دفتر ترجمه (شماره دهم، اسفند 92)
بسیاری از ما، زمانی که برای اولین بار برونآیی میکنیم، با رویای پیدا کردن یک جامعه خوشآمدگو و مهربان به طرف جامعه همجنسگرایان زن کشیده میشویم. سوءاستفاده در روابط زنان همجنسگرا حتی وارد تصویر ذهنی ما نمیشود. بالاخره، ما مشتاق دیدار با دیگر لزبینها، پیدا کردن یک شریک جنسی، دوستیابی، عاشق شدن و در آخر پیدا کردن یک محل که در آن که لزبین بودن نه تنها مورد قبول است بلکه باعث جشن و شادی است هستیم و جاده رسیدن به آن مکان ممکن است یکی از سختترین جادهها باشد. مخصوصاً با وجود مردمی، که در تلاش برای متوقف ساختن ما از اینکه که ما خودمان هستیم و تمسخر، رد، یا نفرت از ما، اما در نهایت ما یک جامعه داریم.
رد، انزوا و خشونت در زندگی ما به عنوان مردم به حاشیه رانده شده میتواند تمایلمان برای داشتن یک جامعه امن و متحد را بسیار زیاد کند؛ اما گاهی اوقات این میل میتواند چنان قوی باشد که ما اشتباه رد کردن، نادیده گرفتن و حتی انکار مشکلاتی که در جامعه همجنسگرایان زن وجود دارد را انجام دهیم.
من بارها و بارها این اشتباه را تکرار کردم. وقتی که برای اولین بار در مورد خشونت در روابط زنان همجنسگرا شنیدم، آن را غیرقابل باور دانستم. این مسئله در تصوری که من از یک جامعه ایدهآل همجنسگرا داشتم نمیگنجید.
حتی وقتی که من قبول کردم که خشونت در بین زنان همجنسگرا اتفاق میافتد، واقعیت را برای خودم ساده کردم: «دست کم به وفوری که در روابط دگرجنسگرایان رخ میدهد اتفاق نمیافتد». من در تلاش بودم تا از احساس واقعی خودم نسبت بهاین مشکل فرار کنم.
به زودی متوجه شدم که تنها با رویارویی با این حقیقت دردناک در مورد سوءاستفاده شریک لزبین است که ما واقعا میتوانیم جامعه خود را به شکل آن جامعه و محل امنی که میخواهیم داشته باشیم. با گول زدن خودمان و یا نادیده گرفتن این موضوع، ما خودمان تبدیل به بخشی از مشکل شدیم.
ما محیطی ایجاد کردیم که پذیرای زنان و شنیدن صحبتهای آنها از سوءاستفادهای که به آنها شد، نبود جامعهای ایجاد کردیم که کمکی به زنان آسیبدیده برای پیدا کردن امنیت و پشتیبانیای که سزاوارشان هستند نمیکرد.
هنگامیکه گوش نمیدهیم و از بازماندگان خشونت روابط لزبینها حمایت نمیکنیم، ما در حمایت از لزبینهای دیگر که به ما نیاز دارند نیز شکست میخوریم.
مثلاً لزبینی که مورد آزار قرار گرفته برای پدر و مادرش اصرار دارد که رابطهاش فوقالعاده است از ترس اینکه اگر آنها حقیقت را میدانستند، فکر میکردند که روابط زنان همجنسگرا پایدار نیست. یا زنان همجنسگرایی که در مورد سوءاستفاده در روابط دگرجنسگرایان میدانند، اما قادر به پذیرش و یا حتی صحبت در مورد سوءاستفاده احساسی که در روابط خودشان رخ میدهد نیستند.
به عنوان یک جامعه، ما شروع به ارائه برخی حمایتها به لزبینهای مورد آزار قرار گرفته میکنیم، اما این معمولا به لزبینی که ما شخصا نمیشناسیمش محدود میشود. به هر حال برای ما باورش سخت است که وقوع خشونت در لزبینی صورت بگیرد که ما آن لزبین و یا شریک زندگیاش را میشناسیم. شاید دراین صورت این مسئله بیش از حد برای ما وجه واقعی به خود میگیرد. یا شاید با کلیشههای ذهنی ما به مقابله میپردازد.
خیلی مواقع این را میشنوم که زمانی که لزبینها شروع به افشاگری در مورد وجود خشونت در رابطهشان میکنند به آنها گفته میشود: «اما من او را ملاقات کردم، فکر نمیکنم بتواند اینکار را بکند» و یا «اما شما یک زن قوی هستید، چرا/ آیا او را ترک نکردید؟»
برای بسیاری از ما، افشاگری مشکلاتی که در روابط خود داریم میتواند بسیار سخت باشد.
ما ممکن است احساس خجالت، شرم و یا محافظت از شریک زندگی و روابطمان را داشته باشیم و به همین ترتیب جبهه بگیریم. تصور کنید که این احساسات شرم و خجالت صد بار بزرگتر شود و باز هم صد بار دیگر تا جایی که شما خشونت را به صورت بازتابی منفی بر روی خودتان احساس میکنید.
زنان مورد آزار قرار گرفته شده اغلب براین باورند که وقوع این خشونت اثبات این مسئله است که چیزی در آنها اشتباه است. البته، این باعث میشود این زنان درباره بیان وقوع خشونت به هرکسی بیمیل شوند.
اگر قربانی از بازماندگان سوءاستفاده از کودکان باشد، شرم و ضربه به او حتی بیشتر افزایش مییابد و نیز احتمال سکوت او هم زیادتر میشود و البته، هیچ کس دوست ندارد نقل صحبت مجالس و شایعهها باشد و این چیزی است که به سرعت در جامعه لزبین رخ میدهد.
اگر زوج مدت زمانی طولانی با هم در رابطه بوده باشند و یا اگر یکی از دو شریک زندگی یک شخصیت شناخته شده در جامعه همجنسگرا باشد، ممکن است فشار بیشتری برای وانمود کردن به اینکه همه چیز خوب است وجود داشته باشد.
این نیز ممکن است درست باشد که اگر زن آسیبدیده یک زن از گروه نژاد رنگینپوست و یا عضو یک گروه دیگر تحت ستم باشد، زن مورد آزار قرار گرفته ممکن است از گفتن هر چیزی در تلاش برای جلوگیری از هر سخن نژادپرستی و یا هر ایسم (ISM) دیگری خودداری کند.
سوءاستفاده شریک ممکن است آشکار نباشد و یا آشکار رخ دهد که در هر دو صورت باعث میشود زن گیج شود که آیا اصلا سوءاستفادهای از او صورت گرفته است؟ فشار برای انجام رابطه جنسی میتواند توسط شریک زندگی مورد آزار قرار گرفته شده به عنوان پیشنهادهای عاشقانه، بد تفسیر شود. انتقاد دائم، ممکن است به عنوان تلاش برای کمک در نظر گرفته شود؛ اما چه خشونت آشکار (مانند ضربه زدن، لگد زدن، هل دادن، تنه زدن و شرکت اجباری در هر عمل جنسی) و پنهان (مانند دستکاری عاطفی، انزوا، استفاده از کنترل در رابطه، تحقیر و تضعیف اعتماد به نفس و یا اراده فرد)، باشد باعث ویرانگری احساس یک زن به خودش و تواناییاش برای انتخاب آگاهانه میشود. این دقیقا به این خاطر است که سوءاستفاده فرد را دچار احساس گیجی، ترس، خودسرزنشگری و شرمندگی این میکند که او نمیتواند به احساسات خود اعتماد کند و یا نمیتواند تصمیمگیری درستی انجام دهد و برای حفاظت از خودش شریکش را ترک کند.
تاثیر سوءاستفاده شریک زندگی چه در زنان دگرجنسگرا و چه در همجنسگرایان زن در بسیاری موارد به یک شکل است. با این حال، چون سوءاستفاده در زمینه همجنسگراستیزی و تبعیض جنسی رخ میدهد، تعدادی از این مسائل برای لزبینهای مورد آزار قرار گرفته متفاوت است:
• از آنجایی که خشونت شامل دو زن میشود بسیاری از مردم آن را جدی نمیگیرند و آن را به عنوان یک خشونت عادی در نظر میگیرند درحالی که این یک موضوع بسیار مهم است.
• بسیاری از مردم باور نمیکنند که یک زن قادر به ایجاد آسیب فیزیکی قابل توجهی باشد.
• لزبینی که انتخاب کند با پلیس تماس بگیرد ممکن است با انواع همجنسگراستیزی مواجه شود، این یکی از مواردی است که مانع میشود بسیاری از زنان همجنسگرا در وهله اول با پلیس تماس بگیرند.
• سیستم عدالت کیفری اغلب سوءاستفاده در روابط زنان همجنسگرا را به طور جدی در نظر نمیگیرد که باعث قرار دادن لزبینها در معرض خطر بیشتر با دخالت نکردن در مواقعی که تماس میگیرند، میشوند.
• پدر و مادر و دوستان ممکن است همجنسگراستیز باشند و این صحبت دربارهی خشونت را سخت میکند، به خاطر ترس از اثبات حرف آنها در مورد اینکه به اصطلاح روابط زنان همجنسگرا «ناکارآمد و پر از بدبختی» است.
• به استثنای موارد محدود، هیچ خدمات پشتیبانی به طور خاص برای زنان لزبین مورد آزار قرار گرفته وجود ندارد.
در حالی که ما در مورد نوع خشونتی که مردان علیه زنان مرتکب میشوند میدانیم، معمولا برای دریافت این خشونت از جانب یک زن آماده نیستیم. این ممکن است بیشتر شکل یک شوک باشد و یا احساس خیانتی عمیق باشد و تعریفی از آن ارائه دادن سختتر باشد با توجه به تعاریف بسیاری که از خشونت بین لزبینها نادیده گرفته شده است و بدتر اینکه اگر گرایش شما و رابطهای که دارید هنوز به اصطلاح «داخل کمد» است در این صورت شما کمک کمتری ممکن است دریافت کنید و احساس تنها بودن بیشتری کنید.
داشتن مکانهای امن و حمایتی برای صحبت کردن علنی در مورد سوءاستفاده شریک جنسی برای درمان بسیار مهم است. به لزبینها به ندرت فرصتهایی ارائه میشود تا به احساس درد و خشم خود از مورد آزار قرار گرفتن بپردازند و در آنچه اتفاق افتاده تامل کنند و اعتقادات خود در مورد سرزنش کردن خودشان را در خود حل کنند تا بتوانند از شرکای سوءاستفادهگر سابق خود عبور کرده و زندگی تازهای ایجاد کنند. آنها اغلب احساس میکنند که باید از جامعه لزبین فاصله بگیرند و بسیار ایزوله شوند در تلاش برای جلوگیری از مواجه شدن با زنی که آنها را مورد آزار قرار داده است.
در واقع، بسیاری از زنان هیچ کسی را ندارند که بتوانند به آنها روی بیاورند، چرا که همه آن افرادی که ممکن است قادر به صحبت کردن با آنها باشند از جمله خدمات پشتیبانی، شریک زندگیشان را میشناسند یا ممکن است بشناسند.
بعضی از بازماندگان از سوءاستفاده شریک زندگی به یاد میآورند که چگونه آنها به دیگر لزبینها برای دریافت پشتیبانی روی میآوردند و چیزی دریافت نمیکردند یا کمک و پشتیبانی بسیار کم دریافت میکردند، در حالی که سوءاستفادهگرانشان مقدار زیادی پشتیبانی دریافت میکردند. اگر این موضوع را به آنها بگویید، زنانی که از سوءاستفادهکننده حمایت میکنند ممکن است بگویند که آنها هیچ راهی برای دانستن اینکه چه کسی حقیقت را میگوید ندارند. این مشکلی است که یک زن دگرجنسگرا بندرت با آن مواجه میشود.
تمام موضوع اینکه چه کسی به حمایت نیاز دارد باید به طور عمیق مورد بررسی قرار بگیرد.
اما آنچه من در اینجا میتوانم بگویم این است که هر دو این زنان نیاز به حمایت دارند - هم زن مورد آزار قرار گرفته، برای غلبه بر آسیب و آزار و صدمهای که دیده است و هم سوءاستفادهکننده برای جلوگیری از سوءاستفاده و پیدا کردن علت انجام آن و در آنچه به وقوع سوءاستفاده دامن زده است.
با این حال، زن مورد آزار قرار گرفته در اولویت قرار میگیرد و نیاز دارد تا به او یک محل امن داده شود.
به عنوان یک جامعه، ما با موفقیت کمی در تلاش برای پیدا کردن راههایی که سوءاستفاده گران جنسی پاسخگو اعمال خود باشند مواجه شدیم. به برخی از لزبینها گفته شده به پناهگاه زنان بروند و آنها سوءاستفادهکننده خودشان را جلوتر از خود در آن پناهگاه دیدهاند و باعث شده خودشان در پناهگاه پذیرفته نشوند. دیگر لزبینها در مورد این حرف میزنند که چگونه، قبل یا بعد از آن که مورد سوءاستفاده قرار گرفتن را مطرح کردهاند شنیدهاند که سوءاستفادهگرانشان خود مدعی بودند که آنها هستند که مورد آزار قرار گرفتهاند. سوءاستفاده شریک جنسی در جامعه همجنسگرا یک مسئله مهم است که من امیدوارم که بتوانیم به مقابله با آن تلاش کنیم.
اگر یک لزبین داستان خود را با شما درمیان گذاشت من امیدوارم که شما درک کنید که این امر نیازمند صرف چه قدرت و انرژی بزرگی برای آن فرد در آن زمان بوده تا با شما صحبت کند و من امیدوارم که شما حمایتگرانه گوش خواهید کرد، بدون اینکه سرزنش یا قضاوت کنید.
قدرت و عشق بسیاری در جامعه ما وجود دارد که ما میتوانیم از آن در هنگام برخورد با این موضوع و کلنجار رفتن با آن استفاده کنیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر