پرونده ویژه: تجاوز (شماره نهم، دی و بهمن 92)
در 15 نوامبر 2013، پلیس کانادا اعلام کرد طی یک علمیات
بینالمللی، صدها نفر را در رابطه با پورنوگرافی کودکان دستگیر کرده است به گفته
فرمانده این عملیات، در میان بازداشتیها از دکتر و کشیش و مسئولان پروشگاه هم هستند.
تا معلم بازنشتهای که در رایانهاش 350 هزار قطعه عکس و 9 هزار ویدیو از آزار
جنسی کودکان داشت. تلاش پلیس کانادا و دیگر کشورهای غربی، گوشهای از نگرانیهاییست
که چندین سال اخیر در مورد روابط جنسی غیر متعارف گسترش یافته است.
این موضوع بدلیل گسترش آمار کودکآزاری نیست. بلکه این
موضوع بدلیل پیشرفت جوامع بشری و هم چنین تلاش بیشتر انسانها برای ریشهکن کردن
رفتارهای غیر انسانی از روابط و زندگیشان است. بسیاری با شنیدن این اخبار آن را
به عنوان چالشی علیه روابط آزاد جنسی در غرب میخوانند مثلا کاربری در کامنتی زیر
خبر نقل شده از رادیو فردا مینویسد «این هم از عاقبت آزادی جنسی و پورنوگرافی بی
حد و مرز. دیگه پورنوگرافی معمولی به مردم این کشورها حال نمیده و بدنبال
پورنوگرافی کودکانند. اگه همینجوری پیش بره در آینده این کشورها بدنبال پورنوگرافی
نوزادان خواهند رفت»
اما دست کم آمار و ارقام، چیزی دیگری را میگوید. روانشناس
Steven pinker از
دانشگاه هارواد نگاهی به جزئیات آماری انداخته است که شامل اطلاعاتی از دیوان
عدالت ایالات متحده امریکا است که میگوید در طی 40 سال گذشته میزان تجاوز در این
کشور تا 80 درصد کاهش یافته است. استیون پینکر میگوید همین آمار نشان میدهد آمار
مربوط به کودکآزاری هم بسیار کاهش یافته است این در حالیکه است که بسیاری افراد
که آگاهی کمتری دارند میگویند به استناد به اخبار
رسانههای جمعی و گزارشهای آنها میزان تجاوز و سایر
رفتارهای خشونتآمیز افزایش یافته است. در جواب باید گفت: شنیدن این اخبار بدلیل
افزایش نگرانیها جوامع بشری امروزی و هم چنین آگاهی هر چه بیشتر مردم و برداشتن
قدمهایی علیه این رفتارهاست و نه افزایش آمار موارد اینچنینی، در واقع برعکس
باور عموم مردم که گمان میکنند اخلاق در جوامع مدرن رو به زوال است آمارها حاکی
از نتایج بسیار متفاوتتری در بسیاری از نقاط جهان و به خصوص کشورهای پیشرفته میدهد.
این آمارها نشان میدهد میزان تجاوز و کودکآزاری در این کشورها روز به روز کمتر،
دیدگاه افراد نسبت به همجنسگرایی روز به روز بهتر و تحمل افراد در پذیرفتن تفاوتها
و نگرش متفاوت با خودشان بیشتر شده است. هم چنین تعداد نهادها و سازمانها برای
حمایت کودکان، همجنسگرایان و حتی حیوانات و سایر افرادی که ممکن است مورد تبعیض یا
خشنونت قرار گیرند بیشتر شده است.
در اینجا قبل از
اینکه جامعه ایرانی را با پیچیدگیهای خودش بررسی کنیم تعاریف دقیقتری از کودکآزاری
و رفتار مشابه آن میاندازیم طبق طبقهبندی بینالمللی آماری بیماریها (ICD)، پدوفیلی را به صورت «ناهنجاری شخصیتی یا
رفتاری در بزرگسالان» تعریف میکند که در آن از نظر جنسی، ترجیح بیمار به کودکان
نابالغ یا اوایل سن بلوغ است.
طبق نظر طبقهبندی
رفتارهای ناهنجار (DSM)، پدوفیلی یک پارافیلی است که در آن شخص هوسها و خیالپردازیهای
جنسی شدید و مکرر نسبت به کودکان نابالغ دارد. ممکن است بیمار بر اثر این احساسات
دست به عمل زده باشد و یا اینکه این کششها برای او موجب پریشانی یا مشقت در
ارتباط با دیگران شده باشند.
به طور کلی آنچه در اینجا از آن، ما به عنوان کودکآزاری
میشناسیم هرگونه رفتار، اعم از تماس با آلت تناسلی یا رابطه جنسی دهانی تعبیری از
آزار کودک به حساب میآید. در اینجا منظور از کودک طبق تعریف کنوانسیون جهانی حقوق
کودک شخص زیر 18 سال است. هرچند مسئلهی کودکان زیر 13 سال بسیار پراهمیتتر است. کودکآزاری
بیشتر به معنی رابطه با افراد زیر 13 است؛ اما برای افراد زیر 18 سال هم اصطلاحات
دیگر بکار میرود. هم چنین در اینجا تنها آزار کودکان مد نظر نیست از دیدگاه قانون
در کشورهای غربی حتی عکسبرداری یا فیلمبرداری از کودک به منظور جنسی، حتی بدون
تماس با کودک به عنوان رفتاری مجرمانه شناخته میشود و در صورت اثبات با فرد مجرم
برخورد میشود. در این تعریف فرد بچهباز یا پدوفیل حداقل 16 سال و تعریفی دیگر
حداقل 5 سال بزرگتر از کودک باشد.
بطور کلی روانشناسان و روانپزشکان از رابطه افراد بالغ با
افراد زیر 18 سال را برای فرد به بلوغ نرسیده آسیبزا میدانند. در ایران همهی
این موارد با نامی یکسان شناخته میشود این مورد از عنوانی چون بچهبازی یاد میشود
که معادل پدوفیلیا به زبان انگلیسی است.
پدوفیلیا (Pedophilia) خود به دو دسته تقسیم میشود. اول hebephilia که عموما به رابطه با افراد 10 تا 14 سال
گفته میشود و دوم Ephebophilia
که رابطه با افراد 15 تا 18 سال گفته میشود. رابطه hebephilia به مانند کودکآزاری یک مسئلهی بحرانی و بغرنج به حساب میآید مثلا
در آلمان و سوئد شخص hebephilia
با تشخیص و تایید پزشک علاوه بر زندان رفتن عقیم میشود.
پورنوگرافی کودکان و افراد نابالغ و اینترنت
امروزه با پیشرفت تکنولوژی، شیوهای مجرمان هم تغییر کرده
است. فیلم Trust (2010) روایت
زندگی دختر 15 سالهای را نشان میدهد که از طریق اینترنت با شخصی 35 سالهای که
خود را پسری 16 ساله جا زده آشنا شده است. فیلم نشان میدهد چگونه افراد پدوفیل از
تکنولوژی برای فریبکاری استفاده میکنند هم چنین از چه شگردهایی برای فریب کودکان
استفاده میکنند و هم چنین نشان میدهد چگونه FBI پلیس فدرال آمریکا فعالانه در اینترنت، برای مبارزه با این موضوع
کار میکند.
بسیاری از استدیوهای
فیلم پرونوگرافی که میدانند به هر حال بسیاری مخاطبان این هرزهنگاریها ممکن است
افرادی باشند که رابطهی جنسی با افراد نابالغ علاقه دارند از تکنیکهای ویژهای برای
به تصویر کشیدن این موضوع استفاده میکنند؛ مثلا استفاده از بازیگران پورنی که با آنکه
سن قانونی را رد کرده اند اما از نظر چهره نابالغ به نظر میرسند و هم چنین نشان
دادن فیلم پورنی که دو طرف رابطه زیر 18 سال هستند و موارد مشابه دیگر.
گوگل و مایکروسافت که از جستجوگرهای اینترنتی عمده هستند،
توافق کردهاند تا دسترسی به تصاویری که سوءاستفاده
جنسی از کودکان را به نمایش میگذارد، مسدود کنند. هم چنین یاهو و گوگل برای این موضوع با یکدیگر همکاری میکنند.
اریک اشمیت در گوگل اعلام کرد با استخدام 200 مهندس و تلاش
شبانهروزی آنها قصد دارند موضوعات مستجهن علیه کودکان در اینترنت را از طریق
موتورهای جستجو سرچ میشود به صورت نرمافزای پاک کنند. وی روی 150 زبان مختلف در
حال کار بوده تا هر نوع تصویر و ویدیو جدید را از نتایج جستجو خود محو کنند.
در مورد ایران چطور؟
وقتی از یکی از همکلاسیهای دانشگاهیم شنیدم پسر خالهاش
نزدیک به فقط 80 مورد پرونده رابطهی جنسی با پسر نوجوان 11، 12، 13 ساله دارد و هربار
از زیر پرونده به نحوی در رفته است و این پرونده از نوع تجاوز بوده خیلی برایم
تعجبآور نبود (این آمار مورد تایید نیست). این موضوع بدلیل مشاهدات بنده در
اطرافم به خصوص مشاهدات رابطهی جنسی با افراد نابالغ در مدرسه و خیابان و فضای
مجازی و شنیدن سخنان قربانیان و مجرمان بود. مجرمانی که این موضوع را به عنوان
رفتاری طبیعی و قابل قبول برای خود میدانند مجرمانی که در کمال حیرت از همجنسگرایی
و رابطه جنسی دو همجنس بالغ به عنوان بیماری یاد میکردند اما برای ارضای تمایلات
جنسی خود به هر راهی حتی رابطهی جنسی با افراد نابالغ روی میآوردند.
هم چنین به نظر میرسد در مورد پدوفیلیا در ایران عزم و
ارادهی جدی برای مقابله با این موضوع وجود ندارد و حتی قانون هم راه را برای
تجاوز و کودکآزاری باز گذاشته است. یزدانی، عضو انجمن حمایت از حقوق کودک در گفت
و گویی باخبرگزاری دانشجویان ایران اعلام کرد که «میزان ازدواج کودکان نسبت به کل
ازدواجها طی چهار سال (۱۳۸۵-۱۳۸۹) ۴۵ درصد رشد داشته است.» آقای یزدانی با ابراز نگرانی از افزایش آمار ازدواج کودکان در
ایران گفته است «حدود ۴۳ هزار ازدواج دختران زیر ۱۵ سال در سال ۱۳۸۹ ثبت شده است.»
پس از اعلام این
آمار برخی از سازمانهای بیناللملی از گزارش این اخبار ابراز نگرانی کردند و پس
از آن علی اکبر محزون یکی از مدیران سازمان ثبت احوال در گفت و گو با جام جم
آنلاین اعلام کرد: «ازدواج کودکان زیر ۱۵ سال طی سالهای ۱۳۸۵ و ۱۳۸۹ کاهش ۵۰ درصدی
داشته است». در عین حال این مقام سازمان ثبت احوال آمار مربوط به ازدواج کودکان
زیر ۱۵ سال را تائید کرده و گفته که در سال 1388 حدود ۴۳ هزار ازدواج کودکان زیر
پانزده سال انجام شده اما این رقم در مقایسه با سال ۱۳۸۵ که ۶۸ هزار نفر بود، کاهش
پیدا کرده است.
طبق قانون ازدواج کودکان کمتر از ۱۵ سال ممنوع است اما به
گفته کارشناسان این قانون راهی هم برای ازدواج زیر سن قانونی در نظر گرفته است و
در قانون ایران عنوان شده که اگر دختران ویژگی خاص جسمانی داشته باشند از شرط سن
معاف میشوند. نگرانی نسبت به افزایش روند ازدواج کودکان
زمانی افزایش پیدا کرد که رضا غلامپور، مدیرکل ثبت احوال هرمزگان اعلام کرد که «در
طی ۱۰ ماه سال 89 در این استان شش ازدواج با زوجهایی کمتر از ۱۰ سال ثبت و ۵۳۰ ازدواج
کمتر از ۱۴ سال در استان هرمزگان به ثبت رسیده است.» بر اساس کنوانسیون جهانی حقوق کودک،
تمام افراد زیر ۱۸ سال کودک به حساب میآیند ولی بر اساس قوانین فعلی ایران، دوران
کودکی دختران در ۱۳ سالگی و پسران در ۱۵ سالگی پایان مییابد.[1]
هیس، پسرها هم فریاد نمیزنند
هیس دخترها فریاد نمیزنند عنوان فیلمی از پوران درخشنده
با موضوع تجاوز به کودکان دختر است، با آنکه موضوع این فیلم تجاوز به کودکان دختر
است و هر چند بیشتر کودکان قربانی که مورد توجه عموم قرار میگیرند دختر هستند، ولی
میتوان گفت انحراف جنسی کودکآزاری،
دارای الگوهای رفتاری متفاوت در جوامع مختلف دارد.
نیکی محبوب در بی
بی سی فارسی در مقالهای با عنوان «هیس پسرها فریاد نمیزنند» به نقل از کتایون
خوشابی، فوق تخصص روانپزشکی کودکان، میگوید در ایران اخیرا با آنکه به نظر میرسد
طبق آمار جهانی، قربانیان اکثر سوءاستفادههای جنسی دختران هستند، در ایران به نظر
میرسد «پسران بیشتر از دختران مورد سوء استفاده جنسی قرار میگیرند و دلیل آن را میتوان
قیدها و محدودیتها و مراقبتهایی دانست که خانوادهها بیشتر برای دختران قائل
هستند و پسرها به دلیل آزادی عمل بیشتری که دارند و نظارت کمیکه والدین روی رفت
وآمد آنها اعمال میکنند بیشتر مورد آزار جنسی افراد غریبه قرار میگیرند.»
یکی از مسئولین نیروی انتظامی در سال ۹۱ در گفت و گو با
روزنامه قانون اعلام کرد که «در ۹۰۰ پرونده ثبت شده از تجاوز در سال ۱۳۹۰ حدود ۴۰
درصد آمار تجاوز مربوط به زنان و ۶۰ درصد آن مربوط به مردان بوده که بیشتر علیه
افراد زیر ۱۵ سال صورت گرفته است» (سوتیتر)
در ادامه مقاله وی، سعی شده زندگی بسیاری از مردانی که در
کودکی قربانی تجاوز شده بازگو شود. نویسنده در ادامه میگوید: «ازسوی دیگر به
اعتقاد برخی از مشاوران امور کودک، وقتی دختربچهای حاضر میشود در مورد آزار جنسی
صحبت کند، به او به چشم یک قهرمان نگاه میشود، اما با توجه به فرهنگ مردسالاری
حاکم بر ایران، اگر پسربچهای در این مورد صحبت کند، نگاه ترحم آمیز همراه با
کنایههای مختلف را باید تحمل کند و تنها راه برای مقابله با این پدیده آموزش است».
این در حالی است که در جامعه امروز ما، حتی روشنفکران هم در مورد این موضوع
اطلاعات غلط یا ناکافی دارند. عموما بچهبازی در عامه مردم ایران بسیار پذیرفتهتر
از همجنسگرایی است.
دگرجنس گرایان بخصوص مردان دگرجنسگرا در مورد بچهبازی به
راحتی پیامک و جک و لطیفه میسازند. مسئلهی بچهبازی در ایران بیشتر از آنکه
بخواهد مورد مذمت قرار گیرد نقل محافل دگرجنسگرایان به خصوص برای تمسخر قرار دادن
یکدیگر است. (سوتیتر)
در میان همجنسگرایان چطور؟
بسیاری همجنسگریان تصور میکنند تنها افراد دگرجنسخواه،
کودکآزار هستند. هم چنین در صورتی که جنسیت مجرم و قربانی یکی باشد دگرجنسگرایان
همجنسگرایان را متهم به کودکآزاری میکنند این تصورات به هر حال کاملا اشتباه است.
با آنکه آمار نشان میدهد، ۹۵٪ افراد بچهباز دگرجنسگرا هستند؛ اما باید پذیرفت بچهبازی
در میان همجنسگرایان هم وجود دارد. هم چنین با توجه به اینکه جمعیت همجنسگرایان از
دگرجنسگرایان بسیار کمتر است. 5 درصد هم برای همجنسگرایان درصد قابل توجهای به
نظر میرسد. چند وقت پیش وقتی در میان جمع دوستان همجنسگرا بودم پسری 14 ساله از
من درخواست رابطه پارتنری کرد. بسیار تعجب کردم که چگونه ممکن است پسری 14 ساله که
هنوز به بلوغ فکری و جنسی کامل هم نرسیده است به راحتی و بدون داشتن آگاهی خواستار
برقراری رابطه است این ضعف آگاهی بیشتر مرا در فکر فرو برد. در یکی از گروههای فیسبوک
منتسب به همجنسگرایان که حدود 5 هزار عضو دارد برای اینکه میزان آگاهی همجنسگرایان
نسبت به این موضوع را بسنجم پستی را مطرح کردم و از آنها خواستم که نظرات خود را
در مورد سکس با افراد زیر 18 سال بدانم. آن گروه چند ادمین داشت ادمین اول مطلب
مرا منتشر کرد در کمال تعجب کامنتهایی در تایید این رابطه میدیدم در ادامه ادمین
دوم که ادمین اصلی هم بود پست من را حذف کرد. این در حالی بود که صفحهی ادمین پر
از عکس کودکان و پسران نابالغ بود. هم چنین گروه مذکور به راحتی عکس معاشقه نوجوان
کم و سن و سال و به بلوغ نرسیده را منتشر میکرد.
به نظرمیرسد اراده کمی در میان همجنسگرایان ایرانی برای
مبارزه با این موضوع وجود دارد. در مقالهای در ستون یادداشت مهمان شماره هفتم مجله
اقلیت که با عنوان «بگوییم همجنسباز یا دوجنسگرا» منتشر شده بود، در قسمت اول
استدلالهای عجیب و غریبی مطرح شده و به نظریات دکتری به نام کورت اشاره شده که
خود نویسنده میگوید نوشتههایش اعتراض خیلیها را در بر داشته است و نظراتش علمی نیست. در این مطلب ادعا شده دگرجنسگرایانی که با
همجنس رابطه جنسی دارند را باید دوجنسگرا بنامیم. در میانهی متن مطالبی در مورد
افراد MSM[2]
بیان شده است که ناقض استدلالهای پایانی اوست چرا که در
پایان میگوید اگر نظریات دکتر کورت (معلوم نیست وقتی نظراتش علمی نیست چرا باید
نظراتش را قبول داشته باشیم) قبول ندارید احتمالا زمان آن رسیده که انسانها را در
طیف گرایش جنسی مختلف ببینیم. بنده و احتمالا خیلی از همجنسگرایان که کلمه
همجنسباز را برای اینها بکار میبریم چنین دیدی به گرایش جنسی داریم اما گرایش
جنسی و نه صرفا رابطه جنسی.
به نظر میرسد برخی همجنسگرایان که از بیمهری وناآگاهی
جامعه نسبت به خود به تنگ آمدند هر رابطهای را طبیعی میشمارند با آنکه من بارها
با دگرجنسخواهان در فیسبوک و نیم باز و یاهو و حتی از نزدیک صحبت کردم منظور بیشتر
آنها از رابطه با همجنس، همجنس نابالغ است که ویژگی رفتاری و ظاهری بیشتر با جنس
مخالف دارد. (چرا که اگر غیر این بود که باید همان کلمه دوجنسگرا را بکار برد و
آنها دیگر دگرجنسخواه به حساب نمیآیند) و اگر اینطور باشد که بکار بردن همجنسباز
برای اینها توهینآمیز است بکار بردن کلمهی دوجنسگرا هم برای اشخاصی که واقعا
دوجنسگرا هستند هم توهینآمیز است چرا که با این کلمه آنها را با دگرجنسخواهانی که
فقط برای یک بازی یا تفریح یا دلایل بیاهمیت دیگر به سمت هم جنس میروند را یکی فرض
کردهایم.
اینها نمونههایی از عزم ناکافی برای مبارزه جدی و اساسی
با بچهبازی و پدوفیلیا و روابط آسیبزاست. صرف رابطه با همجنس نمیتوان فرد را
همجنسگرا یا دوجنسگرا نامید. هم چنین بسیاری همجنسگرایان ادعا میکنند رابطهی آنها
با همجنس زیر 18 سال فقط از نوع عاشقانه است. عناوینی چون «عاشقانه»، «دوستانه»،
«سکس عاشقانه» و غیره به هیچ وجه صورت مسئلهی اصلی که سکس با افراد نابالغ است را
توجیه نمیکند؛ بنابراین به نظر میرسد جامعه
LGBT ایرانی باید قدمیجدیتر در این جهت بردارد و
از پیشرفت علوم جنسی که در غرب اتفاق افتاده است تعابیر و تعاریفی اشتباه و غلط
برداشت نکند.
سعید پ
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر