یادداشت مهمان (شماره نهم، دی و بهمن 92)
بعضی وقتها فکر میکنم ما خوش شانسترین نسل رنگین کمونی تاریخ ایران هستیم که از معجزهای مثل اینترنت برخورداریم و میتونیم همدیگر را به راحتی یک کلیک پیدا کنم و از احساس تنها بودنی که در دوران تاریخ به همکیشانمان حاکم بوده، غلبه کنیم. فارغ از تمامی فوائد اینترنت و دنیای مجازی، آنچه بیشتر از همه من را به فکر وا میدارد نحوه استفاده ما از این معجزه عصر حاضر است. احتمالا بیشتر هم نسلهای ما اینترنت را جایی برای پیدا کردن نیمههای گمشده خود (در محترمانهترین حالت ممکن آن) میبینند. نگاهی به تعداد اعضای پیجهای دوستیابی و نسبت دادن این اعداد به پیجهای که هدفشان اطلاعرسانی و روحیه برای نسل خویش است این معادله را به راحتی قابل حل میسازد. حال، جایی برای اندیشیدن باقی میماند، آیا تنها کاربرد اینترنت این است؟ آیا خود را به کج فهمی نزدهایم؟
با نگاهی به کشورهایی که رنگینکمان را یکی از زیباییهای آسمان میدانند و نه تنها آن را عجیب نمیپندارند بلکه تنها جزئی از آسمان پنداشته و از دیدن آن اگر خوشحال نشوند حداقل آن را مایه آزار خود نمیبینند، سوالی در ذهن من جولان میدهد، آیا همجنسگرایان در آن کشورها نیز برای ایجاد این نوع ذهنیت در جامعهشان همین کارهایی را انجام دادهاند که ما در حال حاضر مشغول آن هستیم؟ آیا واقعا آن قدر بالغ نشدهایم که از این آشیانه تاریک دلی به پرواز بزنیم؟ با این نوع مدرن پستونشینی انتظار چه معجزهای را خواهیم داشت؟ به قدرت میتوانم بگویم با این نوع رفتار هیچ وقت به آنچه آرزو داریم و آن را ایده آل میپنداریم نخواهیم رسید. ترسی که ما آن را ناشی فضای سیاسی و مذهبی حاکم میدانیم سرچشمه آن را میتوان در عدم شجاعت خودمان بیابیم. شما بهتر از هر کسی میدانید تلاشی که برای دستیابی به حقوق اقلیتها در سراسر جهان رخ داده است به هیچ عنوان خالی از تنش و آسیبهایی به آن اقلیت نبوده است. قهرمانان این عرصه چه کردهاند؟ آیا خلاف این است که با عدم وجود امکانات ارتباطی که ما در اختیار داریم و تعصبهایی تقریبا در همین اندازه و از همه مهمتر، انسان بودن آنان و ما، توانستند کاری را به انجام برسانند که ما در عین حال که آرزومند آن هستیم حتی از تصور انجام کاری مشابه به خود میلرزیم. شجاعت، کلمهای که شاید بعضی آن را به حماقت بخوانند. لازم نیست هیچ اسمی بر آن بگذاریم آنچه مهم است تلاشی است که وظیفه ما نسبت به وجود خودمان و از آن بیشتر برای نسل آینده حکم به انجام آن میدهد. چه بسیار حماقتهایی که بعد از نتیجه شجاعت تعبییر شدند و چه شجاعتهایی که حماقت نام گرفتند. آنچه بیشتر از هر چیز دیگری در زمان حال مهم است شناخت یکدیگر در جهان واقعی و نه در جهان مجازی است. شجاعت کنید شاید هم حماقت، ولی آنچه مهم است شناخت یکدیگر در جهانی است که ترجیح میدهید در آن زندگی کنید. البته روی سخن من با کسانی است که دنیای واقعی را میپسندند و از این دو شخصیتی واقعی و مجازی به تنگ آمدهاند و نیاز به بودن در گروهی از جنس خود را با افرادی از نوع طرز فکر خود را احساس میکند. به مکانی احتیاج دارد که مطمئن باشد که اولین سوال «قد، وزن، سن، پوزشین» نخواهد بود و به معنای واقعی کلمه خستهاند، خسته از آنچه میپسندند ولی هیچ کاری برای آن انجام ندادهاند به هزاران دلیلی که به راحتی میتوان آن را با راحتطلبی و ترس فاکتور گرفت. بیایید حداقل با خودمان روراست باشیم، این شرایط همان چیزی است که ما میخواهیم، اگر که نه چه کار مهمی برای آن انجام دادهاید؟
یکی از حقایق دنیا اینست که وقتی فردی کاری انجام میدهد (ویا انجام نمیدهد) دو حالت منطقی برای توصیف آن وجود دارد. یا مجبور است و یا مایل به انجام آن است. احتمالا بیشتر افراد گزینه اول در این موضوع انتخاب میکنند. چند ثانیه بیاندیشید، اجبار مفهومی ناخوشایند ناشی از ترس از دست دادن چیزی مهم مانند زندگی، زندگی کردن، خانواده، دوستان، آبرو، ثروت و... . آیا چیزی مهمتر از زندگی کردن وجود دارد؟ آیا آنچه ما مشغول آنیم را میتوان زندگی کردن نامید؟ ترس از دست دادن چه چیز اینگونه ما را حقیر و گوشهگیر این دنیای مسخره مجازی نموده؟ آیا آنهایی که برای رسیدن حقوق خود تلاش کردهاند و پیروز شدهاند و حال در مقابل نسل جوان خود با افتخار سینه راست میکنند، از این نوع ترسها بویی نبرده بودنند؟ آیا آنها نیز مانند ما در تونلهای کابل نوری عرض اندام میکردنند؟ شاید روزی به خود آمدند و گفتند این آن نیست که برازنده من است. شاید از آن لحظه به بعد دانستند زندگی با حقارت به هیچش نمیارزد. با هم بودنمان راز موفقیت ماست. باید برای حفظ این با هم بودن از چیزهایی نیز بگذریم. از این نوع دید گزینشی دست برداریم وقتی هدف ما یکسان باشد به احترام آن همه کسانی که در این راه قدم برداشتهاند از یک ارزش یکسان برخوردارند. هرچند، برای دنیایی واقعی لازم است واقعا چشمها را بشوییم. مطمئن باشید با مجازی نشینی از جامعه عقب خواهیم افتاد، عقبماندگیای که ناشی از عقب نشینی ماست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر