به دنيا اومديم به عشق پيشرفت
اما سن يه عدد بود كه پيش رفت
از يك شروع شد و رفت جلو
روز ماه سال و دهه ي نو...
سال به سال جشن گرفتيم و شاد
ميخورديم كه رفقا سلامت باد
گاهي اوقات بوديم توي تنهاييمون
و بعد يه پيامك اومد كه سال نو مبارك باد
نفهميديم كه سال ما شد نو
من قديميم هنوز ولي حالا تو؟
تو دود و الكل و دروغاي زياد؟
گفتي يكي مياد كمكت اما نمياد
گفتي بهتر ميشد وضعت اما نمي شه
خوشي واسه اونيه كه بيخيال ميشه هميشه
گفتم اگه دو روزم عمر كنم
دوست دارم مردمو بيدار كنم
نوروز داره مياد آي مردم شهر
عصا به زمين زدم رد بشين از اين بحر
كه ما اكثريت گم در اقليتيم
بايد رفت از جايي كه در محدوديتيم
نوروز جشني واسه سال نبود
بهونه اي واسه تغيير ماها بود
نوروز داره مياد سبز ميشه همه جا زود
به احترام سبزيش يك دقيقه سكوت
فرهود سلطانی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر