دفتر مقالات (شماره دوازدهم، خرداد و تیر 93)
دو زن در یک رابطه
لیلی جون
در یک رابطه که چه طور و چه وقت و کجا آشنا شوند را بگذاریم کنار باید قبول کنیم رابطه لزبینها آنقدرها که فکر میکنیم ساده و یا خیلی پیچیده نیست. زنها نکتهسنجاند، همین. طرف مقابلتان یک زن است. زنها اصولا انسانهای ظریف و نحیفاند که شدیدا ریزبین و نکتهسنجاند. باید بدانید کوچکترین حرکت را میبینند. نگاههای عاشقانه را درک میکنند. آنها حتی مکالمات روزمره را در ذهن خود ثبت میکنند و میتوانند بگویند کی و کجا شما چه کلمهای را آوردهاید که موجب رنجش او یا حتی خوشحالیاش شده است. همینها... همین اینها را اگر توجه نکنید رابطه متزلزل میشود. احترام گذاشتن در یک رابطه و رعایت حریم شخصی و دانستن حدود، از اصل روابط زناشویی است. چگونگی برخوردتان در جمع برای زنان بسیار حائز اهمیت است. در این مقاله کوتاه سعی شده است به برخی نکات ریز و درشت در یک رابطه پرداخته شود.
زن که باشی، گاهی دلت آغوش میخواهد؛ بیبهانه، یکهو، ناغافل. آغوش از یاد آدم نمیرود. زن که باشی، آغوش از یادت نمیرود. اصلا یک جایی توی مغز زنها تعبیهشده که آغوش را توی خودش ثبت میکند. یادش میماند. زن که باشی یادت میماند که آغوش چه طوری بوده؛ سفت بوده مثلا، مهربان بوده مثلا، شاد بوده شاید، امن بوده انگار، خسته بوده گاهی، دلخور بوده مثلا، خواستنی بوده مثلا. آغوش باید خواستنی باشد؛ یعنی یکجوری که هر دو طرف بخواهندش. بخواهند که توی آغوش هم جا بشوند؛ جا بگیرند، قرار بگیرند؛ زن که باشی، گاهی دلت میخواهد که توی یک آغوش، قرار بگیری؛ «قرار» بگیری ... بی بهانه.
عکس بگیرید! گاهی که زنها خوشگلتر میشوند، بدوید موبایلتان را بیاورید و از زنها عکس بگیرید. بعد بنشینید یکگوشهای، زل بزنید به موبایلتان و همینجوری که دارید لب خند میزنید، عکسها را تماشا کنید. زنها ذوق میکنند. اصلا، زن که باشی ذوق میکنی که یکی بیاید بگوید من میخواهم عکست را بگیرم؛ «چه خوشگل شدی امشب» یا امروز... یا هر وقت... اصلن هر وقت و هر وقت که دیدید زنها توی خودشان هستند حتا، حرف نمیزنند مثلن، موهایشان را شانه نکردهاند حتی... بروید موبایلتان را بیاورید از زنها عکس بگیرید. زن که باشی گاهی نیاز داری توی قاب دوربین باشی. گاهی لازمت میشود که دوربین، تو را ببیند. کسی تو را ببیند. کسی حواسش به خوشگلیات باشد، به موهایت که مثلا امروز یکطور دیگری پیچیدیشان. به لبهایت که مثلا امروز صورتیتر از قرمزی دیروز هستند، به ناخنهایت که لاکشان زدهای... عکس بگیرید. بعد که زنها که رفتند دستشویی، شما این عکسها را بریزید توی لپتاپ، یک آهنگ خوشگلی هم بگذارید، با کابل HDMI وصلش کنید به تلویزیون، زنها که آمدند، پخشش کنید. عکسهای مهمانی را مثلا. حتی اگر جشن عروسی گرفتهاید برای دلتان، آتلیه رفتید. زنها ذوق مرگ میشوند. کیف میکنند. یکچیزی خیلی آرام سُر میخورد میرود زیر پوستشان، هی قلقلکشان میدهد، بعد زنها هی میخندند... عکس بگیرید!
باهم «منچ» بازی کنید. گاهی با هم منچ بازی کنید. بعد ببینید وقتیکه تاستان شش نمیآید و طرف مقابل همین جوری هی دارد پشت سر هم شانس میآورد، چه حسی بهتان دست میدهد. ببینید مثلن اگر آن دیگری کنارتان، شغل بهتری دارد، شرایط بهتری، موقعیت اجتماعی بهتری، قشنگتر است مثلن، بیش تر کتاب میخواند مثلن، خوبتر مینویسد شاید. هر چه اصلن هرچه. ببینید وقتی تاساش شش میآید، شما چه حسی بهتان دست میدهد. با هم منچ بازی کنید. ببینید اگر فرصتی برای زدن مهرهی آن دیگری داشته باشید، امانش میدهید؟ بازی است. میدانم؛ اما ته دلتان را میگویم. همان جایی که دربارهاش با کسی حرف نمیزنید. جدای از بازی. وقتی مهرهاش را میزنید، ته دلتان یک جور خوشآیندی میشود؟ ذوق میکنید؟ کیفتان میشود وقتی که مهرهاش را پرت میکنید بیرون؟ ببینید اگر فرصت داشته باشد، مهرهتان را میزند؟ چه طوری میزند؟ مهره تان را پرت میکند بیرون؟ یا مثلن آرام میگذاردش کنار؟ سوسوتان میدهد؟ که مثلن ببین من بُردم، تو داری میبازی... ببینید چشمهایش برق میزند وقتی از تو جلو افتاده، وقتی مهرهتان را میزند؟ جدای از بازیها. ته چشمهایش را میگویم... ببینید وقتی مهرهتان را میزند، چشمهایش چه رنگی میشود؟ ببینید وقتی مهرهاش را میزنید، قبل از این که شما مهره را بردارید، خودش، مهرهاش را از بازی میکشد بیرون یا نه؟ مثلن میماند که شما بیرونش کنید. ببینید خودتان، مهرهتان را از بازی میکشید بیرون یا نه؟ حواستان به خودتان هم باشد. ببینید گاهی میگذارد که برنده شوید مثلا؟ گاهی میگذارید که مهرهتان را بزند. باهم منچ بازی کنید. ببینید گاهی میگذارید که آن دیگری کنارتان برنده شود؟ گاهی فرصت میدهید؟ گاهی به شما فرصت میدهد؟
به شریکتان اطمینان بدهید تنها برای او هستید و او نیز برای شماست. به او بفهمانید که برای شما اهمیت دارد. نه اینکه با زبان به او بگویید، نه... هر وقت که در راه بودید، دیدید چشمش به چیزی میلغزد و یا چیزی دوست دارد سریع بدوید و برای اش بخرید. هر چند کوچک باشد، حتی یک بستنی قیفی ساده! سریع برایش فراهم کنید. آنها میفهمند که چقدر اهمیت دارند. بعد همینطوری، خیلی یکهو بگویید دوستشان دارید. هر چقدر که کلمه دوستت دارم تکراری باشد، باز به آنها بگویید. بگذارید بداند چقدر در خواستن او خودخواهید. برای داشتنش خودخواه باشید.
و در آخر باید بگویم رابطههای پایدار دارای ویژگیهایی مشخص هست. بهطورکلی رابطهها باید در جهت شکوفایی پیش برود، طرفین از هم یاد میگیرند و به هم یاد میدهند. امنیت احساسی طرفین را تأمین میکند، حسی مثل این حس که امروز خبری از من نگرفت شاید دیگر دوستم ندارد یا شاید سرش با یکی دیگر گرم است، نشانهی یک بیماری، یا درون شما یا درون رابطه، است. رابطهی خوب، شان و منزلت طرفین را حفظ میکند. اصطکاک بین دو آدم در تماس مداوم با یکدیگر یک امر طبیعیست، اما دعوایی که به جملات رکیک و الفاظ زشت میرسد، حتی اگر با عذرخواهی ختم به خیر شود، در صورت تکرار مداوم باز هم نشانهی یک مرض است، یا درون رابطه یا در یکی از طرفین. درون یک رابطهی خوب احساس آزادی جریان دارد، کسی، کسی را مجبور نمیکند، شاید پیش بیاید گاهگداری و نه همیشه کسی خودش را مجبور کند اما دیگری را هرگز. یک رابطه بر پایهی گفتگو استوار است، طرفین میتوانند با هم در مورد مشکلات، ابهامات، احساسات، نیازها، کمبودها و هرگونه احساس دیگری صحبت کنند. در یک رابطه طرفین برای یکدیگر وقت کافی دارند و میزان انرژیای که هر یک صرف پیش بردن رابطه میکند در یک حد و اندازه است به این دلیل طرفین احساس دین نسبت به یکدیگر ندارند. هدف اصلی در یک رابطه، با تمام وجود لذت بردن از با هم بودن است. اگر هدف بلندمدتی قرار است برای رابطه تعیین شود مثل ازدواج، باید با توافق طرفین و در مدتزمانی که هر دو طرف آمادگی لازم را پیداکردهاند صورت بگیرد. در یک رابطهی خوب کسی اهداف بلندمدتش را به دیگری تحمیل نمیکند. همچنین در یک رابطه، هر یک از طرفین به فردیت رسیده است، یعنی شناخت خوبی از خودش، شخصیت، روحیات، نیازها و تواناییهایش دارد، تفریحات شخصی خودش را دنبال میکند، رابطههای دوستی خودش را دارد، از احساس تنهایی نمیترسد، روشهای شاد کردن خودش بهتنهایی را بلد است. یک انسان فردیت یافته به بلوغ فکری رسیده و چشماندازی از آینده برای خود ترسیم کرده است و اهداف شخصی بزرگ و کوچکی برای رسیدن دارد. در یک رابطهی خوب آدمها سرگرمیهای مشترک دارند که برای هر دو طرف لذتبخش است. آدمهای یک رابطهی خوب، زیاد میخندند. در چنین رابطهای، هر یک از طرفین، زیر و بم شخصیت طرف مقابل را میشناسد، میداند که از چه چیزی دلگیر میشود و با چه چیزی شاد و مهمتر از همهی اینها، طرفین، ارزش رابطهی خوبی که در آن هستند را میدانند و قدردان یکدیگرند. چون برای رسیدن به این رابطهی خوب از رابطههای بد زیادی گذر کردهاند بهراحتی آن را از دست نمیدهند و با اولین مشکل پا به فرار نمیگذارند.
در جامعه امروز ایران که روابط همجنسگرایان قانونی نیست و کاغذ و نوشتهای در روابط وجود ندارد و اکثرا ارتباطات بهصورت مخفیانه شکل میگیرد، متعهد بودن بیشتر از همیشه حائز اهمیت است. پس باید به آن بها داده و تعهد را در درونتان بیشازپیش قویتر سازید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر