بگو دیشب خواب ندیدم
چشماتو توی خورشید من دیدم
تموم ماه ستارههای آسمون
چهرتو نقاشی کردن تو آسمون
جز اون ابر سیاه رو سرمون
ابرو کنار زدم تا ببینم شکل نازتو تو آسمون
خیلی ناز و قشنگ بود ولی
چشمات تو خورشید خیلی کمرنگ شده بود
گفتمش جمع کن این بساطتو
برق چشمای فرهود توی این آفتابتو
برق چشمای اونو نداری
تو که سهلی،7 تا آسمونم ندارین
گفتمش میخوام که من بیدار بشم
دوست دارم فدای اون چشمای خوابآلوش بشم
بیدار شدم و دیدم 2 تا چش نازنازی بسته شدن
خیلی آروم باز بوسیده شدن
خلاصه که دنیارو چشمات میچرخونه
لامصب عین 7 رنگ رنگینکمونه
بازیار
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر