باشگاه نویسندگان (شماره ششم، تیر و مرداد 92)
از وقتی اومدی زندگیم رنگین کمونی شده
هرچی خاطرات بده رفته و حالا آسمون آبی و آفتابی شده
شعر تلخ گذشته جاشو به غزل و ترانه داده
آخه رو تَختمون جز عطر تو چیزی نمونده
تیکای عصبی قبل خواب فکر و ذکر تو شده
تو رویای من عقد من و تو، تو آسمونا بسته شده
دیگه نه گوشت بغل ناخن کنده میشه
نه رو بالشت دندونا روهم فشرده میشه
دیگه فکر آینده مبهم نیست
گرفتن حد نمی خواد. باهم میشیم نمره بیست
چشمامو که رو هم می زارم زود میرم تو یه خواب دراز
می رم تو همون باغی که زل زدم به یه جفت چشم ناز
هرچی خاطرات بده رفته و حالا آسمون آبی و آفتابی شده
شعر تلخ گذشته جاشو به غزل و ترانه داده
آخه رو تَختمون جز عطر تو چیزی نمونده
تیکای عصبی قبل خواب فکر و ذکر تو شده
تو رویای من عقد من و تو، تو آسمونا بسته شده
دیگه نه گوشت بغل ناخن کنده میشه
نه رو بالشت دندونا روهم فشرده میشه
دیگه فکر آینده مبهم نیست
گرفتن حد نمی خواد. باهم میشیم نمره بیست
چشمامو که رو هم می زارم زود میرم تو یه خواب دراز
می رم تو همون باغی که زل زدم به یه جفت چشم ناز
بازیار
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر