آرشیو شماره‌های مجله

آرشیو شماره‌های مجله
لطفا برای دریافت شماره‌های مجله روی عکس کلیک کنید

۱۳۹۳ فروردین ۳۰, شنبه

بخش نهم هویت کوییر؛ پوزیشن سافت به مثابه‌ی یک نامدلول در مهندسی میل

دفتر مقالات (شماره هفتم، شهریور و مهر 92)



تنِ مدرن معبدی است گشوده به عهدی جدید؛ میل هارد و سادگونه در گفتمانِ تناسلی شکل گرفته است؛ منطق چنین گفتمانی در حوزه‌ی تمدن و زایش و تنی که محصولِ ستم اجتماعی و باروری است عشق را نیز در تابلویی از گرسنگی جنسی به قاب نشانده است؛ مشخصه‌ی ایدئولوژی و خشونت، نگاهِ رئالیستی به اندام جنوبی است؛ در حالی که تنانگیِ رسته از بورژوازیِ جنسی، آغشته به لیبیدویِ حیات است که نسبتش با واقعیت میل، نسبتی اکسپرسیونیستی و سوررئال است؛ با هومر که در ادیسه‌ی خیال همسفر می‌شوی به زنی می‌رسی که پشم‌هایِ ارغوانی دریا را به دوک خویش می‌ریسد؛ آن سوتر اما خشایار شاه خشمناک بر همین دریا صفیرِ تازیانه می‌کشد.
هر چه ضرب‌آهنگِ تولید و ارزش‌هایِ مالکیتِ تنانه از تاریخ بدن، فسخ و کُند مضراب‌تر شود، اقتصادِ تن در مبادله‌ی دال‌هایِ تنانه، به میل‌های جنسیِ شادان‌تر و رمانس‌تری پای خواهد سائید. واژه‌هایِ گوشه‌دار و کنایه‌آمیز زبان جنسی (چون ک*ونی و روسپی و پتیاره و ک*ون‌کن و ک*س‌کن) همه محصولِ امپراتوریِ کامیابیِ جنسی است اما تن فراسویِ چپاولِ ارگاسم، زبانی دارد که از قلم قضیب جوهر نمی‌گیرد و در مقعد و واژنِ نیاز لمبر نمی‌تکاند و خش نمی‌اندازد بر متنِ عزیمتی که زیر سیطره‌ی هراس و سرکوب، گرگِ جنسیت‌اش را نیز فربه کرده است.
در این معبد مدرن باید به نرمی آواز برکشید نسیمی از بخور تن در منطق تحریک، کافی است تا باسنِ ارگاسم را بجنباند؛ انگار کن در چینه‌دانِ خیال آهویی بر برکه‌ی واژگانت پوزه خیسانده باشد، یا به پوره‌ی بادام و روغن، انگبین غلتیده باشد! خیال هم اینجا درازدست‌تر و پاک‌دامن‌تر از عقل کارافزاست شاید، چون به گونه‌ای تمام‌عیار با تن به مثابه‌ی یک معبد و در اندامی آئینی رفتار می‌شود که بیرون از دال‌های منطق مبادله است. دیالکتیک التهاب، سوژه‌ی تنانه را نیز در بسترِ هیستریک غوطه می‌زند؛ التهاب، زبانِ مبادله‌ی هارد در ابژه‌ی پدیدارهای جنسی است؛ املایی که گفتمانِ بازده و سود و سنتز، بازتولید و دیکته‌اش می‌کند، منطق فالیک و تسخیر دال‌ها. پارادایم‌هایی که پیش‌تازنده به سمتِ نقض دیسپلین‌هایِ جنسی چرخش کرده‌اند زهدانِ نمادپردازانه‌شان در باروریِ استراتژی‌های جنسی زایاتر عمل می‌کند به طوری که در کارناوالِ جنون‌آمیز و پادساختارهای میل، هماره افق تازه‌ای از مدار انجماد و رخوت بر آن‌ها غضروف تهی می‌کند.
پوزیشن سافت نیز در چرخه‌ی ناهموار کشف، هماره دندانه‌ایست، ارزش‌گذاری بر رادیکال بودن یا رمانتیک بودنِ اقسام پوزیشن‌هایِ جنسی، لغزیدن به مغاکِ دیکتاتوریِ ذات‌گرایانه است که وزنِ گوارایِ هستی را پیوسته در مرزهایِ جیغ‌کشان و لهیده‌ی جان به داوری کشیده‌اند و جهان را از شبکه‌هایِ تنگِ واژن‌ها به نظاره خاسته و آغوش‌ها را با بیرق‌هایِ فالیک و سبعیتِ رئالیستی در نیش می‌پزند، گویی همیشه باید چیزی برای تف شدن و چکیدن از فاضلاب تن بر تاس سود و زیان بشری سوسو زند.
اما آدمی هماره پهلوی دیگری نیز در کنار داس‌هایِ دروگر جهانِ حادث‌اش تعبیه کرده و بر رفِ عقیم کلماتِ تهی، نشانده است؛ دهلیزی که وزن مرگ با تخدیر تهی کند می‌خواهد کیسه‌ی خود را از سهم تنفر کیهانی‌اش سبک سازد؛ اما دو آغوش که چون نسیم و چمن بر پاهای خسیس زمان می‌پیچند، هیچ پادزهری برزخ دریاهاشان را توفانی نخواهد کرد؛ غایت همین شناوری است، همین هبوط و بر بازویِ مجسم هستی دام چاله‌ی غرور دفن کردن. از لبه‌هایِ دیواره‌ی سکوت پائین لغزیدن، نجوا کردن، گل گفتن مهر شنیدن، شفاف گریه کردن و بغض عفونی را عق زدن و بلعیدنِ تنهایی‌هایِ خویش؛ به راستی کدام عضله‌ی جهانی است که این همه پیکان از تنِ آدمی بیرون کرده باشد؟!
بیش از آدمی، نشانه‌ها و امپراطوریِ رمزگان‌هایِ اوست که نفرین و طلسم شده‌اند؛ سکس و شکنجه در این کدگذاری بر بدن‌ها به اتفاق رسیده‌اند و هر دو با یک منطق، منطقِ لذت و سائیدگیِ معنا در سایش‌هایِ تنانه. پوزیشن سافت از منطقِ لذت به غریزه‌های ژرف‌تر آدمی تراگسیل و فراروَی کرده است، به گفتمانِ قرار، به جمهوریِ سکوت دو چشمِ زل‌زده در هم، مقامره‌ی عریانی، برهنه شدن از تاسی که رقیبِ آسمانیِ بسترها بر چرخه‌ی سگیِ عمر و احتمالاتِ فانی‌اش می‌ریزد.
آدمی را یک منطق نیست و همه‌ی منطق‌ها در رویکرد‌هایِ او سر در انحلال و استحاله خمانده‌اند! در امتدادِ عشقه‌هایِ ران و بازوهایش، جهان نیز ماهیچه‌ها و کشاله‌هایش را می‌دواند، جهان شرائینِ اراده‌ی او را چون استیکی خوش‌گوار در کام بلع دارد تا تن او درمعده‌ی گیتی به نفخ نیفتد. با ماتریال‌هایِ رو به گسترش کوئیر این سنخ از گفتمان‌ها، روی در کثرت بیشتری در معبدهایِ جهانِ مدرن خواهد گذارد.
(پی‌نوشت: چیزی که باید به عنوان تکمله یا تبصره بیافزایم نفی این تلقی است که چنین پوزیشنِ غیر تولیدی رو صرفن به حوزه‌ی همجنس‌خواهانه منسوب می‌کنه؛ در حالی که واقعن چنین نیست بلکه در حوزه‌ی دگرجنس‌گرایی نیز همه‌ی مصارف ابژه‌هایِ میل پیرامونِ منطق تناسل به طواف نیفتاده‌اند؛ آنجا نیز منطق لذت و میل و ارگاسم‌های روانی چرخش و مساحت وسیعی رو به خودش اختصاص داده؛ بیرون از این دو حوزه نیز می‌توان روابط اجتماعی رو در دسته‌های هتروسوسیالیته و هوموسوسیالیته با همین منطق مبادلات عاطفی و سافت به توضیح نشست؛ مثل تجمعات و کارناوال‌ها و فستیوال‌های اجتماعی که پاره‌ای از کنش‌های الصاقی انگیزه‌ی بسیاری از حضور در این جنس اجتماعات است.)

مسعود ایرانی


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر