سالنامه 92: اقلیت 9 (شماره دهم، اسفند 92)
سرمقاله: باید بفهمی چه قدر سخت است؛ عیسی مرد!
در رثای عیسی چاخمارلی
درد این زندگی را تنها آنانی میتوانند حمل کنند که در تک تک لحظاتی که میگذرد و طاقتشان به طاق میرسد، دلبرانی در گوشه و کنار دلشان میشناسند تا رویای روز و آوازهای خفتهی شب را با امیدواری نگاه دارند. آری عیسی مرد. گویا طاقتش از طاق گذشته بود.
صبح همیشه وقت بیداری نیست؛ کسانی هستند که همیشه بیدارند چون میدانند چشمانی که بر هم قرار میگیرند، آنان را به دنیای واقعیاتی میبرد که چشمان خورشید زدهی ماتم روزگار، هرگز یارای آن را ندارد که قدم بدان بگذارد...
دفتر ترجمه: اعتماد به خاطرات خود از آزار جنسی
مقالهای برای نجاتیافتگان از تجاوز جنسی
پذیرفتن و اعتراف کردن به مورد آزار جنسی واقع شدن، خود زمان زیادی طلب میکند تا نجاتیافتگان از این آزار، قادر باشند با قطعیت و اطمینان بگویند که مورد آزار جنسی قرار گرفتهاند. اعتراف به اینکه این آزار اتفاق افتاده است خود قدمی مهم در درمان و رهایی از این آزارهاست. گروه بزرگی از نجاتیافتگان، سالها در این موضوع سرگردان و مرددند، حتی بعد از اینکه آنها اذعان میکنند که سابق بر این آزار جنسی دیدهاند. البته این یک واکنش طبیعی و برای حفاظت از خود است، طبیعتا بعد از تحمل همه این سختیها وقتی یک فرد بالغ و معتمد، راز شما را فاش کند و از این طریق به شما آسیب بزند، بسیار دردناک خواهد بود. این است که به طور اجتنابناپذیری...
پرونده ویژه: تجاوز
• دیگر خجالت نمیکشم
• کلیشه تجاوز
• کودکآزاری، همجنسگرایی و آنچه که در جامعه ایران اتفاق میافتد
• چه بیرحمانه حریم تن را شکستند
• لطفا به ما تجاوز کنید!
• تن خالی، گفتگو با سارا
• سکوتم از رضایت نیست، گفتگو با مانی
• تجاوز
• تاوان، خاطره یک تجاوز
• هیس!
• فرار بزرگ
• گفتگو با نویسنده داستان فرار بزرگ
• فرار از خود، نقد داستان فرار بزرگ
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر