فرهنگسرای اقلیت: باشگاه نویسندگان (شماره هشتم، آبان و آذر 92)
مغرور
مَگُذار غرورِ من بشکند
عاصی میشوم
تمامِ روزت را گریه میکنم
و بعد،
دیگر
دلم در جای خود نیست
آنوقت
واگذار میشوم
به دلی دیگر
به چشمهایی دیگر
آنوقت
چشمهایم داغ دارد
میبینی مرا با دیگری
تاب نمیآوری
فاطیما
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر