راز اقلیت (شماره دوم، آبان و آذر91)
انسان موجودی اجتماعی است و لذا هیچ انسان سالمی وجود ندارد که میلی برای به اشتراک نهادن احساسات و افکارخود را با دیگران نداشته باشد.
افراد همجنس گرا در طول زندگیشان بطور مداوم ناچارند جنبه های مهمی از خویشتن را ازدیگران پنهان نگه دارند. از ابتدای نوجوانی که فرد به تدریج به تفاوت خود با دیگران پی میبرد ، از آنجا که دریک بافت دگرجنس گرا محور رشد یافته است، به سادگی متوجه غرابت و تمایز احساسات و تمایلات خود نسبت به سایرین می شود. بنابراین درمی یابد که باید در به اشتراک گذاری این احساسات و تمایلات با افراد دیگر جانب احتیاط را رعایت کند. حتی بعضاً افرادی که متوجه این تمایز آشکار نبوده یا غرابت آن از دیدگاه دیگران برایشان قابل درک نیست- یا افرادی که از نظر شخصیتی برون گرا تر هستند- ممکن است در ابتدا برخی از احساسات خود نسبت به همجنسان شان را با اطرافیان نزدیک یا دوستانشان درمیان بگذارند . اما احتمالاً مشاهده ی یکی دو واکنش منفی برای بازخورد گرفتن آنها کافی است. به این ترتیب فرد به واسطه ی مجموعه ای از عوامل محیطی- فرهنگی و درطی تعاملاتش با دیگران در می یابد که مرزی ناخواسته او را از سایرین جدا می کند. مرزی ناخواسته که سبب میشود او به چشم « دیگری» نگریسته شود.
با این حال، پس از اینکه فرد با بحران های چالش برانگیز کنار آمدن با گرایش خود و پذیرفتن خود بعنوان یک همجنس گرا کنار می آید، باردیگر این تمایل را پیدا میکند که خود را همان گونه که هست به دیگران بنمایاند. این مرحله ممکن است مدتی طولانی پس از آگاهی فرد از گرایش خود اتفاق بیفتد . تفاوت این به اشتراک گذاری، با آنچه پیش از این ذکر شد، این است که در این مرحله، رویکرد فرد ، دیگر تابع آزمون وخطا نیست. بلکه کاملاً آگاهانه و توأم با بینش است . وی میداند که از منظر دیگران همجنس گرایی امر غریبی است. میداند که اغلب افراد مانند او نیستند و مانند او فکر نمی کنند. میداند که ممکن است در معرض قضاوت و پیش داوری و تبعیض قرار گیرد . میداند که برون آیی ممکن است پیامدهای ناخوشایندی داشته باشد. اما علی رغم این آگاهی، ترجیح می دهد خود اصیل و واقعی اش را به اطرافیانش نشان دهد . او دشواری ِ اصیل ِ «بودن با دیگران» را به سهولت محافظه کارانه ی «بودن برای دیگران» ترجیح می دهد. چنین فردی به مرحله ای از رشد رسیده است که می تواند در روابط بین فردی اش با اطرافیان این گونه استدلال کند که : « من برای فراهم اوردن خوشایند تو به دنیا نیامده ام! تو هم برای خوشنود کردن من افریده نشده ای! من منم و تو تویی! اگر برحسب اتفاق بتوانیم درکنارهم زندگی کنیم مایه ی سرور است، وگرنه ، باکی نیست»
جملات بالا، جملات زیبا و فریبنده ای هستند. اما آیا این جملات در همه ی موقعیت ها و در برخورد با همه ی اطرافیان ما کاربرد دارند؟!
قطعاً پاسخ منفی است. شما میتوانید در ارتباط با دوست یا همکار خود این جملات را به کارببندید. اما نمی توانید به مادر یا پدر خود بگویید که «اگر نتوانی مرا بپذیری باکی نیست!» گفتن این جمله نه تنها نشانه ی رشد و بلوغ شخصیتی شما نیست بلکه نشانگر عمق ناپختگی و خودمحوری شماست!!
درموقعیت هایی که پای افراد خانواده در میان است، افراد از نظر عاطفی شدیداً درگیر می شوند و نمیتوان – ونباید - خودخواهانه و از روی بی احتیاطی اقدام کرد. پدران ومادران ما اغلب متعلق به نسل های پیش از ما هستند. آنها اغلب به دلیل شرایط سنی شان محتاط و محافظه کار بوده و از نظر عقیدتی سنتی هستند. نباید انتظار داشته باشید که نسل گذشته بتواند با این موضوع به سادگی کنار بیاید.
هرفردی خودش بهتر از همه میداند که والدینش چه عقایدی دارند و اغلب افراد میتوانند حدس بزنند که با چه واکنشی روبرو میشوند. ممکن است والدین شما پس از این که توضیحاتی علمی به ان ها ارایه دهید یا به همراه انها نزد یک روانشناس یا پزشک آگاه بروید؛ متقاعد شوند. ممکن است واکنش آنها شدیدتر باشد طوری که به شما توهین کرده و بخواهند با شما ازنظر فیزیکی درگیر شوند یا شما را به ترک منزل وادارکنند. گاه خانواده ها از نظر منطقی متقاعد می شوند اما همواره به دنبال فرصتی برای درمان این وضعیت هستند یا سعی می کنند در این رابطه سکوت نمایند و یا آن را با خجالت پنهان می کنند.
بهتر است قبل از آشکارسازی برای هرکسی و در هر رابطه ای، به ضرورت این کار فکرکنید. ضرورت یعنی این که بتوانید تجزیه و تحلیل کنید که آشکارسازی چه کارکردی در جهت بهبود اوضاع روانی/زندگی شما یا بهبود اوضاع آن رابطه خاص یا آگاه سازی آن فرد یا در سطح گسترده تر آگاه سازی جامعه یا فرهنگ سازی دارد؟ اگر چنین کارکردی وجود نداشته باشد، آشکارسازی شما احتمالاً عملی بی فایده یا حتی مضر است.
فرایند آشکارسازی باید به صورت کاملاً تدریجی و مرحله به مرحله انجام شود. شما می توانید بدون اشاره صریح به گرایش خودتان، بارها و بارها به بهانه های مختلف درباره این موضوع باب صحبت را با فردی که برای وی قصد آشکار سازی دارید گشوده وبه او اطلاعات بدهید. سپس به صورت مرحله به مرحله ، هرقدر بیشتر ذهن فرد مخاطب را درگیر کردید، میتوانید در مورد خودتان اطلاعاتی را بطور ضمنی اضافه کنید.
درشماره های بعدی به واکنش های گوناگون رایجی که ممکن است افراد در آشکارسازی شان با آن روبرو شوند و نیز اشتباهات رایج آنان خواهیم پرداخت. شما نیز میتوانید تجارب تلخ و شیرین خود را از آشکارسازی هایتان با ما در میان بگذارید .این تجارب با اسامی دلخواه شما مورد نقد و بررسی روانشناختی قرار خواهد گرفت و به سایر خوانندگان کمک میکند تا از تجارب یکدیگر درس بگیرند.
جهت فرستادن تجارب خود با نام دلخواه و ذکر دقیق جزییات با ایمیل مجله مکاتبه کنید.
صدرا اعتمادی
روانشناس بالینی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر