید، می توانید از اولین کلمه ی سه مصرع دیگر استفاده کنید.

تمرین: به نظر شما این شعر چه قالبی دارد؟
آرند یکی و دیگری بربایندبر هیچ کسی راز همی نگشایند
ما را ز قضا جز این قدر ننمایندپیمانه عمر ما است می‌پیمایند


4.چهارپاره: متشکل از دوبیتی های متعددی است که پشت سر هم می آیند و در کل معنای واحدی را تشکیل می دهند. این قالب عمر زیادی ندارد و بیشتر برای مضامین سیاسی و اجتماعی استفاده می شده، اما امروزه بیشتر قالب های شعر کلاسیک فارسی به خدمت عشق درآمده تا دیگر مسائل.

5.تک بیت: متشکل از دو مصرع است و کوتاه ترین قالب شعر فارسی است، میتواند  قافیه داشته باشد یا نداشته باشد. سعدی تک‌بیت های زیادی دارد. اصولا تک بیت ها حاصل تراوش های ناگهانی شاعر است و با همان کوتاهی حاوی مفهوم کامل و واحدی است. تک بیت های قدیمی اغلب تبدیل به ضرب المثل شده اند. 
مثال: میمیرم و همچنان نظر بر چپ و راست/ تا آنکه نظر در او توان کرد، کجاست؟

6.بحر طویل: این قالب شعری عمری کمتری نسبت به قالب‌های دیگر دارد. تاریخ آن برمیگردد به زمان صفویه و برای مرثیه خوانی و دعا استفاده می شده اما امروزه برای بیان عشق و یا مسائل اجتماعی نیز استفاده می شود. این قالب بر خلاف قالب های سنتی دیگر بیت و قافیه ندارد، بلکه از بندهایی خواه مساوی یا نا مساوی تشکیل شده و از تکرار یک واحد وزنی به وجود می آید و شاعر هرگاه بخواهد می‌تواند قافیه را تغییر دهد.

مثال: بحر طویلی از ابوالقاسم حالت:
آن شنیدم که یکی مرد دهاتی، هوس دیدن تهران سرش افتاد و پس از مدت بسیار مدیدی و تقلای شدیدی به کف آورد زر و سیمی و رو کرد به تهران خوش و خندان و غزلخوان ز سر شوق و شعف گرم تماشای عمارات شد و کرد به هر کوی گذرها و به هر سوی نظرها و به تحسین و تعجب نگران گشته به هر کوچه و بازار و خیابان و دکانی…


دیگر قالب های کلاسیک مثل قطعه و قصیده، مستزاد، مسمط، ترکیب بند و ترجیع بند دیگر امروزه کاربرد زیادی ندارند و ما برای جلوگیری از طولانی شدن مطلب از آنها می گذریم. علاقه مندان می‌توانند یا به نسخه ی کتابی این نوشتار که بعدا به صورت پی‌دی‌اف
در اختیار خوانندگان قرار خواهد گرفت رجوع کنند یا از منابع متعددی که به وفور در اینترنت موجود است بهره مند شوند. هدف ما در درجه‌ی اول فراگیری چگونه غزل سرودن است.

فصل دوم : وزن عروضی

اگر بخواهیم آنچه که از وزن عروضی شعر کلاسیک فارسی نامبرده می شود سخن برانیم، به طبع دچار سرگشتگی فراوان خواهیم شد. وزن هایی که بارها و بارها تغییر کرده اند ، ابتدا وجود داشتند بعد با قواعد عربی چهارچوب بندی شدند و دوباره بعد از سالها تحقیق و تلاش چهارچوب فارسی برای آنها انتخاب شد و امروزه روش عدد گذاری هم اضافه شده. اینکه وزن های شعر فارسی به چند دسته تقسیم می شوند و بحر این اوزان چیست، سوالی است که هر فردی برای شاعر شدن ممکن است بپرسد، کاری که من چند سال پیش انجام دادم و با اطلاعات پیچیده ی فراوانی روبرو شدم، اما چیزی که میخواهم از وزن، آموزش دهم بسیار ساده و در حد نیاز برای گفتن شعر است. پس درین نوشتار خبری از دستورهای پیچیده نیست.  ابتدا با هم چند بیت را هجا بندی می کنیم . دقت کنیم که حذف می شود. همانطور که میخوانیم باید هجا بندی کنیم و اول از همه باید تعداد هجای هر مصرع را بشمریم.

مثال اول: 
خوبرویان ِ جفاپیشه وفا نیز کنندبه کسان درد فرستند و دوا نیز کنند

مصراع اول: خوبرویان جفاپیشه وفا نیز کنند
 هجابندی مصرع اول: خو/ ب/ رو/ یا/ نِ/ جَ/ فا/ پی/ شِ/ وَ / فا/ نی/ ز/ کُ/ نَن/ د = 16هجا
هجابندی بر اساس هجاهای کوتاه و بلند: بلند/ کوتاه/ بلند/ بلند/ کوتاه/ کوتاه/ بلند/ بلند/ کوتاه/ کوتاه/ بلند/ بلند/ کوتاه/ کوتاه/ بلند/ کوتاه

هجابندی بر اساس شکل:
 U-UU--UU--UU--U-


د
نَن
کُ
ز
نی
فا
وَ
شِ
پی
فا
جَ
نِ
یا
رو
ب
خو
U
-
U
U
-
-
U
U
-
-
U
U
-
-
U
-


مصراع دوم: به کسان درد فرستند و دوا نیز کنند
هجابندی مصرع دوم: بِ/ کَ / سا (ن حذف می شود)/ دَر/ د/ فِ/ رِس/تَن/ دُ/ دَ/ وا /نی/ ز/ کُ/ نَن/ د =16 هجا
هجابندی بر اساس هجاهای کوتاه و بلند: کوتاه / کوتاه / بلند/ بلند/ کوتاه/ کوتاه/ بلند/ بلند/ کوتاه/ کوتاه/ بلند/ بلند/ کوتاه/ کوتاه/ بلند/ کوتاه

هجابندی بر اساس شکل:
 U-UU--UU--UU--UU 


د
نَن
کُ
ز
نی
وا
دَ
دُ
تَن
رِس
فِ
د
دَر
سا
کَ
بِ
U
-
U
U
-
-
U
U
-
-
U
U
-
-
U
U

اگر دقت کنید می بینید که شکل هجاها در هر دو مصرع عینا یکی است؛ غیر از اولین هجا که در مصرع اول بلند است و در مصرع دوم کوتاه و دلیلش این است که سعدی از اختیارات شاعری استفاده کرده که به دلیل پیچیدگی انواع و اقسامش، از آن می گذریم چرا که نیازی هم به دانستنش نداریم. نکته اینجاست که شکل هجایی هر دو مصرع یکی است و معیار یکی بودن آنها را برازندگی می‌گویند. برازندگی این دو مصرع بیش از 90 درصد است، یعنی تقریبا این دو مصرع از نظر هجایی با هم مساوی هستند، از همین رو آهنگ یکسانی دارند  و تا آخر شعر این آهنگ باید حفظ شود، در این بین ممکن است گاهی اختیارات شاعری هم استفاده شود که با تمرین و تکرار خواننده آنها را خود متوجه خواهد شد.
ما باید تلاش کنیم که برازندگی شعرهایمان کمتر از 70 درصد نشود. یعنی هجابندی هر مصرع یک الگوی واحد را مدام در کل شعر تکرار کند.لازم نیست که برای برازندگی فرمولی ارائه کنیم، به طور تقریبی می توان حدس زد که میزان برازندگی در یک بیت چه مقدار است.
بنابرین یک مورد را همواره باید در شعرهای کلاسیکمان بررسی کنیم: درست بودن الگوی هجایی در هر مصرع

مثال دوم: 
با پرچم سفید به پیکار می رویمما کمتریم حوصله شرح قصه نیست


مصراع اول: با پرچم سفید به پیکار می رویم
هجابندی مصرع اول: با/ پَر/ چَ/ مِ/ سِ/ فی/ د/ بِ/ پِی/ کا/ ر/ می/ رَ/ وی/ م =15 هجا
هجابندی کوتاه و بلند: بلند/ بلند/ کوتاه/ کوتاه/ کوتاه/ بلند/ کوتاه/ کوتاه/ بلند/ بلند/ کوتاه/ بلند/ کوتاه/ بلند/ کوتاه

هجابندی بر اساس شکل: 
U-U-U--UU-UUU--


م
وی
رَ
می
ر
کا
پِی
بِ
د
فی
سِ
مِ
چَ
پَر
با
U
-
U
-
U
-
-
U
U
-
U
U
U
-
-

مصراع دوم: ما کمتریم، حوصله ی شرح قصه نیست
هجابندی مصرع دوم: ما/ کَم/ تَ/ ری/ م/ حُو/ صِ/ لِ/ یِ/ شَر/ حِ/ قِص/ صِ/ نی/ س =15 هجا
هجابندی کوتاه و بلند: بلند/ بلند/ کوتاه/ بلند / کوتاه/  بلند/ کوتاه/ کوتاه/ کوتاه / بلند/ کوتاه/ بلند/ کوتاه/ بلند/ کوتاه

هجابندی بر اساس شکل:
 U-U-U-UUU-U-U--


س
نی
صِ
قِص
حِ
شَر
یِ
لِ
صِ
حٌو
م
ری
تَ
کَم
ما
U
-
U
-
U
-
U
U
U
-
U
-
U
-
-


مشاهده می شود که غیر از دو مورد هر دو مصرع الگوی یکسانی دارند، در واقع برازندگی این دو مصرع حدود 80 می باشد. آن دو مورد هم مربوط می شود به اختیارات شاعری، اختیاراتی که به شاعر اجازه می دهد گاهی الگوی اصلی هجایی شعر خود را کمی تغییر دهد.

نکته خیلی مهم: با وجود همه ی این اختیارات باید به این موضوع توجه کرد که همیشه، تعداد هجاها در هر مصرع ثابت باقی می ماند. پس هر گاه شروع به گفتن شعری کردیم با کمک انگشتان دست، تعداد هجای هر مصرع را می‌شمریم. اگر حتی یک هجا کم یا زیاد بود یعنی ما در انتخاب واژه ی مناسب در شعر خود  اشتباه کرده ایم و باید یا واژه ای را جایگذین واژه ی نادرست کنیم یا کلا مصرع را جور دیگری بنویسیم. بعد از مدتی تمرین بدون شمردن هجاها به نابرابری هجاهای مصرع ها پی خواهیم برد؛ مثل طلافروشی که به دلیل تکرار کارش، حتی قادر به تشخیص اختلاف وزن بین دو قطعه به اندازه ی یک مثقال است! 
برای مثال یک غزل که 10 بیت دارد، مجموعا شامل 20 مصرع می شود(مگر اینکه دوباره قالب جدیدی ابداع شده باشد که ما از آن بی خبریم!) اگر مصرع اول 16 هجا داشته باشد، همه ی 19 مصرع دیگر هم بدون استثنا باید 16 هجا داشته باشند. میتوانید دیوان حافظ یا کلیات سعدی را باز و یک غزل را انتخاب کنید و بعد از شمارش هجاهای هر مصرع عددش را روبروی آن مصرع بنویسید، متوجه خواهید شد که همه ی مصرع ها دارای تعداد هجای یکسانی هستند؛ این موضوع  راز زیبایی آهنگ ِ شعر کلاسیک فارسی است.
بنابرین اولین قدم برای شعر گفتن، این است که تعداد هجاهای هر مصرع تا آخر شعر ثابت باقی بماند. در شماره ی بعدی این مهارت آموزش داده خواهد شد. لذا برای اینکه خواننده ی عزیز، تا شماره ی بعدی، مطالب گفته شده را فرا بگیرد، چند تمرین در ادامه می آورم که مانند دو بیت تشریح شده، نیاز به هجابندی دارند. امید که نکات ذکر شده درین شماره به خوبی تمرین شوند تا در شماره ی بعدی بتوانیم اولین شعر خود را بسراییم.

تمرین:

ما را به دَمِ پیر، نگه نتوان داشتدر حجره ی دلگیر، نگه نتوان داشت
آن را که سر زلف ،چو زنجیر بُوَددر خانه به زنجیر نگه نتوان داشت
مهستی

من ماه ندیده ام کله دارمن سرو ندیده ام قباپوش
سعدی

جان و دل، بیرون، کس از دست تو مشکل می‌بردغمزه‌ات جان می‌رباید عشوه‌ات دل می‌برد
رحشه

چون باده ز غم چه بایدت جوشیدنبا لشگر غم چه بایدت کوشیدن
سبز است لبت ساغر از او دور مدارمی بر لب سبزه خوش بود نوشیدن
حافظ


صدای خوانندگان

ب.د: یک سری از اصول به درستی تعریف نشده اند، مثلا تعریف درستی از هجا ارائه نشده و یا اینکه مفهموم شعر دور از آن چیزی است که شما نوشتید.
در مقدمه ی مطلبم آوردم که چیزهایی که می‌نویسم ساده شده ی مطالب دشوار شعر کلاسیک فارسی است ولی از همین مطالب ساده ای هم که نوشتم سرسختانه دفاع می کنم، چرا که با علم بر درستی آنها، گردآوری شان کردم. هدف من در درجه ی اول رساندن کلی مفهوم است، سعی بنده این نیست که به دانشجویان علوم انسانی تدریس کنم و تعاریف ابزار هستند نه اهداف.
باز هم در مقدمه در مورد تعریف شعر ذکر شد ، که شعر  فارسی را نمیتوان به طور دقیق تعریف کرد و تعاریف متعددی که از بزرگان شعر فارسی ارائه شد خود دلیلی بر این مدعاست.

ج.ن: این مطلب صرفا برای دگرباش ها نوشته نشده، من هم که دگرباش نیستم می توانم از آن استفاده کنم، تیتر آن به مطلب نمی خورد.
نکته  اول اینکه یک دگرباش این مطلب را می نویسد داخل یک نشریه با هدف اصلی دگرباشان پس زیاد هم عنوان آن بی مربوط به اقلیت نیست.
نکته ی دوم اینکه اگر شما جای من بودید و میخواستید برای دگرباش ها توضیح دهید چگونه شعر بگویند، چه می گفتید؟ آیا غیر از اینکه من نوشتم می نوشتید؟ من برای دگرباش ها معجزه‌ای در آستین ندارم و مسیر شعر سرودن برای دگرباش و غیردگرباش یکیست. کار بنده هموار کردن این مسیر است. این باعث خوشحالی ماست که غیردگرباش ها هم از مطالب اقلیت بهره مند شوند اما مخاطب اصلی من در این نوشتار ، مشخصا دگرباش ها هستند.

ص.ا: شعر سرودن نیازمند چیزی بیشتر از دانستن قواعد و عروض است. من خود  همه ی این قواعد را به صورت آکادمیک می دانم ولی نمی توانم شعر بگویم.
شعر کلاسیک سرودن چیزی بیشتر از دانستن قواعد و عروض نیست. این را بنده در مقدمه ذکر کردم که حتما شما شعرایی را می شناسید که شعر سفارشی می سرایند. در مورد شعر ماندگار و فراموش شده حرفی نمی زنم، درباره ی شاعر خوب و شاعر بد هم نظری نمی دهم، اما معتقدم که هر کس که عروض را بداند می توان شعر کلاسیک بسراید چرا که خودم این کار را کردم.
با توجه به بررسی هایی که در طول تجربه‌ی حضورم در جامعه‌ی دگرباش ها داشتم، به جرات میتوانم بگویم همه ی دگرباش ها در مقاطعی از زندگانی خود بسیار احساساتی می شوند، آن زمان‌ها بهترین موقع برای شعر سرودن است، گاهی دیده‌ام که فردی احساساتش را روی کاغذ پیاده می‌کند و دفتری را هم به این کار اختصاص داده و خوب می‌دانم که کسی از شعر گفتن بدش نمی آید حداقل به عنوان یک توانایی. قبول دارم که احساس یکی از عوامل مهم در ساختار شعر است، اما احساس تنها باعث روح بخشیدن به شعر می شود. در ابتدای مسیر هدف بنده، ساختن شاکله و جسم شعر در ذهن خواننده است.
خیلی اوقات هم، شده افرادی که دلشان به جای شعر کلاسیک، شعر نو می خواهد، بسته به نیازی که دارید، می توانید پاسخ مناسبی را انتخاب کنید و در جواب به اینکه شما نمی توانید شعر بسرایید باید بگویم یا برای آن وقت نمی گذارید، یا اینکه نمی‌خواهید شعر بسرایید، ازین دو حالت خارج نیست. شعر سرودن هم مانند نواختن یک ساز یا نقاشی یک تابلوست، نیازمند تمرین و تکرار است.

آرش ِ سعدی

[1] همایی، استاد جلال‌الدّین. فنون بلاغت و صناعات ادبی، جلد اوّل، چاپ سوّم، انتشارات توس، تهران،1364

[2]  آرایه‌های ادبی(قالب‌های شعر، بیان و بدیع).وزارت آموزش و پرورش. سال سوم نظام جدید آموزش متوسطه. ۱۳۸۴. رشته ادبیات و علوم انسانی (ISBN 964-05-0036-4)
[3] parto67.blogfa.com


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر