راز اقلیت (شماره چهارم، اسفند91، فروردین92)
صدرا اعتمادی (روانشناس بالینی)
همانگونه که در شماره پیشین ذکر شد، پژوهشهای زیادی حاکی از آن است که آشکارسازی، برای افراد همجنسگرا و روابط آنها بسیار مناسب است. بررسیها نشان میدهند كه 60 الی 77 درصد افراد همجنسگرا مایلند كه همجنسگرایی خویش را برای والدینشان آشكار سازند (برگر، 1990، برایان و دمیان ،1994). بسیاری از افراد همجنسگرا كه دست به آشكارسازی میزنند، امید دارند كه این اقدام آنها، صمیمت و صداقت روابط آنها با والدینشان را افزایش دهد (بن آری ،1995، برزون، 1992، تنر، 1978). به طور كلی، از نظر روانشناختی، آشكارسازی برای بالا بردن عزت نفس مفید است (گانزایورك و رودولف 1991). به نظر میرسد كه روابط رضایتمندانه با آشكارسازی همجنسگرایی چه از سوی مردان همجنسگرا و چه از سوی زنان همجنسگرا در ارتباط باشد.
با این حال، برای والدین، اغلب تجربه رویارویی با فرزند همجنسگرا، تجربههای تنشزا و استرسآور است (مالون 1998). در واقع، والدین وقتی كه متوجه میشوند فرزندشان همجنسگراست، واكنشهایی همراه با انکار و شوك، عذابوجدان و احساس گناه، برآشفتگی، شرمساری و عدم پذیرش فرزندشان را از خود نشان میدهند (بن آری، 1995، لاسالا ،1998، روتبرگ و وینستین، 1996). واكنشهای افراطیتر همچون قهر و دوری (مولر، 1987، تامپسون، 1992)، خشونت (مالون، 1992) و حتی تهدید به كشتن (هیلی، 1992)، نیز میتواند در این مواقع امكان بروز یابد.
یکی از رایجترین واکنشهای والدین افراد همجنسگرا که خصوصاً در دو دهه اخیر در جامعه ما رو به افزایش بوده است، بیمار تلقی کردن فرزندشان وتلاش برای درمان آنهاست. این واکنش نیز شکلی از انکار محسوب میشود. والدین در چنین شرایطی تصور میکنند این شرایط به دلیل قصور یا کوتاهی آنان ایجاد شده و امیدوارند که مراجعه به روانشناس بتواند این مساله را حل کند. آنها به خیال خود بسیار روشنفکرانه عمل می کنند (و واقعیت این است که چنین واکنشی در فرهنگ جامعه ایرانی روشنفکرانه نیز هست!) ولی قصه اینجاست که درصد اندکی از آنان پس از مراجعه به روانشناس و آگاهی از اینکه گرایش فرزندشان قابل تغییر نیست، این روند روشنفکرانه را ادامه میدهند. اغلب آنها پس از اینکه از درمان ناامید میشوند با خشم، تحقیر یا تحت فشار قراردادن فرزندشان برای ازدواج با فردی از جنس مخالف، عدم پذیرش خود را نشان میدهند. مشکل دیگری که وجود دارد وجود هموفوبیا در روانشناسان و روانپزشکان جامعه ماست. متاسفانه در ایران به ندرت ممکن است اتفاق بیفتد که خانواده ای به خاطر گرایش جنسی فرزندشان به اعضای تیم بهداشت روان مراجعه کند و اطلاعات درست، دقیق و علمی بگیرد. این ضعف ناشی از فقدان اطلاعات علمی به روزشده، ضعف آموزش، سانسور فرهنگی و نادیده گرفتن تعمدی کلیه اطلاعات و دادههایی است که مغایر با منافع کلی غالب در کشور است. این مانع حتی در ترجمه کتب علمی روانپزشکی و روانشناسی نیز به شدت وجود دارد. به طوری که در برخی حوزهها مانند حوزهی مسایل جنسی هیچ منبع یا کتاب مرجع کامل و معتبری به زبان فارسی وجود ندارد یا اغلب منابع فارسیزبان، ناقص و بریدهشده هستند.
نتایج دو مطالعه نشان میدهد؛ علیرغم آسیب یافتن روابط با خانواده، آشكارسازی به منظور مخالفت و ضدیت با والدین از سوی فرزندان همجنسگرا، وسیلهای تلقی می شود تا بتوانند تعهد و حس مسئولیت خویش را نسبت به شریک زندگیشان نشان دهند و از باهمبودنشان دفاع و حفاظت كنند (لاسالا، 2000، مورفی، 1989).
برعكس، ناآگاهی یا مخالفت والدین، تاثیری نامطلوب بر روابط مردان و زنان همجنسگرا میگذارد. برخی از افراد همجنسگرا از روابط طولانیمدت و پایدار دوری میگنند، چرا كه میترسند چنین درگیریها و روابط پایداری، مخفینگهداشتن جهتگیری جنسیشان از خانواده را مشكل سازد (ریس، 1988).
دیگرهمجنسگرایان ممكن است به منظور مخفی نگهداشتن جهتگیریشان، سعی كنند كه از والدینشان فاصله بگیرند (هاری، 1988). همجنسگرایان ممكن است نیاز داشتهباشند كه راههایی را پیدا كنند تا از طریق آن، روابط خود را از نارضایتی و مخالفت والدین محافظت كنند تا به اتحاد و یگانگی آنها آسیبی وارد نشود (لاسالا، 1998، برگر، 1990 ، فریدمن؛ 1991، مورفی؛ 1989).
چه زمانی باید برای خانواده آشکارسازی کرد؟
1. زمانی که فرد با گرایش خودش کاملاً کنار آمده و آن را پذیرفته باشد و در مورد آن هیچگونه تردیدی نداشته باشد و به اصطلاح همجنسگراهراسی درونیشده نداشته باشد. اجازه دهید مثالی بزنم:
بعضی افراد وقتی برای خانوادهشان آشکارسازی میکنند خیلی خود را محق و طلبکار میدانند. آنها انتظار دارند خانواده با لبخند و آغوش باز از این خبر استقبال کند. بدیهی است که هیچ خانوادهای چنین واکنشی را نشان نمیدهد. اینکه فرد همجنسگرا انتظار پذیرش و همدلی دارد قابل احترام است ولی باید شرایط خانواده را نیز در نظر گرفت. نباید از همهی اعضا انتظار داشت که بیچونوچرا گرایش فرزندشان را قبول کنند. ما واکنش خانواده را به صورت نسبی مورد قضاوت قرار میدهیم. اگر حتی یک عضو خانواده نسبت به شنیدن این خبر واکنش ملایمتر و بازتری نشان دهد همان دریچه برای اعمال نفوذ روی سایر اعضا مهم است. این نکته به ظاهر ساده و در عین حال مهمی است که اغلب از نظر دور میماند. معمولاً خواهر یا برادر فرد ممکن است به واسطهی اینکه از نظر سنی و اختلاف نسلی با او فاصله کمتری دارد بهتر این موضوع را بپذیرد. بنابراین بهتر است به جای اینکه تلاش کنیم تا در یک جمع خانوادگی این قضیه را مطرح کنیم، آن را به صورت تک نفره و در یک شرایط مناسب و در ابتدا ترجیحاً به خواهر یا برادرمان بگوییم. اگر فرد همجنسگرا تک فرزند باشد بهتر است باز هم به صورت تک نفره موضوع را با هریک از والدینش در میان بگذارد.
2. زمانی که اختلاف سنی بین والدین و فرزند بیش از سی سال نباشد. البته سی سال یک عدد تقریبی است و واقعیت این است که فرمول خاصی در این مورد وجود ندارد. ولی در موقعیتهایی که اختلاف بین دو نسل به قدری فاحش است که در زمینههای دیگری نیز ایجاد اختلاف کردهاست، بهتر است فرد همان سوال «ضرورت» را از خودش بپرسد: واقعاً چه ضرورتی دارد که من پدر هفتاد و چند سالهی مذهبی و سنتی ِ مرد سالارم را که ممکن است نیمی از دامنه لغات نسل مرا متوجه هم نشود کنار بکشم و به او بگویم من همجنس گرا هستم؟! این آشکارسازی دقیقاً چه منفعتی دارد؟ این اعتراف جز پریشان کردن یک پدر سالخورده و احتمالاً واکنش تند او، سرخوردگی و کینهی خود من و متشنج شدن جو کلی خانواده چه پیامد مثبت دیگری دارد؟ آیا پدر من قرار است در این زمینه مقاله منتشر کند؟ یا سخنرانی ترتیب دهد؟ یا در جمع دوستانش درباره گرایش جنسی پسرش صحبت کند و احیاناً ازحقوق گی ها دفاع کند؟ اگر پاسخ منفی است بهتر است آشکارسازی را فراموش کنید.
3. زمانی که فرد امکان زندگی مستقل و به ویژه استقلال مالی داشته باشد. این شرط از آنجایی دارای اهمیت است که درصورت واکنش افراطی والدین وتصمیمشان برای طرد کردن فرزند از خانه یا محروم نمودن او از نظر مالی، وی بتواند خودش را مدیریت کند.
4. کسانی که قبلاً از طریق رسانهها والدین خود را تا حدی آگاه و آماده کردهاند. حتی میتوانید برای آنها ایمیل بفرستید. یا در اینترنت عکسهایی را در مورد مراسم ازدواج همجنسگرایان نشان دهید. قطعاً این محرکها سوال برانگیز هستند و برای آنها ایجاد سوال میکند. سعی کنید اطلاعاتتان را کامل کنید تا بتوانید به چالشهای علمی، اخلاقی و مذهبیای که ممکن است مطرح کنند پاسخ دهید. در پاسخ دادن سعی کنید خونسردی خود را حفظ کنید. نباید جانبدارانه موضع بگیرید. بلکه باید با خونسردی و آرامش سعی کنید تفکرات اشتباه آنها را به چالش بکشید. توجه داشته باشید که هرگز نباید برخورد را شخصی کنید «مامان شما امل هستید» یا «بابا شما صد سال از دنیا عقب موندید! الان توی اروپا....» این جملات مخرب هستند. شما قرار نیست از خودتان دفاع کنید. شما قرار است از یک واقعیت علمی دفاع کنید که پشتوانهی تجربی دارد. بنابراین نیازی به دعوا و یقهکشی ندارید. فقط کافیاست خونسردیتان را حفظ کنید. خوشبختانه امروز مجلاتی مانند اقلیت و شبکههای رادیویی و تلویزیونی، به طور اختصاصی به این موضوع میپردازند و یا در اخبار روزمرهشان بدون هیچ سانسوری در مورد ازدواج همجنسگرایان و مسایلی شبیه آن صحبت میکنند. این موقعیتها لحظات طلاییای هستند که شما میتوانید در این زمینه به خانوادهتان اطلاعات دهید. این اطلاعات دادن میتواند صرفاً سکوتکردن یا بلندکردن صدای تلویزیون و دعوت کردن از والدین برای گوش دادن بحث باشد: «مامان این بحثو گوش بده خیلی جالبه». وقتی توجه مادر یا پدرتان را جلب کردید به همراه او با خونسردی به دیدن برنامه ادامه دهید و بطور نامحسوس حالات چهرهشان یا اظهارنظرهایشان را درنظر بگیرید.
5. کسانی که قبلاً درمورد بی میلی شان برای ازدواج کردن یا داشتن رابطه با فردی از جنس مخالف به خانواده اطلاعاتی داده اند. فرض کنید مادرتان در مورد آینده و زن گرفتن با شما شوخی میکند. قاعدتاً اگر گی باشید سرخ نمیشوید و خجالت نمیکشید. خندیدن هم واکنش هوشمندانهای نیست. اولین بار بهتر است سکوت کنید. بار دوم اظهار بیمیلی کنید، مثلاً قاطعانه بگویید: دوست ندارم ازدواج کنم. بارسوم بگویید: من به زنها علاقهای ندارم. بار چهارم بگویید: مادر جان به خودتان ازینجور وعدهها ندهید. درتمام این مراحل با جدیت، قاطعیت و خونسردی صحبت کنید.
6. پژوهشها حاکی از آن است که پس از سن 21 سالگی بهترین زمان برای آشکارسازی است چرا که بعد از این سن، فرد تدریجاً با فرایند تردید واحساس گناه و دوسوگرایی درمورد گرایش خود کنار میآید و هویت خود را به عنوان یک همجنسگرا میپذیرد.
چگونه آشکارسازی کنم ؟
همواره به خاطر داشته باشید که آشکارسازی یک فرایند تدریجی است. آشکارسازی یک اعتراف نیست، یک اتفاق نیست؛ یک فرایند است. فرایندی که زمانبر بوده و نیاز به صبر و حوصله دارد. اگر بخواهم مثالی بزنم عیناً شاید شبیه ترویج یک دین یا آیین باشد. شما وقتی میخواهید کسی را به دینی علاقهمند کنید یا نظر مساعد او را جلب کنید چگونه اینکار را انجام میدهید؟ آیا در همان قدم اول به مباحثی مثل قصاص، مجاز شمردن چندهمسری، وجوب ختنه در مردان و یا سنگسار اشاره میکنید؟ اگر از افرادی که ازملل و ادیان دیگر به اسلام روی آوردهاند سوال کنید که دقیقاً با چه جرقهای به دین علاقمند شدهاند مطمئناً به این موارد اشاره نمیکنند! بلکه به مواردی مانند برابری، عدم تبعیض نژادی و قومی، عدالت، احترام به حقوق بین فردی و مانند اینها اشاره میکنند. اغلب آنها اظهار میدارند که تحت تاثیر یک شخصیت مذهبی مانند پیامبر اسلام یا امامان آن قرار گرفتهاند. یعنی یک جزء (فرد یا اصل اخلاقی) را در مجذوبکننده یافتهاند و هالهای ازتقدس و پذیرش را اطراف کل آن مجموعه (دین خاص) کشیدهاند.
در ارتباط با معرفی گرایش جنسی نیز همین پروسه طی میشود. اگر شما همان ابتدای کار به مادرتان بگویید که من ( پسر) با فلان پسر رابطهی جنسی داشتهام چه اتفاقی میافتد؟ قطعاً فاجعه رخ میدهد. اما میتوانید طی یک فرایند تدریجی ذهن مادرتان را درگیر کنید. برای مثال پسر یکی از اقوام را در مجلسی میبینید و از او خوشتان میآید. بعد از مهمانی میتوانید به مادرتان بگویید: «من واقعاً مجذوب شخصیت و خوش تیپی پسر آقای... شدم.» این یک نقطه استارت موفق است. ممکن است یک سال طول بکشد تا به مادرتان بفهمانید که عاشق پسر آقای فلانی شدهاید و به او میل جنسی دارید. ولی نقطه آغاز تقریباً چنین عبارتی میتواند باشد.
به نمونهای دیگر توجه کنید: فرض کنید شما به یکی از همکلاسیهایتان علاقهمند شدهاید و حس میکنید او نیز به شما چنین میلی دارد. اولین قدم این است که صحبت درباره او را وارد صحبتهایتان در مورد روابط و زندگی روزمره کنید. مثلاً در لابلای حرفهایتان در مورد او صحبت کنید:
با این حال، برای والدین، اغلب تجربه رویارویی با فرزند همجنسگرا، تجربههای تنشزا و استرسآور است (مالون 1998). در واقع، والدین وقتی كه متوجه میشوند فرزندشان همجنسگراست، واكنشهایی همراه با انکار و شوك، عذابوجدان و احساس گناه، برآشفتگی، شرمساری و عدم پذیرش فرزندشان را از خود نشان میدهند (بن آری، 1995، لاسالا ،1998، روتبرگ و وینستین، 1996). واكنشهای افراطیتر همچون قهر و دوری (مولر، 1987، تامپسون، 1992)، خشونت (مالون، 1992) و حتی تهدید به كشتن (هیلی، 1992)، نیز میتواند در این مواقع امكان بروز یابد.
یکی از رایجترین واکنشهای والدین افراد همجنسگرا که خصوصاً در دو دهه اخیر در جامعه ما رو به افزایش بوده است، بیمار تلقی کردن فرزندشان وتلاش برای درمان آنهاست. این واکنش نیز شکلی از انکار محسوب میشود. والدین در چنین شرایطی تصور میکنند این شرایط به دلیل قصور یا کوتاهی آنان ایجاد شده و امیدوارند که مراجعه به روانشناس بتواند این مساله را حل کند. آنها به خیال خود بسیار روشنفکرانه عمل می کنند (و واقعیت این است که چنین واکنشی در فرهنگ جامعه ایرانی روشنفکرانه نیز هست!) ولی قصه اینجاست که درصد اندکی از آنان پس از مراجعه به روانشناس و آگاهی از اینکه گرایش فرزندشان قابل تغییر نیست، این روند روشنفکرانه را ادامه میدهند. اغلب آنها پس از اینکه از درمان ناامید میشوند با خشم، تحقیر یا تحت فشار قراردادن فرزندشان برای ازدواج با فردی از جنس مخالف، عدم پذیرش خود را نشان میدهند. مشکل دیگری که وجود دارد وجود هموفوبیا در روانشناسان و روانپزشکان جامعه ماست. متاسفانه در ایران به ندرت ممکن است اتفاق بیفتد که خانواده ای به خاطر گرایش جنسی فرزندشان به اعضای تیم بهداشت روان مراجعه کند و اطلاعات درست، دقیق و علمی بگیرد. این ضعف ناشی از فقدان اطلاعات علمی به روزشده، ضعف آموزش، سانسور فرهنگی و نادیده گرفتن تعمدی کلیه اطلاعات و دادههایی است که مغایر با منافع کلی غالب در کشور است. این مانع حتی در ترجمه کتب علمی روانپزشکی و روانشناسی نیز به شدت وجود دارد. به طوری که در برخی حوزهها مانند حوزهی مسایل جنسی هیچ منبع یا کتاب مرجع کامل و معتبری به زبان فارسی وجود ندارد یا اغلب منابع فارسیزبان، ناقص و بریدهشده هستند.
نتایج دو مطالعه نشان میدهد؛ علیرغم آسیب یافتن روابط با خانواده، آشكارسازی به منظور مخالفت و ضدیت با والدین از سوی فرزندان همجنسگرا، وسیلهای تلقی می شود تا بتوانند تعهد و حس مسئولیت خویش را نسبت به شریک زندگیشان نشان دهند و از باهمبودنشان دفاع و حفاظت كنند (لاسالا، 2000، مورفی، 1989).
برعكس، ناآگاهی یا مخالفت والدین، تاثیری نامطلوب بر روابط مردان و زنان همجنسگرا میگذارد. برخی از افراد همجنسگرا از روابط طولانیمدت و پایدار دوری میگنند، چرا كه میترسند چنین درگیریها و روابط پایداری، مخفینگهداشتن جهتگیری جنسیشان از خانواده را مشكل سازد (ریس، 1988).
دیگرهمجنسگرایان ممكن است به منظور مخفی نگهداشتن جهتگیریشان، سعی كنند كه از والدینشان فاصله بگیرند (هاری، 1988). همجنسگرایان ممكن است نیاز داشتهباشند كه راههایی را پیدا كنند تا از طریق آن، روابط خود را از نارضایتی و مخالفت والدین محافظت كنند تا به اتحاد و یگانگی آنها آسیبی وارد نشود (لاسالا، 1998، برگر، 1990 ، فریدمن؛ 1991، مورفی؛ 1989).
چه زمانی باید برای خانواده آشکارسازی کرد؟
1. زمانی که فرد با گرایش خودش کاملاً کنار آمده و آن را پذیرفته باشد و در مورد آن هیچگونه تردیدی نداشته باشد و به اصطلاح همجنسگراهراسی درونیشده نداشته باشد. اجازه دهید مثالی بزنم:
بعضی افراد وقتی برای خانوادهشان آشکارسازی میکنند خیلی خود را محق و طلبکار میدانند. آنها انتظار دارند خانواده با لبخند و آغوش باز از این خبر استقبال کند. بدیهی است که هیچ خانوادهای چنین واکنشی را نشان نمیدهد. اینکه فرد همجنسگرا انتظار پذیرش و همدلی دارد قابل احترام است ولی باید شرایط خانواده را نیز در نظر گرفت. نباید از همهی اعضا انتظار داشت که بیچونوچرا گرایش فرزندشان را قبول کنند. ما واکنش خانواده را به صورت نسبی مورد قضاوت قرار میدهیم. اگر حتی یک عضو خانواده نسبت به شنیدن این خبر واکنش ملایمتر و بازتری نشان دهد همان دریچه برای اعمال نفوذ روی سایر اعضا مهم است. این نکته به ظاهر ساده و در عین حال مهمی است که اغلب از نظر دور میماند. معمولاً خواهر یا برادر فرد ممکن است به واسطهی اینکه از نظر سنی و اختلاف نسلی با او فاصله کمتری دارد بهتر این موضوع را بپذیرد. بنابراین بهتر است به جای اینکه تلاش کنیم تا در یک جمع خانوادگی این قضیه را مطرح کنیم، آن را به صورت تک نفره و در یک شرایط مناسب و در ابتدا ترجیحاً به خواهر یا برادرمان بگوییم. اگر فرد همجنسگرا تک فرزند باشد بهتر است باز هم به صورت تک نفره موضوع را با هریک از والدینش در میان بگذارد.
2. زمانی که اختلاف سنی بین والدین و فرزند بیش از سی سال نباشد. البته سی سال یک عدد تقریبی است و واقعیت این است که فرمول خاصی در این مورد وجود ندارد. ولی در موقعیتهایی که اختلاف بین دو نسل به قدری فاحش است که در زمینههای دیگری نیز ایجاد اختلاف کردهاست، بهتر است فرد همان سوال «ضرورت» را از خودش بپرسد: واقعاً چه ضرورتی دارد که من پدر هفتاد و چند سالهی مذهبی و سنتی ِ مرد سالارم را که ممکن است نیمی از دامنه لغات نسل مرا متوجه هم نشود کنار بکشم و به او بگویم من همجنس گرا هستم؟! این آشکارسازی دقیقاً چه منفعتی دارد؟ این اعتراف جز پریشان کردن یک پدر سالخورده و احتمالاً واکنش تند او، سرخوردگی و کینهی خود من و متشنج شدن جو کلی خانواده چه پیامد مثبت دیگری دارد؟ آیا پدر من قرار است در این زمینه مقاله منتشر کند؟ یا سخنرانی ترتیب دهد؟ یا در جمع دوستانش درباره گرایش جنسی پسرش صحبت کند و احیاناً ازحقوق گی ها دفاع کند؟ اگر پاسخ منفی است بهتر است آشکارسازی را فراموش کنید.
3. زمانی که فرد امکان زندگی مستقل و به ویژه استقلال مالی داشته باشد. این شرط از آنجایی دارای اهمیت است که درصورت واکنش افراطی والدین وتصمیمشان برای طرد کردن فرزند از خانه یا محروم نمودن او از نظر مالی، وی بتواند خودش را مدیریت کند.
4. کسانی که قبلاً از طریق رسانهها والدین خود را تا حدی آگاه و آماده کردهاند. حتی میتوانید برای آنها ایمیل بفرستید. یا در اینترنت عکسهایی را در مورد مراسم ازدواج همجنسگرایان نشان دهید. قطعاً این محرکها سوال برانگیز هستند و برای آنها ایجاد سوال میکند. سعی کنید اطلاعاتتان را کامل کنید تا بتوانید به چالشهای علمی، اخلاقی و مذهبیای که ممکن است مطرح کنند پاسخ دهید. در پاسخ دادن سعی کنید خونسردی خود را حفظ کنید. نباید جانبدارانه موضع بگیرید. بلکه باید با خونسردی و آرامش سعی کنید تفکرات اشتباه آنها را به چالش بکشید. توجه داشته باشید که هرگز نباید برخورد را شخصی کنید «مامان شما امل هستید» یا «بابا شما صد سال از دنیا عقب موندید! الان توی اروپا....» این جملات مخرب هستند. شما قرار نیست از خودتان دفاع کنید. شما قرار است از یک واقعیت علمی دفاع کنید که پشتوانهی تجربی دارد. بنابراین نیازی به دعوا و یقهکشی ندارید. فقط کافیاست خونسردیتان را حفظ کنید. خوشبختانه امروز مجلاتی مانند اقلیت و شبکههای رادیویی و تلویزیونی، به طور اختصاصی به این موضوع میپردازند و یا در اخبار روزمرهشان بدون هیچ سانسوری در مورد ازدواج همجنسگرایان و مسایلی شبیه آن صحبت میکنند. این موقعیتها لحظات طلاییای هستند که شما میتوانید در این زمینه به خانوادهتان اطلاعات دهید. این اطلاعات دادن میتواند صرفاً سکوتکردن یا بلندکردن صدای تلویزیون و دعوت کردن از والدین برای گوش دادن بحث باشد: «مامان این بحثو گوش بده خیلی جالبه». وقتی توجه مادر یا پدرتان را جلب کردید به همراه او با خونسردی به دیدن برنامه ادامه دهید و بطور نامحسوس حالات چهرهشان یا اظهارنظرهایشان را درنظر بگیرید.
5. کسانی که قبلاً درمورد بی میلی شان برای ازدواج کردن یا داشتن رابطه با فردی از جنس مخالف به خانواده اطلاعاتی داده اند. فرض کنید مادرتان در مورد آینده و زن گرفتن با شما شوخی میکند. قاعدتاً اگر گی باشید سرخ نمیشوید و خجالت نمیکشید. خندیدن هم واکنش هوشمندانهای نیست. اولین بار بهتر است سکوت کنید. بار دوم اظهار بیمیلی کنید، مثلاً قاطعانه بگویید: دوست ندارم ازدواج کنم. بارسوم بگویید: من به زنها علاقهای ندارم. بار چهارم بگویید: مادر جان به خودتان ازینجور وعدهها ندهید. درتمام این مراحل با جدیت، قاطعیت و خونسردی صحبت کنید.
6. پژوهشها حاکی از آن است که پس از سن 21 سالگی بهترین زمان برای آشکارسازی است چرا که بعد از این سن، فرد تدریجاً با فرایند تردید واحساس گناه و دوسوگرایی درمورد گرایش خود کنار میآید و هویت خود را به عنوان یک همجنسگرا میپذیرد.
چگونه آشکارسازی کنم ؟
همواره به خاطر داشته باشید که آشکارسازی یک فرایند تدریجی است. آشکارسازی یک اعتراف نیست، یک اتفاق نیست؛ یک فرایند است. فرایندی که زمانبر بوده و نیاز به صبر و حوصله دارد. اگر بخواهم مثالی بزنم عیناً شاید شبیه ترویج یک دین یا آیین باشد. شما وقتی میخواهید کسی را به دینی علاقهمند کنید یا نظر مساعد او را جلب کنید چگونه اینکار را انجام میدهید؟ آیا در همان قدم اول به مباحثی مثل قصاص، مجاز شمردن چندهمسری، وجوب ختنه در مردان و یا سنگسار اشاره میکنید؟ اگر از افرادی که ازملل و ادیان دیگر به اسلام روی آوردهاند سوال کنید که دقیقاً با چه جرقهای به دین علاقمند شدهاند مطمئناً به این موارد اشاره نمیکنند! بلکه به مواردی مانند برابری، عدم تبعیض نژادی و قومی، عدالت، احترام به حقوق بین فردی و مانند اینها اشاره میکنند. اغلب آنها اظهار میدارند که تحت تاثیر یک شخصیت مذهبی مانند پیامبر اسلام یا امامان آن قرار گرفتهاند. یعنی یک جزء (فرد یا اصل اخلاقی) را در مجذوبکننده یافتهاند و هالهای ازتقدس و پذیرش را اطراف کل آن مجموعه (دین خاص) کشیدهاند.
در ارتباط با معرفی گرایش جنسی نیز همین پروسه طی میشود. اگر شما همان ابتدای کار به مادرتان بگویید که من ( پسر) با فلان پسر رابطهی جنسی داشتهام چه اتفاقی میافتد؟ قطعاً فاجعه رخ میدهد. اما میتوانید طی یک فرایند تدریجی ذهن مادرتان را درگیر کنید. برای مثال پسر یکی از اقوام را در مجلسی میبینید و از او خوشتان میآید. بعد از مهمانی میتوانید به مادرتان بگویید: «من واقعاً مجذوب شخصیت و خوش تیپی پسر آقای... شدم.» این یک نقطه استارت موفق است. ممکن است یک سال طول بکشد تا به مادرتان بفهمانید که عاشق پسر آقای فلانی شدهاید و به او میل جنسی دارید. ولی نقطه آغاز تقریباً چنین عبارتی میتواند باشد.
به نمونهای دیگر توجه کنید: فرض کنید شما به یکی از همکلاسیهایتان علاقهمند شدهاید و حس میکنید او نیز به شما چنین میلی دارد. اولین قدم این است که صحبت درباره او را وارد صحبتهایتان در مورد روابط و زندگی روزمره کنید. مثلاً در لابلای حرفهایتان در مورد او صحبت کنید:
دیروز: یکی از همکلاسهام به نام علی هس که خیلی آدم جالبیه...
امروز: من و علی توی کلاس توی یک نیمکت میشینیم.
فردا: علی واقعاً پسر خوب و دوست داشتنیایه... (اتفاقی را در جهت اثبات خوبیهای علی تعریف کنید)
یک هفته بعد: من زنگای تفریح و اوقات بیکاریم توی مدرسه فقط با علی میگذره.
دوهفته بعد: نظرات من و علی خیلی به هم نزدیکه.
یک ماه بعد: من و علی عصر داریم میریم سینما.
دوماه بعد: پس فردا تولد علیه. میخام براش کادو یک عطر بگیرم.
سه ماه بعد: من میخام این جمعه علی رو دعوت کنم تا باهاش آشنا بشین.
6 ماه بعد: علی واقعاً برای من جذابه.
8 ماه بعد : علی چن روزه رفته مسافرت و حسابی دلتنگشم.
10 ماه بعد : من علی رو دوست دارم.
و دست آخر: علی دوستیه که نمیخام هیچ وقت از دست بدمش.
وقتی شما تدریجاً درمورد ویژگیهای مثبت یک نفر و فرایند دلبستنتان به او صحبت میکنید در شنونده احساس همدلی ایجاد میکنید (البته اگر با ایجاد حساسیت زیاد باعث شکلگیری حسادت نشوید!). این روند خیلی متفاوت از آن است که یکباره ازینجای ماجرا شروع کنید: همجنسگرایی! واژهای که درنخستین شنیدن تداعی کنندهی رابطه جنسی بین دو همجنس است. آنچه سبب نفرت جامعه دگرجنسگرا میشود نیز دقیقاً همین است. اینکه آنها تمامی ابعاد یک رابطهی انسانی دونفره با تمام احساسات، صمیمیت، درگیری هیجانی و عشق را به یک جنبه (رابطه جنسی) تقلیل میدهند. تنها همین بُعد است که پررنگ میشود و بر آن تمرکز میشود. جنبههای دیگر رابطه در سایه قرار میگیرد. بارها اتفاق افتاده که با افراد دگرجنسگرا در این مورد صحبت کردهام و بارها شاهد بودهام شنیدن اینکه همجنسگراها هم فرایند عاشق شدن و درگیری هیجانی با جنس موافق را طی میکنند، چقدر برایشان حیرتآور است! چرا که اغلب آنها از ماهیت همجنسگرایی آگاهی لازم را ندارند و حتی بیشتر از آن که در مورد این پدیده اطلاعات روانشناسی داشته باشند، آن را یک فرقهی انحرافی سوغات غرب مانند شیطانپرستی میدانند!
در هرم زیر نمونهای از این فرایند تدریجی را میتوانید مشاهده کنید. البته توجه داشته باشید که این یک نمونه خارجی است و با فرهنگ ما سنخیتی ندارد. در فرهنگ غرب، نوجوانان با رسیدن به سن بلوغ اولین تجربههای جنسی خود را آغاز میکنند و این اغلب نیز با آگاهی و پذیرش جامعه و والدین صورت میگیرد. بنابراین اگر دختری به مادرش بگوید من با پسری رابطه جنسی داشتهام برای یک مادر غربی آنقدرها غریب و نگرانکننده نیست. نتیجتاً وقتی دختری درمورد ارتباط جنسی با دختر دیگری با مادرش صحبت میکند، این موضوع کمی نگرانکننده و غریب است اما بازهم نه به اندازه غرابتی که در فرهنگ ما درمورد ارتباطات جنسی حاکم است. توجه داشته باشید که پذیراندن هریک از جملات داخل این هرم ممکن است ماهها به طول بیانجامد. به علاوه همیشه لازم نیست ما حتماً بطور مستقیم به وجود رابطه جنسی اشاره کنیم. همین که پدر یا مادر یا کسی که برای او آشکارسازی میکنیم بداند که ما جذب فردی همجنس میشویم و علاقهای به جنس مخالف نداریم کافی است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر