پرونده: ذهن اقلیت (شماره دوازدهم، خرداد و تیر 93)
هتروسکسیسم
یاس آسمون
هتروسکسیسم چیست؟
هتروسکسیسم سیستمی است که شامل رفتار برخوردها و نگرشها به نفع تمایلات جنسی نسبت به جنس مخالف است. بر فرض اینکه افراد دیگر اجتماع دگرجنسگرا هستند و دگرجنسگرایی تنها گرایش طبیعی موجود در دنیا است. هتروسکسیسم دگرجنسگرایی را برتر از همجنسگرایی میداند و بر این باور است که انسانها همه میبایست دگرجنسگرا باشند و جامعه نباید نسبت به سرنوشت انسانهای غیر دگرجنسگرا توجهی کند. لذا بیحقوقی همجنسگرایان در قانون را امری عادی و اصولی میداند.
هتروسکسیتها «غرور» دگرجنسگرا بودن خود را با نفی دیگران (همجنسگرایان) بدست میآورند در حالی که نه همجنسگرایی و نه دگرجنسگرایی بهخودی خود نه اسباب غرورند و نه اسباب سرافکندگی. بعضیها این و بعضی دیگر آن گرایش را دارند. انسانها متفاوتند، همین و بس.
هتروسکسیسم پدیدهای است که همه جا وجود دارد؛ در تبلیغاتهای تلویزیونی، کتابها، روزنامهها؛ در ساخت فیلمها و سریالها، حتی در دنیای فشن، هنگامی که شما برای خرید لباس به فروشگاه میروید ممکن است متوجه نباشید اما ناخودآگاه درگیر هتروسکسیسم طراحان لباس، تولیدکنندگان آنها و صاحبان فروشگاهها قرار میگیرید. هنوز هم در بسیاری از جوامع دنیا هتروسکسیسم بشدت خودش را در پوشش و تابوها و هنجارهای اجتماعی نشان میدهد.
هتروسکسیسم در حقیقت یک پیش داوری است. پیش داوری اینکه هر انسانی در جامعه دگرجنسگرا است مگر اینکه شخصی با زبان خودش به دگرجنسگرا نبودنش اعتراف کند و به نوعی در فرهنگ هتروسکسیسم غیرعادی بودن خودش را معترف شود.
هتروسکسیسم چه اثری بر ناخوداگاه همجنسگرایان میگذارد؟
همانطور که یک دگرجنسگرا از دوران کودکی تحت تاثیر جامعه و محیط پیرامون رشد میکند و هنجارهای جامعهاش را فرا میگیرد یک همجنسگرا هم در چنین محیطی رشد میکند. بیشک هتروسکسیسم پدیدهای نیست که حتی برای دگرجنسگرایان مفید باشد و دگرجنسگرایان زیادی هم سهم خود از این فرهنگ غلط را دریافت میکنند. اما نمیتوان اثرات مخربتر آن را بر همجنسگرایان نادیده گرفت. همجنسگرایی که در این محیط رشد میکند غالبا خودش هم نمیداند اما به طور ناخوداگاه به این هتروسکسیسم رفتاری و کلامی و پوششی، پاسخی در جهت بقای خود میدهد. شاید به همین دلیل است که با وجود اینکه بر نقش ژنتیک بر همجنسگرایی آگاه هستیم بر این امر هم آگاهیم که اکثر همجنسگرایان در سنین بلوغ و یا در سنینی که به تکامل فکری رسیدهاند گرایش خود را کشف میکنند یا حداقل متوجه میشوند که نام این احساس عجیب آنها چیست. برخلاف دگرجنسگرایان که هرگز گرایش جنسیشان برایشان مسئلهای نبوده و حتی نیاز نداشتند تا احساساتشان را کشف یا توجیه کنند. دلیل این امر این است که کودک از زمانی که چشم باز میکند یک فلش بزرگ و چشمک زن میبیند که نوک آن به دنیایی ختم میشود که همه چیز در آن دگرجنسگرایانه چیده شده است. او اگر دختر است از کتابهای داستان، کارتونهای کودکانه و از مادر و پدر و اطرافیان خود یاد میگیرد باید خوشبختی را در عشق به مردی مهربان و خوشتیپ جستجو کند. یاد میگیرد باید لطیف و ملیح باشد. باید نوعی رفتار از خود بروز دهد که مورد پسند مردها و بخصوص در جوامع سنتی مثل ایران مورد پسند خانواده مردها قرار بگیرد. موی خیلی کوتاه، علاقه به بازیهای خشن، علاقه و انجام ورزشهایی که در فرهنگ هتروسکسیسم مردانه تلقی میشوند مانند: ورزشهای رزمی، فوتبال، تیراندازی، وزنهبرداری، کشتی و... یا انجام بازیهای پرتحرک که از دیدگاه هتروسکسیسم در شان یک زن دگرجنسگرا که باید هدفش جذب مردی مناسب باشد نیست برایش نوعی تابو میشود.
حال فرض کنید این دختربچه یک همجنسگرا است. وجود هتروسکسیسم مانع از این میشود که فرد حتی تصور این را داشته باشد که سرش را در جهتی خلاف جهت فلش بزرگی که جامعه به او نشان میدهد بچرخاند. مانند گنجشکی که به پنجره بسته میخورد کودک همجنسگرا بشدت در تلاش است تا در جهت این فلش راهی به سوی خوشبختی و آسایش روحی و جسمی که آرزوی همه انسانها است بیابد اما مرتب به شیشه برخورد میکند. حتی زمانی که فرد متوجه گرایش خود میشود هنوز راه درازی در پیش دارد تا از فرهنگ هتروسکسیسمی که در آن بزرگ شده به طور کامل خارج شود.
شما سرانجام به عنوان یک همجنسگرا راه خود را یافتهاید اما هیچ کسی وجود ندارد تا قوانین و هنجارهای این راه جدید را به شما یاد بدهد. پس به طور غریزی سعی میکنید توسط همان قوانینی که از کودکی یاد گرفتهاید این مسیر جدید را بروید و انتظار دارید به موفقیت برسید. متاسفانه این انتظار کاملا بیهوده است.
بسیاری از همجنسگرایان ایرانی چه آگاهانه چه غیرآگاهانه از معیارهای دگرجنسگرایان در روابط خود استفاده میکنند. مردی که مفعول میشود ارزش کمتری دارد. او باید بعد لطافت و زنانگی بیشتری داشته باشد (همین به کار بردن کلمه زنانگی داشتن خودش برخواسته از فرهنگ هتروسکسیسم است که یک سری ویژگیها را مختص جنس مونث و یک سری را مختص جنس مذکر میداند) این فاعل است که انتخابگر خواهد بود. داشتن به اصطلاح حالت زیاد برای مردها باعث میشود مورد تمسخر قرار بگیرند. یکی از زوجین باید حامی قویتر مالی باشد (حمایت مالی مرد از زن در فرهنگ دگرجنسگرایان). در بین لزبینها هم همینطور یکی از زوجین به اصطلاح مرد خانواده میشود و نقشهای او را ایفا میکند و فرد دیگر نقش زن را ایفا میکند. اگر لزبینی به اصطلاح فمه هست همان گارد و برخوردی را نسبت به لزبینهای بوچ نشان میدهد که یک زن دگرجنسگرا در برخورد با یک مرد از خود نشان میدهد.
گاهی حتی همجنسگرایان از آن طرف بام سقوط میکنند. یعنی برخی معتقدند اگر شما گی هستید حتما باید عاشق مردهایی باشید که در فرهنگ هتروسکسیسم مرد واقعی قلمداد میشوند (قوی هیکل، پر قدرت، دارای محاسن و پرمو، دارای رفتارهای مردانه، علایق مردانه و...) این افراد گاهی تا درجهای پیش میروند که حتی دوستی گیها با زنان را غیر ممکن میدانند. برای آنها غیر طبیعی است که یک مرد گی از پرتره یک زن زیبا تعریف کند. همین موارد برای زنان لزبین نیز هست.
در این روش زندگی، افراد همجنسگرا فراموش میکنند باید خودشان باشند آنها نیازی ندارند از هنجارهایی استفاده کنند که برای آنها ساخته نشده. قطعا در هر رابطهای اعم از همجنسگرایانه و دگرجنسگرایانه یک فرد از نظر شخصیتی ممکن است قویتر باشد یا میل به حمایتگریاش بالاتر باشد اما اینکه افراد بخواهند کاملا در غالب نقشهایی که فرهنگ هتروسکسیسم از آنها انتظار دارند بروند برای همجنسگرایان غیر ممکن است.
شما میتوانید یک فمه باشید که عاشق فمهای دیگر میشوید شما میتوانید گیای باشید که از مفعول شدن لذت میبرید و در عین حال فرد قوی و بسیار حمایتگری باشید. برخلاف فرهنگ هتروسکسیسم گرایش شما و رفتار شما در رختخوابتان نمیتواند تعیینکننده دیگر ابعاد شخصیت شما باشد. اما هتروسکسیسم اینگونه نیست اگر شما زن هستید باید پیشداوریهای موجود در این فرهنگ را بپذیرید و قبول کنید. همینطور اگر مرد هستید هم باید پیش داوریهای مربوط به جنس خود را بپذیرید.
هتروسکسیسم را نمیتوان با سنتی بودن کاملا همسو دانست. رابطه این دو بسیار نزدیک به هم اما در عین حال جدا از هم هستند بروز مدرنیته در دنیاهای پیشرفتهتر از ایران و همزمان با آن مدرن شدن هتروسکسیسم و حضور قویتر در جوامع به صورت تبلیغات، سینما، فشن و غیره نشان از این دارد که راه مبارزه با هتروسکسیسم فقط در مدرنیته شدن نیست. راه مبارزه با هتروسکسیسم نشان دادن گوناگونی بین افراد، تیپها، شخصیتها، گرایشها و هویتهای جنسی است. اینکه یاد بگیریم رابطه بین دو انسان در گروی کلیشههای فرهنگی نیست تنها در گروی درک متقابل، علاقه و محبت و خواستن اینکه یک رابطه خوب بسازیم است. برای انجام اینکار باید اول از خودمان شروع کنیم تا زمانیکه خود جامعه اقلیتهای جنسی هنوز درگیر هتروسکسیسمی است که از دوران کودکی به او آموزش داده شده است نمیتواند غلط بودن این پدیده را به دیگران نشان دهد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر