فرهنگسرای اقلیت (شماره یازدهم، فروردین و اردیبهشت 93)
موهای
تن و صورتم سیخ میشود
اشک
در چشمانم جمع شده
این
آهنگ را میشناسم
یک
نوستالژی که نمیدانم چیست،
فقط
میخواهد تنم را مور مور کند.
روز
شادیست اما شهر به رنگ آب گلآلود است، خاک مرگ پاشیدهاند.
گریهام
میگیرد
بیدار
شوید، چرا عادی هستید؟
انگار
نه انگار که قمر در عقرب است
شاید
شما درست رفتار میکنید
حال
گنگی دارم
درست
مثل یک سلبریتی که سالهاست از یاد رفته است.
بازیار
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر