دفتر مقالات (شماره دوم، آبان و آذر92)
بدون شک هر روزنی در فضای بستهی امروز برای جامعه اقلیتهای جنسی از نظر اطلاعرسانی، خالی از لطف نیست و به معنی امیدوارتر شدن به زندگی و تلاش برای تغییر دادن وضعیت موجود می باشد. سدی که جلوی راه این اقلیت، به دلیل فرهنگ متعصب و ناآگاهی عمومی ساخته شده، با همین روزن های کوچک و بزرگ روزی شکسته می شود. منظور از این روزنها، وبلاگ ها، مجلات، رادیوها، برنامههای تلویزیونی و مصاحبههای پراکنده ای است که روزبهروز تاثیر بیشتری بر مخاطبان خود میگذارند. مخاطبانی که طیف گسترده ای از مردم را دربرمیگیرند و صرفا ارتباطشان به جامعهی اقلیتهای جنسی محدود نمیشود.
نکتهای که یکی از خوانندگان اقلیت در شمارهی اول به آن اشاره کرد «زیادی زیاد شدن مجلات اقلیت های جنسی» است، طوری که مجلات برون مرزی و درون مرزی با سابقه های مختلف آیا امروز دچار یک تکرار نشده اند؟ تکراری از نوع ملالت انگیز! هرچند که وظیفهی من پاسخگویی به نظرات خوانندگان مجله نیست ولی بنا به درخواست گروه سردبیری مجله نظر خودم را نسبت به این موضوع اظهار میکنم.
یک
باید به این مطلب اقرار کنیم که نویسندگان مجرب درین عرصه بسیار کم هستند و از بین آنهایی که وجود دارند، عدهی زیادی منزوی شدهاند و یا اینکه هنوز شکوفا نشدهاند. پس اگر یک نویسنده برای چند مجله بنویسد اتفاق عجیبی نیست، این به هنر نویسنده برمیگردد تا خط اجتماعی و لحن خود را با شرایط روز چنان منطبق کند، که خوانندهای که او را دنبال میکند دچار پیشبینیهای تکراری نشود. خوشبختانه عرصهی مجلهنویسی در میان اقلیتهای جنسی هنوز با رقابتهای سیاسی آلوده نشده و هر مجلهای که متولد میشود مورد تمجید دیگر رسانهها قرار میگیرد، برای مثال وضع در مجلات موجود در دکههای روزنامهفروشی اینگونه نیست و مدیرمسئول هر مجله با نگرانی از فروش آن مجله ممکن است از انتشار هر مطلبی از هر نویسنده ی نوپایی ممانعت کند و یا اینکه در رقابت با دیگر نشریات نوعی انحصارگرایی در ساختار نویسندگان و مطالب خود ایجاد کند، مسئله ای که در مجلات اقلیتهای جنسی دیده نمیشود و به دلیل کمبود نویسنده، هر مطلبی مغتنم و قابل تامل است. ناگفته نماند کار ژورنالیستی ایجاب میکند که مجلات گوناگون تنوع مختلفی از مطالب را در خود داشته باشند و کارآمدی خود را با استمرار حرفهی منتجه ادامه دهند. شاید بهداشت جنسی حتی اگر صد بار هم نوشته شود، باز مطلبی ضروری برای اقلیتها باشد مهم این است که نویسندگان از شرایط روز خبر داشته باشند تا گوش خواننده را خسته نکنند.نباید انتظار داشته باشیم که نویسندگان در مجلات اقلیتهای جنسی دانشی لایزال داشته باشند که هرچه بنویسند هم باز تمام نشود. یا اینکه هربار می نویسند حرفی جدید را خلق کنند، حرف از تکرار مکررات و کلیشه نویسی نیست، تبریک عید گفتن یک عمل کاملا تکراری و کلیشه ای است اما وقتی در زمان مرسوم آن گفته شود باعث سرور و همدلی میشود، یعنی نویسندگان باید به درک درستی از نیازها رسیده باشند تا تکراری نشوند، پس به این موضوع هم اقرار می کنیم که روزی مجلات به صورت دورهای دچار تکرار خواهند شد، تکراری اجتناب ناپذیر. اما به هر حال، این ایراد به مجلات اقلیتهای جنسی وارد نیست چرا که هیچ کدامشان بسته عمل نمی کنند و از هر نویسندهای استقبال میکنند.
دو
مسئلهی بعدی شاید عدم فضای دلخواه نویسندگان باشد، مثلا همین مجلهی اقلیت با موفقیتی که در شمارهی اول خود داشت، عنوان کرد که مطالب صرفا سیاسی، دینی و پورن را بازتاب نخواهد داد، اول از همه باید پرسید چرا یک مجله این چنین خطی برای خود انتخاب میکند؟ اگر انصاف را رعایت کنیم خواهیم دید که این رویکرد، ناشی از خودخواهی دست اندرکاران آن مجله نیست، مصلحتی است که باعث میشود نویسندگان در دایره ی امن تری مطالب خود را بنویسند و با نقاط حساسیت برانگیز و خطرآفرین کمتر تلاقی کنند. پس باید در نظر گرفت که شرایط به خودی خود بسته است و نویسندگان با دو عملکرد درین زمینه ظاهر میشوند، یا با رعایت مواضع یک مجله مینویسند تا به آزادی مورد نظرشان دست پیدا کنند یا اینکه خود را کنار میکشند و به چیزهایی که مجلات قادر به نشر آنها نیستند اعتراض میکنند تا روزی آزادی لازم فراهم آید و بتوانند با فراغ بال از هر دری بنویسند اما انتخاب کنندگان رفتار دوم باید توجه کنند که در به ثمر رسیدن شرایط مطلوب هیچ جایگاهی ندارند و چه چیزی برای یک نویسنده بدتر از سکوت و ننوشتن؟ پس به ناچار از نویسندگان موجود که در زمینه های روانشناسی جنسیت گرفته تا عاشقانه نویسی فعالیت میکنند باید حلقهای منسجم هرچند کوچک ایجاد کرد، مطمئنا این فراوانی میتواند پاسخگوی سلایق متنوع خوانندگان باشد.
سه
کشف استعدادها با شرایطی که سردبیران مجلات با آن روبرو هستند تقریبا غیر ممکن به نظر میرسد، پس چگونه میتوان با وارد کردن نویسندگان جدید، طرح های جدید را ایجاد کرد؟ ما به عنوان خوانندگان این مجلات شاید توانایی نوشتن در خود نبینیم ولی دوستانی داشته باشیم که حرفهای زیادی در نوشته های خود دارند، باید آنها را معرفی کنیم و زمینه را برای شکل گیری چندصدایی و متنوعنویسی باز کنیم. انگیزه ای که یک نویسنده برای نوشتن دارد شاید یک عشق شکست خورده باشد یا نفرت از یک ناهنجاری، هرچه که باشد باعث زدودن تکرار در نوشته ها خواهد شد.
چهار
اعضای رنگارنگ جامعه ی اقلیت در داخل ایران به ندرت برای اطلاعرسانی و کارهای گروهی با یکدیگر همکاری میکنند، شاید از زمان این فعالیتهای گسترده تاکنون تنها بتوان از مجله ماها نام برد که توانست ائتلاف کوچکی از لزبینها و گیهای درون مرزی در ساختار خود ایجاد کند. چگونه میتوان از لزبینها نوشت وقتی که آنها تمایلی برای نوشتن در مورد مشکلات خود نشان نمی دهند؟ آیا فعالیت کمتر مثلا لزبین ها یا ترنس سکشوال ها منجر به تکراری شدن مجلات نمی شود؟
ساده ترین راه حل البته شاید ننوشتن و تعطیل کردن کل ماجراست؛ اما بهتر است به جای بهانهتراشیهای متعدد و انتقاد رادیکالی، خودمان دست به قلم ببریم و یا کسانی را که توانایی نوشتن دارند تشویق کنیم تا شاهد تکراری شدن مجلات نباشیم. چرا که فشار آوردن به مجلات درون مرزی برای به حاشیه کشیده شدن و طی کردن آینده ای نامعلوم، نتیجه ای جز تجربه ی شرایطی رعب آور به بار نخواهد آورد.
آرش ِ سعدی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر