زندگی اقلیتی: اعتیاد جنسی (شماره هفتم، شهریور و مهر 92)
چشمهایم را میبندم و پاکی کودکانهام را به یاد میآورم، آنگاه که به گمان خویش پاکترین کودک روی زمین من بودم و بس و باز هم به گمانم اگر پیامبر دیگری در حال برانگیختن میبود من بودم و بس و چه روزها در این فکر و تصویر میزیستم که من آخرین پیامبرم!... و حال امروز، آن آخرین پیامبر، آن کودک و نوجوان پاک دیروز در باتلاقی از شهوت فرو رفته است. میخواهم صادقانه بنویسیم از تمام هرزهگریهایم بگویم ولی چه کنم که شرم و حیای مردانه مرا شدیدا دچار خودسانسوری میکند تا نگویم، از دانشجو و ولی عصر سخن نگویم، از حمام عمومی... چیزی نگویم، از خانههای خالی و هرزهگریهای مردانهام سخن نگویم، از شبهای به صبح شده و تنفروشیام چیزی نگویم، از هرزهگریهای پیامکی و مسنجریام چیزی نگویم و به جای تمامی آنها چند قطره اشک و حسی شبیه خودکشی حال درونم را ویران میکند.
من، پسرکی! 25 ساله و در آستانه جدال میان خودکشی و زندگی به تمامی نبایدهایی که باید کردم میاندیشم و در اندیشیدن به تصمیمی بزرگ؛ آری خودکشی و رهایی از حکمرانی شهوت درونیام؟!
سردرد همیشگیام شروع شده است کیبورد لپ تاپم را درست نمیبینم و فکر خودکشی مرا رها نمیکند، گویا دیگر خود نیز پذیرفتهام که خود را هر چه زودتر آماده نمایم، آماده شدن برای رهایی از زندگیای که تنها دغدغهام شهوت است و بس.
آهنگ عاشقانه (آه عشق) تلفن همراهم مرا از تفکرات همیشگیام بیرون میآورد و حال بدون شرم و حیا میگویم آنچه را که باید گفته شود و صدای عجز و بغض و ناله من است که بجای سلام روانه دوست عزیزم شده است، 20 دقیقه مکالمه و پسرکی که متکلم وحده است و دوست عزیزی که تنها گوش میدهد و جملهی آخرش ذهن ویرانم را با خاک یکسان میکند: معتاد جنسی، انجمن sa، گیج و مبهوتم هر چند که مدتهاست که بدین گیجی خو گرفتهام.
به ناگه تصویر پدر معتادم (مواد مخدر) در ذهنم طراحی میشود و به خود میلرزم نه من یک معتاد نیستم، دچار لرزش شدیدی شدهام بار دگر به تمام تجربیات گذشتهام مینگرم، به چکپولهای پنجاه تومانی، به سینما و صندلیهای آخر، به مترو و... و تجربیاتی که منشا تمامی آنان شهوت محض بوده است و بس. آری باید پذیرفت اگر پدرم در برابر مواد مخدر زانو میزد من مدتهاست که در برابر شهوت زانو زدهام، آری من يك معتاد واقعي شده ام: خود ارضاييها، بيبند و باري جنسي، تنفروشی، رابطه جنسی گروهی، ارتباطهاي همراه با وابستگي و خيالپردازي مداوم، تجربه هر گونه رابطه جنسی با هر محدوده سنی، من اينها را به وضوح ديدهام؛ خريدمش، فروختمش، با آن تجارت كردم و در برابرش تسليم شدم. من به فريب دادن و نقشه كشيدن، آزار دادن و به نهي شدهها اعتياد پيدا كردهام و تنها راهي كه براي نجات از شهوت ميدانستيم انجام دادن آن كار بود.
شهوت درونیام عشقم را ویران کرد (آه عشق) و چه جسورانه دست در دست عشقم به مرد 60 ساله کناریام شماره دادم و قرار یک حمام عمومی و چکپولی پنجاه تومانی بدون هر گونه نیاز مالی؛ شهوت عشقم را فلج کرد ولی من هنوز او را دوست دارم، هنوز قلبم تنها برای او میتپد ولی چه فایده او مرا رها کرد و من ماندم و...
به مرور و تدریجا زندگیام را باخته بودم و حال تنها راه روبهروی من به پیشنهاد دوست عزیزم انجمن معتادان جنسی گمنام (sa) میباشد، هنوز پذیرش معتاد بودنم برایم سخت است و باورناپذیر (شاید این بار نیز در حال خودفریبی باشم) و اصولا آیا انجمن گرهگشا خواهد بود و اصلا معتاد کیست و انجمن چیست؟
او معتاد جنسی را اینگونه شرح میدهد:
فردی که كنترل خود را از دست داده و ديگر قدرت انتخاب ندارد و آزادي خود را براي متوقف شدن از دست داده است. شهوت برای او يك عادت شده است. موقعيت او مانند يك انسان الكُلي ميباشد كه نمي تواند بيش از اين الكل را تحمل كند و بايد نوشيدن را متوقف كند ولي گرفتار است و قدرت متوقف كردن آن را ندارد. اين موضوع در مورد معتاد جنسي هم صدق ميكند كه نه میتواند شهوت را تحمل كند و نه میتواند آن را متوقف كند.
و به عبارت دیگر:
معتاد جنسی کسی میباشد که شهوت نيروي محرك در فعاليتهاي او میباشد.
و در بیان انجمن معتادان جنسی گمنام نیز ادامه میدهد:
این انجمن برای کسانی است که خواهان متوقف کردن رفتارهای مخرب جنسی میباشند. منظور از ترک شهوت در انجمن معتادان جنسی گمنام ترک کلیهی روابط جنسی خارج از زندگی زناشویی و روابط متعهدانه و همچنین خودارضایی و حتی رابطههای افراطی خودخواهانه و مخرب در زندگی زناشویی میباشد. انجمن SA متشکل از زنان و مردانی است که تجربه، توانایی و امید خود را با یکدیگر تقسیم میکنند. مفهوم ترک شهوت در انجمن SA سرکوب غریزهی جنسی نیست، بلکه پاک کردن غریزهی جنسی از رفتارهای خودخواهانه و مخرب است.
نمی دانم در بیان توضیحات او چه بگویم و جز فکر کردن کار دیگری از دستم برنمیآید باید کمی اندیشید و با خود خلوت کرد و به درونم رَوَم ببینم آنجا چه خبر است، هر چند در پی اصرار و توضیحات او قانع میشوم حداقل برای یکبار به انجمن روانه شوم و قرارمان فردا ساعت 5 بعد از ظهر.
با ترس و لرز فراوانی که نمیدانم ناشی از چیست در انتظار فردا میمانم، معتاد جنسی، شهوت و انجمن ذهنم را رها نمیکند بهراستی فردا چه میشود، در انجمن چه خبر است؟
پاهایم نای رفتن به داخل را ندارد، میخواهم برگردم ولی...، نه میتوان داخل شد نه میتوان برگشت، حس و حال عجیبی دارم، حسی که هیچگاه تجربه نکردهام و در نهایت پس از یک ساعت و نیم خارج میشوم، یک ساعت و نیم گذشته را نمیتوانم شرح دهم از سویی تعهدی دادهام (تعهد! راستی من به عشقم نیز تعهد داشتم ولی اکنون...) و از سویی چیزی است که دوستان خود باید تجربه کنند برای اطلاعات بیشتر میتوان به این سایت مراجعه کرد:
http://www.sa-iran.org
ولی حس و حال خوبی دارم آن قدر خوب که از استقلال تا ولیعصر را پیاده میروم و لبخندی کوچک بر لبانم نقش میبند و امروز من پسرکی! 26 سالهام که یک سالی میشود که پاک است. (پاک؟! پاکی دیگر چیست؟ من نمیگویم خودتان خواهید دانست.)
فهیم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر