آرشیو شماره‌های مجله

آرشیو شماره‌های مجله
لطفا برای دریافت شماره‌های مجله روی عکس کلیک کنید

۱۳۹۳ فروردین ۲۸, پنجشنبه

ما «متفاوت‌ها»...!

دفتر مقالات (شماره هفتم، شهریور و مهر 92)
مروری بر شواهد علمی درباره تفاوت‌های همجنس‌گرایان با سایر مردم

گوناگونی‌های بیولوژیک و روانی افراد همجنس‌گرا از دیرباز مورد توجه دانشمندان زیست‌شناس و روان‌پزشکان قرار داشته است. تا مدت‌ها مردم همواره کنجکاو بوده‌اند که بدانند همجنس‌گراها چه شکلی هستند؟ چه اشتراکات یا تفاوت‌هایی با سایر مردم دارند و آیا این تفاوت‌ها آشکار یا بارز است؟
هم‌اکنون می‌توان با توجه به آنچه در ادامه می‌آید به این سوال پاسخ داد: خیر. تفاوت‌ها بارزند اما نه به این معنا که برای دیگران قابل تشخیص باشد. هرگز تفاوت‌های جسمی آنقدر آشکار نیست که در محیط غیر پژوهشی قابل دیدن باشد. این گونه نیست که فردی با دیدن ظاهر یا چهره‌ی یک فرد بتواند به گرایش او پی ببرد (لباس و پوشش و اطوار و رفتار را فاکتور بگیرید که می‌توانند گمانه‌زنی‌هایی را مطرح کنند). لذا اقلیت‌های جنسی تا هر زمان که مایل باشند میتوانند اقلیت غیر قابل مشاهده[1] باقی بمانند. تفاوتی که بین آنها و دیگران وجود دارد قابل پنهان کردن است. یعنی مانند سیاه‌پوستان، «اقلیت» بودنشان آشکار نیست. مگر اینکه خودشان مایل باشند با مدل‌های خاص پوشش، آرایش موها و گوشواره یا سایر زیور‌آلات و با استفاده از معانی این چنینی گرایش خود را قابل مشاهده نمایند.

پاره‌ای از پژوهش‌ها، در حوزه همجنس‌گرایی، همسو با فرضیه‌ی تفاوت مغز افراد همجنس‌گرا، بر تفاوت‌هایی که این افراد از نظر توانایی‌های شناختی یا فیزیکی دارند، متمرکز شده‌اند. مثلا ً برخی پژوهش‌ها حاکی از این است که به طور متوسط، استخوان‌های بازوها، پاها و دست‌ها در مردان دگرجنس‌گرا بلندتر از مردان همجنس‌گرا و در زنان همجنس‌گرا بلندتر از زنان دگرجنس‌گرا است. یعنی مردان همجنس‌گرا از این نظر تا حدی زنانه و زنان همجنس‌گرا تا حدی مردانه هستند (مارتین و جاین[2]،2004- به نقل از کالات،2007). تفاوت طول این استخوان‌ها در اوایل زندگی-پیش از بلوغ- بین دخترها و پسرها آغاز می‌شود و بنابراین این تفاوت‌ها احتمالا ً با هورمون‌های پیش تولدی ارتباط دارند.
زنان همجنس‌گرا ممکن است از نظر وزن، سنگین‌تر و عضلانی‌تر از زنان دگرجنس‌گرا باشند (پرکینز[3]،1981). البته این امر ممکن است بازتاب اهمیت ندادن آن‌ها به ظرافت بدنی (به عنوان یک عامل جذابیت جنسی در برابر جنس مخالف) باشد.
به دلیل این که رشد توده استخوانی و بافت و ماهیچه‌های بدن، تحت تأثیر مکانیزم‌های مغزی قرار دارد، ممکن است بخش‌هایی از فیزیک بدنی زنان همجنس‌گرا به سوی مردانگی تغییر شکل داده باشد (بوگارت[4]،1997).
داده‌ها درباره قد این زنان ناهماهنگ‌تر است. برخی مطالعات حاکی از این است که آنان از سایر زنان بلندتر هستند (مانند گریفیتس[5] و همکاران،1984) در حالی که برخی مطالعات، نشان می‌دهد نه تنها تفاوت معناداری بین بلندی قامت این زنان و سایر زنان وجود ندارد، بلکه حتی زنان همجنس‌گرا، گرایش به کوتاه قدتر شدن دارند (مانند کنیون[6]،1968). این فرضیه‌ها در پژوهشی (بوگارت،1997) مورد آزمون قرار گرفته است. طبق بررسی‌های مقایسه‌ای، زنان همجنس‌گرا قد و وزن بالاتری نسبت به گروه گواه داشتند. اما زودتر از زنان دیگر به بلوغ نرسیده بودند (بوگارت،1997).
یک مطالعه نشان می‌دهد زنان همجنس‌گرایی که خود را به عنوان بوچ[7] می‌شناسند، در کودکی ناهم‌نوایی جنسیتی بیشتر، دور کمر و کفل بزرگتر، سطح تستوسترون بزاقی بیشتر و تمایل کمتری برای داشتن بچه، نسبت به زن‌هایی دارند که خود را فمه می‌دانند (سین[8] وهمکاران،1999- به نقل از رحمان و ویلسون،2003الف). با این حال، فمه[9]‌ها نیز، نسبت به زنان دگرجنس‌گرا، ناهم‌نوایی جنسیتی بیشتری نشان می‌دهند. به طور کلی، مردان همجنس‌گرا از نظر تکوین پیکری و احتمالا ً تناسلی، بیشتر مردانه هستند. اما از نظر وزن، قد و بروز رسش (بلوغ) ممکن است زنانه‌تر باشند. همجنس‌گرایان هر دو جنس، بیشتر از دگرجنس‌گرایان ممکن است چپ‌دست باشند و این فراوانی در زنان همجنس‌گرا بیشتر است. چپ‌دستی در زنان همجنس‌گرا با صفات مردانه‌ی بیشتری همراه است. اما در مردان این گونه نیست (رحمان و ویلسون،2003الف).
یکی از تفاوت‌های نوروآناتومیک بین افراد همجنس‌گرا و دگرجنس‌گرا در هسته فوق کیاسما دیده شده است که محل تنظیم ریتم‌های شبانه‌روزی و رفتار جنسی است. این هسته در مردان همجنس‌گرا بزرگ‌تر و طویل‌تر است (سوآب و هافمن[10]،1990- به نقل از رحمان و ویلسون،2002الف). در راستای این یافته، رحمان و سیلبر[11](2000) چرخه خواب و بیداری را به عنوان یک تابع جهت‌گیری جنسی که تحت کنترل هسته فوق کیاسما قرار دارد، مورد بررسی قرار دادند. متوسط طول مدت خواب و بیداری در گروه زنان و مردان همجنس‌گرا با گروه زنان و مردان دگرجنس‌گرا، در یک دوره 16 روزه مقایسه شد. نتایج نشان داد که افراد همجنس‌گرا زودتر از خواب برمی‌خیزند و دیرتر به خواب می‌روند و طول دوره‌ی خواب آن‌ها به طور متوسط کمتر است. این تفاوت، می‌تواند ناشی از تفاوت در هسته فوق کیاسمای افراد همجنس‌گرا باشد (رحمان و سیلبر،2000).
از نظر نوروسایکولوژی، مطالعات زیادی حاکی از آن است که حداقل در مورد مردان همجنس‌گرا، برخی توانایی‌های شناختی آن‌ها به سمت توانایی‌های زنانه تغییر یافته است. مثلا ً آن‌ها در تکالیف مربوط به چرخش ذهنی (که مردان بهتر از زنان انجام می‌دهند) ضعیف هستند و در عوض، مانند زنان در روانی کلام، بهتر از مردان دگرجنس‌گرا عمل می‌کنند (گلادو [12]و همکاران،1990؛ نیوه [13]و همکاران،1999؛ مک کورمیک و ویتلسون[14]،1991؛ ساندرز و رازفیلد[15]،1986؛ساندرز و رایت[16]،1997؛ وجیسین[17]،1998؛ ویلموت و بریرلی[18]،1984). آن‌ها همچنین در تکالیف بینایی-حرکتی، که مردان به طور خاص در آن مهارت بیشتری نشان می‌دهند، عملکردی ضعیف‌تر از مردان دگرجنس‌گرا (اما نه ضعیف‌تر از زنان دگرجنس‌گرا) دارند (هال و کریمورا[19]،1995).
جهت‌گیری جنسی، در انسان ممکن است تحت تأثیر سطوح استروییدهای پیش از تولد قرار گیرد. این تأثیر از طریق خطوط نوعی (معمول- تیپیک) جنس (در دگرجنس‌گرایان) و خطوط غیر نوعی (غیرمعمول-آتیپیک) جنس در همجنس‌گرایان، اعمال می‌شود. برخی شواهد مربوط به تفاوت‌های ناشی از گرایش جنسی در شاخص‌های جسمی، از نقش هورمون‌های جنسی پیش از تولد، پشتیبانی می‌کند. نظریه‌ی رقابت[20] ادعا می‌کند همجنس‌گرایی انسان به علت نوعی بی‌ثباتی در رشد[21] رخ می‌دهد. زیرا این، نشان‌دهنده نوعی تغییر جهت از الگوی نوعی ِگونه، یعنی دگرجنس‌گرایی است. شواهد مربوط به نرخ بالای چپ‌دستی در میان همجنس‌گرایان پشتیبانی محدودی را در تایید این نظریه فراهم کرده است. با این حال، شواهد درباره‌ی «ناقرینگی نوسان‌دار[22]» از برخی فرضیات عصبی-تحولی درباره همجنس‌گرایان، حمایت می‌کند. اصطلاح «ناقرینگی نوسان‌دار» به یک انحراف ارگانیسمی از قرینگی دوطرفه‌ی برخی اندام اشاره دارد. گرچه ارتباط این ناقرینگی با گرایش جنسی در برخی مطالعات تایید نشده است (مانند رحمان، 2005).
نسبت انگشت دوم به چهارم[23] یکی از مشهورترین نسبت‌هایی است که تحت تأثیر آندروژن تغییر می‌کند. در زنان، انگشت دوم یا اندکی بلندتر از انگشت چهارم یا هم اندازه‌ی آن است. در حالی که در مردان، انگشت دوم تمایل دارد که کوتاه‌تر از انگشت چهارم باشد. این یک ویژگی نوعی است که در فنوتیپ (تیپ پدیداری) گونه‌ی انسان مشاهده می‌شود. هرقدر این نسبت (نسبت انگشت دوم به چهارم ) متفاوت از حدی باشد که در زنان و مردان به طور عام دیده می‌شود، نشان‌دهنده‌ی قرار گرفتن فرد در معرض سطوح بالاتر (درمورد جنین ماده) یا پایین تر از حد لازم آندروژن (درمورد جنین نر) است. مطابق بسیاری از مطالعات (مانند رحمان و ویلسون،2003ب؛ رحمان،2005 ) نسبت انگشت دوم به چهارم، در زنان و مردان همجنس‌گرا متفاوت از نمونه‌های دگرجنس‌گرا است.
چندین پژوهش، بین نسبت اندازه‌ی انگشت دوم به چهارم و سطح تستوسترون در زنان همجنس‌گرا ارتباط معناداری یافته‌اند. به طور متوسط، زنان همجنس‌گرا، نسبت به زنان دگرجنس‌گرا، انگشتان کوتاه‌تری دارند (رحمان و ویلسون، 2003 ب؛ ویلیامز[24] وهمکاران،2000؛ لیپا[25]،2003) و این کوتاهی انگشتان دست، در زنان همجنس‌گرایی که خود را بوچ می‌دانند، بیشتر از آن‌هایی است که خود را فمه معرفی می‌کنند. زنان همجنس‌گرای بوچ از نظر فیزیکی و شخصیتی بیشتر مردانه هستند و دارای سطوح بالاتری از استروییدها (تستوسترون) هستند. بنابراین فعال بودن آن‌ها اغلب به وسیله هورمون‌ها هدایت می‌شود و بسیاری از ویژگی‌های آن‌ها مشابه مردان دوجنس‌گرا است. زنان همجنس‌گرای فمه، اغلب سابقه‌ی یادگیری‌های بعد از تولد دارند و [گرایش] آن‌ها اغلب توسط عوامل روانی–اجتماعی هدایت می‌شود (پیرسی، دوچرتی و دابز[26]،1996).
از نظر بیولوژیکی، پسران همجنس‌گرا در مقایسه با همتایان دگرجنس‌گرای خود، به طور متوسط شش ماه زودتر به بلوغ می‌رسند و این احتمالاً به دلیل ساختار عصبی-هورمونی متفاوت (به طور خاص تفاوت در هیپوتالاموس قدامی) آن‌هاست. نتایج مشابهی درمورد دختران وجود ندارد و داده‌ها درمورد پسران نیز قطعی نیست (بوگارت، فریسن، کلن ترو[27]؛2002- به نقل از ساوین ویلیامز، 2005).
یک پژوهش (ون آندرز و هامپسون[28]،2005) حاکی از این است که عملکرد زنان همجنس‌گرا [29] در آزمون‌هایی که توانایی‌های فضایی را می‌سنجند، به طور معناداری برتر از زنان دگرجنس‌گرا است. این برتری با فرضیه‌ی قرار گرفتن این زنان در معرض آندروژن در دوران پیش تولدی، قابل تبیین است. همچنین طبق این بررسی، بین داشتن تخیلات جنسی با همجنس و عملکرد فضایی در زنان، رابطه‌ی مثبت وجود داشت. به علاوه، زنان همجنس‌گرا، درحوزه‌ی توانایی‌های کلامی نیز به طور معناداری برتر از زنان دگرجنس‌گرا عمل نمودند که موجب فرضیه احتمال هوش عمومی بالاتر در آن‌ها می‌شود.
برخی پژوهشگران (موفات[30] و هامپسون،1996) سطح تستوسترون جاری در خون را در عملکرد فضایی افراد موثر می‌دانند. اما طبق پژوهش مذکور، بین سطوح تستوسترون زنان همجنس‌گرا و دگرجنس‌گرا، تفاوتی دیده نشد.

منابع در دفتر مجله موجود است
صدرا اعتمادی 



1.Invisible minority
[2]. Martin & Jain
[3]. Perkins
[4]. Bogaert
[5]. Griffiths
[6]. Kenyon
[7]. = Butch «بوچ» اصطلاحی در ادبیات همجنس‌گرایی که به زنان همجنس‌گرایی اطلاق می‌شود که ظاهر و پوشش و صفات مردانه دارند. به زنان همجنس‌گرایی که ظاهر، پوشش ونقش زنانه را ایفا می‌کنند «فمه» گفته می‌شود.
[8]. Singh
[9]. femme
[10]. Swaab & Hofman
[11]. silber
[12]. Gladue
[13]. Neave
[14]. McCormick & Witelso
[15]. Sanders & Ross-Field
[16]. Wright
[17]. Wegesin
[18]. Willmot & Brierley
[19]. Hall & Kimura
[20]. competing theory
[21]. developmental instability (DI)
[22]. Fluctuating asymmetry
[23]. the 2D:4D ratio
[24]. Williams
[25]. Lippa
[26]. Pearcey, Docherty& Dabbs
[27]. Bogaert, Friesen, & Klentrou
[28]. van Anders & Hampson
[29]. Non- heterosexual women
[30]. Moffat


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر