سرمقاله (شماره دهم، اسفند 92)
به بهانهی هشتم مارچ و روز جهانی زن مناسب دیدیم در خصوص سابقهی حضور زنان در جامعهی ایران و در ادامهی آن زنان همجنسگرا و دوجنسگرایی که به علتهای مختلف در این جامعه دیده نمیشوند اشاراتی کنیم، زنانی که اگر چه درصد کوچکی از جامعهی بزرگ زنان ایرانی را تشکیل میدهند اما به مناسبت گرایش جنسی و خصوصیات متاثر از آن که منجر به تمایل بیشتر آنان در میان جامعهی مردسالار شده و به تاثر از آن نقش به سزایی در پیشبرد اقتصاد و حتی فرهنگ اجتماعی عمومی بازی میکنند.
زنان در جامعهی ایرانی سالهاست که دستآویز دولتمردان و سران حکومتی، قرار گرفتهاند تا از این قدرت نامرئی در لایههای جامعه برای پیشبرد اهدافشان استفاده کنند. اما وقتی خوب به داستان زنان در جامعهی ایران نگاه میکنیم، جز دستاوردهایی که مشخصا نتیجهی تلاش خود آنها بوده است آن هم در عرصهی صنعت، هنر و علم (بجز سیاست که مخصوص رجال سیاسی در ایران است!) چیزی نمیبینیم که نشانگر تلاش دولتمردان برای ارتقا زنان به سطحی بالاتر از آنچه در جامعهی اسلامی هستند، باشد.
حضور زنان در عرصههای مختلف را حکومت محدود میکند به حضور ایشان در میان مردانی که اکثریت مقامهای دولتی و پستهای مدیریتی رده بالا را اشغال کردهاند و اگر در این بین زنی به پستی سیاسی رسید مطمئنا دستهایی پشت پرده برای نشان دادن تساهل و تسامح اجتماعی! درکار بوده تا نشانگر توجهی سطحی و متظاهرانه به حقوق این بخش بزرگ از اجتماع باشد. چه حقوق شهروندی و بدیهی انسانی از این گروه اجتماع به علت مسایل دینی، همچون حق طلاق و حضانت فرزند، ارث و ... دریغ میشود.
بر همین اساس و بر مبنای آموزههای فرهنگی و میراثی که از رفتارهای مردسالارانه به نسل حاضر نیز منتقل شده است، زنان در بیشتر مواقع خود را در سطحی نمیبینند که بتوانند در عرصههای مختلف در جامعهی ایران با مردان رقابت کنند و همین امر باعث شده تا بیشتر متخصصان زن ایرانی مهاجرت را به حضور در ایران و سرزمین مادریشان ترجیح دهند تا بتوانند از آموختههایشان به نحوی درست استفاده کنند. اتفاقی که در بیشتر مواقع در ایران برای زنان متخصص در حرفههای مختلف میافتد و حضورشان در زمینههایی که آموزش دیدهاند نادیده گرفته میشود یا به عبارت دیگر زنانی که دارای تحصیلات و تخصص در زمینهای هستند در جایگاه مناسب خود قرار ندارند.
گرچه این مهم و آموزشهای علمی و تلاش برای بالابردن سطح تحصیلات زنان و دختران از میانهی قرن نوزدهم در میان اقلیتهای قومی/دینی همچون ارمنیها، آشوریها، یهودیها و زرتشتیهای ایران رونق گرفت و باعث تربیت زنانی برجسته در هنر و علم میان این قشر از ایرانیان شد، اما در میان اکثریت مسلمانزادگان این مرز و بوم هیچ تغییری تا زمان پهلوی اول به وقوع نپیوست و شاید بتوان گفت اولین قدم برای آسان کردن حضور زنان در جامعهی به شدت مردسالار آن روزگار همانا کشف حجاب و وضع قوانین اجتماعی جدید در اوایل قرن بیستم باشد.
اما این رویه بعد از سقوط نظام شاهنشاهی و حضور کوتاه و موثر زنان در فعالیتهای اجتماعی در میانهی قرن بیستم با تغییر نظام حکومتی به قهقهرا رفت و بار دیگر زنان خانهنشین شدند و تبعات جنگ و عقبافتادگی فرهنگی عامدانه، باعث شد تا دوباره زنان حضور بسیار کمرنگ در مناسبات اجتماعی داشته باشند و حضورشان در تنها با خیل عظیمی از زنان سیاهپوش در راهپیماییهای دولتی نشان داده میشد تا همانطور که قبلا هم گفته شد نظام از این قشر اجتماع برای پیشبرد اهدافش و بالا بردن وجههی مقبولیت اجتماعی خود در میان کشورهای دیگر استفاده کند.
در این میان از ابتدای دههی هشتاد خورشیدی با ورود اینترنت و دسترسی آسانتر به اطلاعات و اخبار جهانی، زنان نیز به تلاششان برای حضوری فعال میان مردان افزودند اما نباید این موضوع را از یاد برد که درصدی هرچند کوچک را زنان همجنسگرا و ( دوجنسگرا) تشکیل میدهند که توانستهاند تاثیر به سزایی در عرصههای مختلف داشته باشند. گرچه آمار دقیقی از زنان همجنسگرای شاغل در پستهای مختلف سازمانی در ایران در دست نیست اما از آنجایی که رسیدن به استقلال مالی و اجتماعی هدف بسیاری از زنان از دگرجنسگرا تا همجنسگرا در این زمان میباشد میتوان امیدوار بود که حضور زنان همجنسگرا در فعالیتهای اقتصادی، هنری و علمی بسیار بیشتر از آنچه در تصور میگنجد باشد. درسی که زنان همجنسگرا ایرانی از اعتراضات زنان در چنین روزی باید بگیرند همانا سعی در پیشبرد اهداف و مشارکت در عرصههای اجتماعی، حتی با وجود در اقلیت بودن و گاهی مورد تایید قرار نگرفتن است ، در این صورت است که میتوان انتظار روزهای بهتر و آیندهای روشنتر برای اجتماعی که در آن زندگی میکنیم، داشته باشیم. چه بسا حضور زنانی متفاوت (نه اغلب) با آنچه از زنان در پوشش و رفتارهای ظاهری عمومی انتظار میرود در اجتماع، باعث سرعت بخشیدن به روند پذیرش دگرباشان در اجتماع شود. امیدی که نه دور از انتظار است و نه غیر ممکن. اما در این میان به به خاطر نقش مهمی که زنان در چندین دهه قبلتر ناخودآگاه برای ماندگاری چنین روزی در تاریخ بازی کردند، ما به عنوان اقلیتی جنسی در میان جامعهای بزرگ باید تلاشی مضاعف برای دستیابی به اهدافی که در آینده شناخت دگرباشان و اقلیتهای جنسی را آسانتر میکند انجام دهیم و این مهم تنها با حضور مردان همجنسگرا (در این مورد بخصوص) میسر نخواهد شد و انتظار میرود تا زنان همجنسگرای داخل ایران (نه تنها آنان که از فضای باز رسانهای در خارج ایران استفاده میکنند) برای شناساندن و رساندن صدای اقلیتهای جنسی ایرانی (در داخل کشور) تلاشی مضاعف داشته باشند، شاید حتی بیشتر از زنان دگرجنسگرا که این روزها برای رسیدن به آمال و اهدافشان دست به تلاشهای حقوقی و اجتماعی میزنند. مسلما هر دستآوردی در این میان نه تنها برای آسانتر کردن زندگی زنان متعلق به قشری خاص، بل برای تمام زنان جامعه سودمند خواهد بود.
هشتم مارچ مانند هر سال میگذرد اما آنچه در یاد ما باید بماند اهمیت کاریست که باعث شد این روز در تاریخ ماندگار شود، چه بسا روزی از تاریخ به حقوق زن همجنسگرای ایرانی تعلق پیدا کند و آیندگان بتوانند از فعالیتهایی که منجر به این تاریخسازی شد صحبت کنند.
روز زن مبارک!
واراند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر