فرهنگسرای اقلیت:باشگاه نویسندگان (شماره نهم، دی و بهمن 92)
امشب میخوام با خاطرات بد خداحفظی کنم
عکس سه در چهارتو غرق اشک و بوسه کنم
چندتا یادگاری واست جا بذارم
قلب و روحمو اینجا واست خواب بذارم
ترس از سفر و برنگشتنو واست شعر کنم
بغضای شبونمو هر شب واست شیر کنم
صدای صدات تنمو مور مور می کنه
وقتی نیستی، برام بهشتو جهنم می کنه
چنگ بغض گلومو فشار می ده
ناخناش رو گلوم جا می ذاره
بی تو حتی خونه غربت منه
زنگ صدات واسه اشک من بسه
وقتی نیستی همه چی شکل توِ
رقص دود سیگارم عکس توِ
نبودنت کابوس هر شب منه
گرمی دستات دلیل گرمی دستای منه
آسمونم از جداییمون زانوی غم بغل کرده
خسرو و شیرینو غرق غم و خواب کرده
ساعت دیواری برعکس می گرده
نمی خوام خاطرات سفر قبل بر گرده
نمی خوام، نمی خوام...
بازیار
27 دیماه 1392
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر