پرونده ویژه: جمعه سیاه (شماره ششم، تیر و مرداد 92)
بیانگاه تحليلي به رويارويي جامعهي اقليتهاي جنسي با روز ملي اقليتهاي جنسي ايران
منتشر شده در وبلاگ گروه رامیار
سال گذشته در چنین روزهایی، خبرهای خوشی از گوشه و کنار دنیای مجازی به گوش رسید که سر منشا آنها، جایی در دنیای واقعی، در ایران بود. با رسیدن این خبرها، سوالهای بیشماری نیز در ذهنمان شکل میگرفت که دسترسی به پاسخهای آن، ناممکن به نظر میرسید.
حال که در آستانهی سالگرد این روز قرار گرفتیم، بحثها با جدیت بیشتری ازسر گرفته شده است و این بحثها همه جامعه اقلیتهای جنسی را به جایی رسانده که اکنون مستاصل در جای خود میخکوب شده است.
به عنوان گروهی که این بحثها را از سال گذشته تا به امروز پیگیری کرده است، جمعبندی و نقد کوتاهی از این مسایل کردهایم شاید که راهگشای آینده باشد.
از اینرو به نقد گروههایی که در این سال بهصورت عمده فعالیت داشتهاند، پرداختهایم:
گروه رنگینکمانیها
سال گذشته این گروه متولی اصلی پیشنهاد روز اقلیتهای جنسی ایران شد و در وبلاگی که با همین نام تاسيس كرده بود، این روز را اعلام کرد و تصاویری را منتشر نمود كه از جشن خود در این روز به ثبت رسانده بود.
گرچه این گروه با توجه به فضای خفقان بعد از انتخابات 88، بزرگترین قدم در راستای احقاق حقوق اقلیتهای جنسی را برداشت و در آن حال و هوا، حق زندگی و شادبودن ما را فریاد زد اما با مشارکت حداقلی که داشت نقدهای بسیار زیادی را متوجه خود ساخت. در اعلام این روز، کمترین تعداد افراد ممکن را دعوت كرده بود و خبررسانی را تا بعد از این روز، به تعویق انداخت. اطلاعرسانی آنان در این زمینه بسیار ناکافی بود بههمینجهت تعداد افرادی که علاقمند بودند اما از چنین اقدامی آگاهی پیدا نکردند بسیار زیاد بود.
یکی از بزرگترین نقدهایی پس از برگزاری روز، به این گروه میتوان وارد کرد خنثیبودن آنان در برابر سوالهای دیگران بود. «وبلاگ رنگینکمانیها» که هویت مستقل این گروه شمرده میشود، در برابر سوالهای دیگران سکوت اختیار کرد و بهجز سه مطلب که در آنها اشارهای به نقدها نشده بود، فعالیت جدی دیگری از خود نشان نداد. عملن پس از برگزاری این روز از دور فعالیتها کنار رفت و مسئولیتهای بعدی خود را اجرا نکرد و برنامهای برای آینده (بهعنوان مثال برای امسال) نداشت.
گرچه طرفداران این طرح بسیاری از این کسریها را جبران نمودند، نقدها را پاسخ گفتند و برنامههای زیادی را ارائه دادند، اما خود این گروه هیچ فعالیت جدی در این زمینه نکرد.
با وجود نقدهای جدی و مهمی که به این گروه وارد میشود، هیچگاه نباید از یاد برد که بزرگترین حرکت در دنیای واقعی را و آن هم در ایران، این گروه انجام داد و خواستهای را مطرح کرد که گرچه خیلیها به آن آگاه بودند، اما از اجرای آن بیم داشتند. این گروه در کمال بیادعایی این حرکت را پایهریزی کرد چراکه نه جایی نام اعضای خود را فاش کرد تا با استفاده از آن، منافع شخصی خود را پی گیرد و نه ادعای رهبری داشت. نوع حرکت این گروه بهگونهای بود که نتوانست دستاویز هیچ گروه، شخص یا دیدگاه سیاسی باشد. چراکه بهوضوح میتوان دید که نوع سخنگفتن مخالفان حکومتی با این طرح چگونه بود و همچنین کسانی که از چنین حرکتهایی میتوانستند در خارج از ایران سود ببرند، سال گذشته مجبور به تبعیت از این روند شدند.
انتخاب روز بینام و بیمناسبت از دیگر نکات قوت این گروه بود و نشان داد که هدف این گروه جذب حداکثری است. روزی بدون نام و مناسبت، پتانسیل این را داشت که بتواند هر شخص و گروهی را به خود جذب کند تا آینده را با هم بسازند و جدای از دیدگاههای سیاسی و ایدئولوژیک خود، در کنار هم حق زندگی را فریاد بزنند.
صفحههای فیسبوکی سالگرد
صفحههای فیسبوکی که برای بزرگداشت سالگرد این روز از چهار ماه قبل ایجاد شدند، به ایجاد فضای گفتمان و آموزش دموکراسی کمک بسیار زیادی کردند. این صفحهها باعث شدند تا افراد بسیار زیادی از این روز آگاهی پیدا کنند و همچنین وارد بحثهای حقوقی و انسانی خود شوند.
این صفحهها که محل مناسبی بودند برای ابراز نظر و بحثهای جدی، کمک بهسزایی در آشکارشدن مشکلات و ایرادات حرکتهای گذشته از جمله حرکتهای سال گذشته شدند و توانستند کمک بزرگی به آموزش بحثکردن و یادگیری دموکراسی کنند.
اما مدیران این صفحهها از سیاستهای پیوسته و روشنی پیروی نکردند. نخست اینکه این صفحهها برای بزرگداشت این روز افتتاح شدند اما پس از چندی با تغییر رویه گرفتار بازیهای پوپولیستی و تمرین دموکراسی به شیوههای عوامفریبانه شدند. ایجاد رایگیری، باطلکردن آن و ایجاد رایگیری مجدد و بزرگتر و باز باطلکردن آن، هدف صفحهها را از بین برد و به جای رسیدن به بزرگداشت و پیگری برنامههای این روز، این پایگاهها، تبدیل به محل جدل و دعوا شدند و این طرح را تبدیل به یک برنامه کودکانه کردند.
مدیران این صفحهها به جای مشورت با فعالین اجتماعی که در این زمینهها تجربه بیشتری دارند، به مشورت با فرد فرد کسانی که در آن صفحهها عضو بودند، بسنده کردند که همین باعث ایجاد تفرقه و کجشدن از مسیر اصلی شد. این صفحهها به جای ایجاد فضا برای یادگیری دموکراسی به جایی برای تربیت و پرورش فردی تبدیل گشتند.
مخالفان
مخالفان به دو دسته عمده تقسیم میشوند:
دسته نخست که اعتراض و نقد خود را به حرکتهای گروه رنگینکمانی با بیانیه و نامههای سرگشاده دادند.
از مثبتترین حرکتهایی که در این مدت کوتاه چهار ماهه روی داد، انتشار بیانیههایی بود که به نقد برنامه سال گذشته میپرداختند. این نوع حرکت مخالفان که همانند دیگران خنثی نبودند و خود را موظف به مشارکت اجتماعی میدانستند و از مجاری بالغانه اعتراض خود را به گوش دیگران میرسانند، یکی از بزرگترین تمرینهای دموکراسی در این جریان بود. این گروه، فرهنگ ارتباطی را به سمت ادبیات مکتوب بردند و با نقدی صریح، ایرادات برنامههای گذشته را آشکار کردند. دیگران را مجبور به مشارکت در این طرح کردند و با پیگیریهای پیاپی برای دریافت پاسخ، مشارکت اجتماعی بالایی را ایجاد کردند.
در میان این نکات مثبت اما نقدهایی به این مخالفان وارد بود. بسیاری از نکاتی که در نقدها و بیانیههای آنان آشکار بود، ایراداتی نهفته بود که به خود آنان نیز وارد بود (از جمله استفاده از نام مستعار). بسیاری از نقدها جایگاه نداشتند و به عبارتی، ذکر آنها صرفن به دلیل پررنگکردن مخالفت بود (از جلمه استناد به پدرسالاری گروه رنگینکمانی یا اشاره به اقلیتهای جنسی ایرانی در نیمکره جنوبی زمین). دیگر عاملی که نقد آنها را کمرنگ نمود و آن را بیاثرتر کرد، عدم اشاره آنان به نکات مثبت طرح بود. به عبارتی این گروه از یاد برده بودند که این حرکت بزرگترین حرکت انجامشده تا آن زمان بوده است. نقدها به سمتی پیش رفت که از نقد مثبت به نقدهای بازدارنده تبدیل شدند و به جای تقویت حرکت گذشته و پیشبرد آن به سمت بهترشدن و یا تغییر، آن را خنثی کرده و از حرکت بازداشتند. در این میان جای پیشنهادهای جایگزین در بیانیهها نیز خالی بود. برخی ایرادها و اشکالات طرح رنگینکمانیها را میتوان در میان نقدهای این گروه دید اما راهکاری برای رفع این ایرادات و ایجاد طرح جایگزین با ایرادات کمتر در میان نقدهای آنان به چشم نمیخورد.
دسته دوم که اعتراض خود را با تخریت شخصیت دیگران و پردهبرداری از چهره افراد انجام دادند.
در میان هیاهوهای بهپاشده، عدهای نیز دست به تخریب افراد زدند. با کنکاش در زندگیهای شخصی و خصوصی افراد، سعی در پیشبرد اعتراض خود نمودند و با انتشار بیمبالات این دادهها، نام خود را مطرح کردند.
در جامعهای که شرایط فرهنگی، اجتماعی و سیاسی ناسالم وجود دارد، این ناهنجاریها جزوی از عادات ما میشوند، در حدی که حتی متوجه آنها نمیشویم. از این دست میتوان به مصادیق تجاوز جنسی یا خشونت اشاره داشت. (تجاوز صرف دخول آلت مردانه در آلت زنانه بدون توافق زن نیست. هر نوع حرکتی فارغ از جنسیت که در راستای تخریب جنسی فردی انجام گیرد، تجاوز جنسی است از جمله متلکپرانی).
احترام به حقوق دیگران نیز در این میان از قربانیان اصلی فرهنگ و اجتماع ماست که هر کدام از ما به سهم خود در آن شریک هستیم. اما همه افراد به این حقوق فردی آگاهی ندارند. افرادی که دست به انتشار اطلاعات شخصی از دیگران زدند (black mailing) پیش از همه حریم شخصی این افراد را شکستند و اطلاعاتی را که آنان مایل به انتشار آن نبودند، در اختیار همگان قرار دادند. از آنجا که «وجود» ما (اقلیتهای جنسی ایران) یک «گناه» و یک «جرم آشکار» محسوب میشود، انتشار این اطلاعات علاوهبر شکستن حریم خصوصی، هزینههای گزاف امنیتی به افراد تحمیل میکند. این افراد که حملههای شخصی را دستمایه پیشبرد اهداف خود قرار دادند و یکی از بارزترین اصول دموکراسی را نادیده گرفتند و یک امر گروهی را به یک جنگ شخصی تبدیل کردند.
حال سوال اینجاست که چرا دیگران نسبت به این آشکارسازیها جبههگیری نکردند؟ نهتنها موافقان بلکه همه جامعه اقلیتهای جنسی و حتا همه افراد جامعه، موظف بودند تا جلوی این پردهاندازیها و حرکتهای خطیر را بگیرند.
ساکنین خارج
نقد اصلیای که به ساکنین خارج از ایران وارد است، منفعلانه برخوردکردن این گروه است. این گروه که صاحبان اندیشه، رسانه و نفوذ بودند، عملن در این حرکت جبههگیری نکردند و از کنار آن گذشتند.
در این میان، دو فرد بانفوذ که متولیان دو سازمان مربوط به اقلیتهای جنسی ایران بودند، دست به اقداماتی زدند. در این میان خانم قهرمان به جای جهتگیریهای حقوقی و استفاده از نفوذ سازمانی، به صورت شخصی وارد عمل شدند و آقای پارسی نیز با استفاده نابهجا از شخصیت و نفوذ حقوقی خود، سعی در مطرحکردن خود و سازمان خود به جای پشتیبانی از طرح نمود. این درحالی است که مشخصن این دو فرد و به طور گسترده دوستان دیگر فعال میتوانستند در جهت گیری و تداوم این روز کمک مهم و موثری باشند.
دیگران
منفعلین و کسانی که کمابیش در جریان بودند، دستههای نهایی را شامل میشوند.
منفعلین خود به دو دسته تقسیم میشوند: کسانی که خواه ناخواه در میان جریان هستند و به سبب جایگاه حقیقی یا حقوقی خود، از بودن این طرح سود میبرند. این دسته نیاز به جبههگیری و شرکت در جریانات این بحث را ضروری ندید و در خود مسئولیتی هم برای این شرکت احساس نکرد. در نهایت این حرکت را به حال خود رها نمود و منفعلانه برخورد کرد. دسته دوم بدنه جامعه هستند که در جریان امور قرار نمیگیرند و یا علاقهای به این جریانات ندارند. این دسته همیشه خود را کنار میکشد و در هر حرکت و تلاشی موضعی منفعلانه اتخاذ میکند.
اما آنانی که کمابیش در جریان امور قرار گرفتند دستههایی هستند که یا به بدنه اصلی متصل میشوند و پیرو حرکت اصلی خواهند بود و یا با شور بسیار زیاد جلوتر از بدنه اصلی حرکت خواهند نمود.
مشکل اساسی این دسته در این جریان، آن بود که چون این حرکت هنوز منسجم نشده بود، بدنه اصلی نداشت، حرکتها خودسرانه شده بودند و چنددستگی ایجاد شده بود، این افراد به عمق ماجرا پی نمیبردند و در راستای اهداف اصلی این طرح حرکت نمیکردند. این گروه به جای پیوستن به طرح، مشغول جهت دهی به طرح شدند و این نوع حرکت بالقوه اشتباه است و نتیجه مطلوب نمیدهد.
گروه دیگر که با شور و هیجان کاذب به طرح پیوستند نیز به نوبه خود، ضربههای مهلکی وارد نمودند. این گروه با ایجاد شبهه، خطر، پیشنهاد طرحهای نامناسب با موقعیت، تحریکهای نابهجا این بیم را ایجاد کردند که مبادا بدنه نحیف این ایده از هم بپاشد.
با تمام این اوصاف، ما معتقدیم که هرچند به دلایل بسیار که تعدادی از این دلایل به علت خاصبودن موقعیت و شرایط اقلیتهای جنسی است، این روز با افول و سکون مواجه شد ولی این طرح همان چیزی بود که ما در اجتماع خود به آن نیاز داشتیم و اگر این جمع در حال حاضر دست به تحلیل روند یک «حرکت» میزند، معنی آن این است که این «حرکت» به گوشهای از اهداف خود رسیده است و هنوز هم قلبی تپنده دارد.
به امید روزی که با نقد صحیح خود بتوانیم حرکتهای آینده را در جهت درستتری پیش ببریم.
امردادماه 1390
گروه رامیار
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر