پرونده ویژه: جمعه سیاه (شماره ششم، تیر و مرداد 92)
تاریخچه فعالیتهای جامعه دگرباش ایرانی شاید به بیش از سی یا چهل سال پیش برمیگردد. تاریخی پر از فراز و نشیب و پر از نامهایی که همچنان فعال هستند و یا کمتر فعالیت میکنند. تاریخی که با هومان و ماها گره خورده و با حرکتهای دیگر راه خود را ادامه داده است. این دوران طی شد تا اینکه چند روز مانده به مرداد 1389، جامعهی دگرباش با شوک بزرگی روبرو شد: «ما، جمعی از همجنسگرایان، دوجنسگرایان و دگرجنسگونگان ِ ایران، روز ِ اول امرداد ماه را، انتخاب كردیم و اسمش را گذاشتیم: روز ِ ملی همجنسگرایان، دوجنسگرایان و دگرجنسگونگان ِایرانی.» این جمله بخشی از بیانیهی گروهی بود که پایان آن را با نام «رنگینکمانی» امضا کرده بودند و تحت یک وبلاگ با عنوان رنگینکمانی آن را انتشار دادند. پس از آن بود که گروهی به معرفی و تبلیغ این روز برخاستند. تحت این تبلیغات عدهای از انتخاب اولین جمعهی مرداد ماه به عنوان روز ملی دگرباشان تبعیت کردند. عدهای اما نقدهای خود را نسبت به این روز اعلام کردند که با واکنش تند و بیتفاوتی مبلغان آن روبهرو شد. اما کمترین نتیجهای که این نقدها داشتند این بود که بلاخره روز ملی پس از مدتی که از انتخاب شدنش میگذشت در شبکهی اجتماعی فیسبوک به نظرسنجی گذاشته شد.
هر رفتار مدنی و تلاش برای ایجاد فضای بهتر اجتماعی حق دموکراتیک هر انسانی است و خط قرمز آن احترام به حقوق دیگران است. یعنی اگر شخص یا اشخاصی تصمیمی بگیرند که در آن حقوق دیگران نادیده گرفته میشود، هرچند که آن حرکت نتایج مثبتی هم داشته باشد، ولی دموکراتیک نیست. گاهی اوقات فضای عمل برای تحقق کامل دموکراسی ممکن نیست اما میتوان برای تصمیم دموکراتیک، بیشتر تلاش کرد. اما آیا تصمیماتی که تاکنون دربارهی جامعه دگرباش گرفته شده، بر اساس تلاش برای جمعآوری نظرات ِ حداکثری بوده؟ آیا برای تعیین روز ملی تلاش شد که انتخابش دموکراتیکتر باشد؟ آیا نیاز نبود که روز ملی برای یک جامعه توسط اکثریت ِ توانای آن جامعه انتخاب شود؟
«رنگینکمانی» اظهار کرد: «ای كاش میتوانستیم از تكتك دگرباشان بپرسیم و با دانستن ِدیدگاه تكتكشان، یک انتخاب مشترک و با تفاهم داشته باشیم.» اما چگونه بود که پس از اولین جمعهی مرداد، برخی از حامیان این روز توانستند به راحتی برای روز ملی نظرسنجیهایی را برگذار کنند، هر چند که آن نظر سنجیها هم محدود بودند؟
با تحلیل نحوه انتخاب و تبلیغات اولین جمعهی مرداد به عنوان روز ملی، به موارد زیر میرسیم:
1) خُرد بودن و سطحی بودن هدف انتخابی
جمع «رنگینکمانی» در بیانیهی خود، هدف ِ روز ِ انتخابی را «یک روز برای شاد بودن و دور هم بودن» اعلام کردند. در حالی که انتظار میرود هر روز ملیای اهداف بلندی را دنبال کند. از جمله مهم ترین این اهداف به شرح ذیل است:
الف) بیان ملیت: جامعهی دگرباش ایران چگونه در اولین جمعهی مرداد ماه نمود پیدا میکند؟ آیا شاد بودن در یک روز خاص میتواند بازگوکنندهی ملیت ِ یک جامعه باشد؟ آیا نمیشود که برنامههای بهتری برای این روز داشت تا ملیت و ملیگرایی در این روز به نمایش گذاشته شود؟ هدف روز ملی باید نمادی از یک ملت باشد. با دقت در این روز نتیجه گرفته میشود که ایدهی اولیهی تاسیس این روز خالی از بیان ملیت بوده است. هدف ِ اولیهی مطرح شده نیز در مورد روز ملی بیان کنندهی ملیت جامعهی دگرباش نبوده است و نگنجاندن این هدف در تاسیس این روز، جامعهی دگرباش را با خلاءِ برنامه روبهرو میکند. برنامههایی که میتوانند باعث احیای ملیت جامعهی دگرباش شوند.
ب) پذیرش حداکثری در جامعه ایرانی: مهم ترین دغدغه هر دگرباش در جامعه ایرانی پذیرفتن خود در جامعه با همان گرایش جنسی است. پذیرفتنی که میتواند بسیاری از مشکلات جامعه دگرباش ایران را حل کند، آنها را به زندگی حقیقی و راستین خود برساند و خطرات موجود را کم یا حتی از بین ببرد. برگذاری جشن برای شادی و با هم بودن ِ جماعتی که زیر تیغ و توهین جامعهی دگرباشهراس ِ ایرانی است نه تنها جامعه دگرباش را از طرف عموم پذیرفته نمیکند، بلکه با ایجاد حساسیت در بین جامعه ایرانی فضا را برای آنها تنگتر میکند.
ج) یادآوری غرور و عزت جامعه: یکی از اهدافی که روز ملی باید داشته باشد یادآوری غرور و کرامت آن جامعه است. سوالی که مطرح میشود این است که اولین جمعهی مرداد ماه تا چه حد این خاصیت را دارد؟ آیا شادی کردن میتواند بازتابدهندهی غرور و کرامت انسانی دگرباشان ایرانی باشد؟ اولین جمعهی مرداد ماه به عنوان روز ملی خالی از ایدهی انعکاس غرور و عزت دگرباشان در جامعه بود.
د) ایجاد وحدت: همان طور که از مفهوم روز ملی برمیآید، روز ملی باید چتری باشد که همهی افراد یک جامعه را با هر سلیقهی سیاسی، اجتماعی و هر شیوهی زندگی، در یک روز تحت پوشش خود درآورد. اولین جمعهی مرداد ماه تا چه حد توانست وحدت را بین دگرباشان متذکر شود؟ آیا «جمعی از همجنسگرایان، دوجنسگرایان و دگرجنسگونگان ِ ایران» که هویتی نامشخص دارند، میتوانند با انتخاب ناگهانی اولین جمعهی مرداد به عنوان روز ملی، این وحدت را بین دگرباشان ایجاد کنند؟ چگونه وحدت شکل بگیرد وقتی نمیتوان به افراد مجهولالهویه اعتماد کرد؟
2) جمعه بودن
چه ضرورتی برای جمعه بودن روز ملی وجود داشت؟ اگر هدفِ خرد ِ شاد بودن را برای روز ملی در نظر بگیریم میتوانیم جمعه بودن را توجیه کنیم ولی آیا جامعهی دگرباش در روز ملی تنها این هـدف را باید دنبال کند؟ پس جمعه بودن بنا به دلایل ذیل مورد نقد قرار میگیرد:
الف) متغیر بودن تاریخ روز انتخابی: جمعه به عنوان یکی از روزهای هفته نمیتواند تاریخ ثابتی را در تقویم داشته باشد. نه تنها جمعه که هیچ یک از روزهای دیگر هفته هم این قابلیت را ندارد. روز ملی باید روزی انتخاب شود که تاریخ معینی را به خود اختصاص دهد تا خاصیت تثبیت شدن و تبلیغات فراگیر را داشته باشد.
ب) نادیده گرفتن دگرباشان خارج از کشور: جمعه روز تعطیل ایرانی و اسلامی است. اگر هدف از جمعه بودن ِ روز ملی تعطیل بودن آن باشد، آیا دگرباشان خارج از کشور باید اولین روز تعطیل مرداد ماه (شنبه یا یکشنبه) را به عنوان روز ملی در نظر بگیرند؟ اگر قرار باشد که دگرباشان خارج از کشور جمعه را به عنوان روز ملی برای شادی کردن در نظر بگیرند آیا حقشان را به عنوان عضوی از جامعهی دگرباشان ایرانی تضییع نکردهایم؟ به نظر میرسد با انتخاب جمعه به عنوان روز تعطیل هفته در ایران حق شادی کردن برای جامعهی دگرباش خارج از کشور نادیده گرفته شده است.
ج) تشابه با روزهای سیاسی-مذهبی: آخرین جمعه رمضان به عنوان روز حمایت مسلمانان از مردم فلسطین یعنی روز قدس نامگذاری شده است. آیا جمعه اول مرداد در بین مسلمانان و سیاستمداران تداعیکننده روز قدس نیست؟ این تشابه میتواند حساسیتهایی را به وجود بیاورد که جامعه دگرباش داخل ایران را تحت فشار بیشتری قرار دهد.
3) عدم مبنا
انتظار بر این است که روز ملی بر اساس یک مبنا، انتخاب و پیریزی شود. عدم وجود پشتوانه برای یک روز ملی باعث ناهماهنگی و از بین رفتن وحدت بین جامعهی دگرباشان میشود. اینگونه انتخاب کردنها فضایی را ایجاد میکند که افراد با اهداف مختلف میتوانند با انتخاب کردن روزهای ملی متعدد، ارزش و اعتبار ملی بودن این روز را از بین ببرند. منتقدان بارها و بارها به ضرورت مبنا برای روز ملی تاکید و انتقادات و پیشنهادهای خود را مطرح کرده اند.
الف) عدم توانایی در تبلیغات موثر: جامعه دگرباش برای معرفی اولین جمعه مرداد با این پرسش از طرف جامعهی ایرانی روبهرو میشود که: «در اولین جمعه مرداد ماه چه اتفاقی افتاد که به عنوان روز ملی انتخاب شد؟» اگر پاسخ این باشد که گروهی روزی را انتخاب کردند و در آن جشن گرفتند، با چه واکنشی روبهرو میشویم؟ خلاء مبنایی و عدم پشتوانه، اجازه نشر، معرفی و تبلیغ گسترده را نمیدهد. اگر مبنایی برای روز ملی وجود داشته باشد بهتر و محکمتر میتوان آن را تبلیغ کرد.
ب) احترام به گذشتگان: همان طور که گفتیم تاریخچه فعالیتهای دگرباشان، طولانی است و نامها و رویدادهای بزرگی را به خود دیده که تاریخساز شدهاند. اگر قرار باشد که بیمبنایی در روز ملی مشهود گردد آنگاه این بیاحترامی به افرادی که عمری را برای جامعهی دگرباش فعالیت کردند نیست؟ میشد به جای بیمبنایی، به پاس تلاشها و فعالیتهای گذشتگان و نسلهای پیشین یکی از رویدادهای تاریخی را به عنوان روز ملی پیشنهاد کرد.
ج) فرصت سازی: جامعهی دگرباش در طول سالیان سال شاهد انواع تحقیر و نادیده گرفته شدن حقوق انسانی خود بوده است. آیا نمیتوانیم با تبدیل تحقیرها و تهدیدها به فرصتهای مفید آنها را خنثی کنیم؟ روز ملی میتوانست روزی باشد که فریاد مظلومیت دگرباشان را در برابر مجازات و تحقیر و توهین به گوش همگان برساند. آیا نمیشد روز ملی تریبون مفیدی برای این دادخواهی باشد؟
د) خود مبنایی: یکی از مبناهای روز ملی میتواند خود محوری ِ یک گروه باشد. گروهی علایق شخصی ِ خود را محور تصمیمگیری قرار میدهند و مبنای روز ملی را خواست شخصی خود میگذارند و پس از آن میخواهند که جامعه از آن پیروی کند و کسانی که با خودمحوری آنها مخالفت کند خرابکار پنداشته میشوند. همان طور که از متن بیانیه و نحوهی انتخاب روز از طرف «رنگینکمانی» برمیآید، آنها حرکت خود را مبنای این روز در نظر گرفتهاند. اگر بخواهیم خودمان را مبنا قرار بدهیم با این رویکرد خودخواهانه آیا میتوانیم تمام اکثریت جامعهی دگرباش را زیر یک پرچم جمع کنیم؟
این موارد خود گواه ِ ضعف و اشتباهات آشکار در تصمیمگیری ِ شخصی ِ جمعی برای جامعه دگرباش است. اما پس از تعیین این روز ماجرا جالبتر میشود، وقتی که مبلغان در غیاب موسسان که هویت خود را به هر دلیل پنهان نگه داشتهاند، در مقابل نقدهای دلسوزانه اعضای جامعه دگرباش پاسخ میگفتند، البته اگر آن حملههای طوفانی و مبناهای نادرست را پاسخ بنامیم.
عمده پاسخها به منتقدین، آن بود که با حفظ انتقادات باید از این روز حمایت کنیم. این نوع پاسخ گفتنها ما را به یاد حرفهای جرج دبلیو اچ بوش درباره حمله به افغانستان میاندازد. زمانی که گفت: «هر کس با ما نیست، مخالف ماست و هر کس مخالف ماست، تروریست است.» حالا ما ماندهایم و یک روز انتخابی که مبلغان میخواهند به جامعه دگرباش تحمیل کنند. اگر منتقد باشیم خرابکار نام میگیریم و اگر حامی، شاید همان امتی باشیم که مطلوب امام بصیر خود است.
اکنون پس از گذشت چند ماه از انتخاب روز ملی، مبلغان میگویند: « اولین جمعه مرداد ماه یک پیشنهاد بوده و این استدلال را در ادامه میآورند که اگر این تصمیم را نمیگرفتند شما چه میکردید؟» مساله این جاست که هیچ کس به خود اجازه نداد و نمیدهد که برای جامعه دگرباش تصمیم خودمحورانه و غیردموکراتیک بگیرد. اما گروهی با هژمونی رسم شده در جامعه دگرباش این جسارت را پیدا میکند و روزی را انتخاب و در پوشش دموکراسی آن را پیشنهاد میداند و به جامعه دگرباش تحمیل میکند.
تعریف هژمونی این گونه است: نفوذ و تسلط یک گروه اجتماعی بر گروهی دیگر، چنان که گروه مسلط (هژمون) درجهای از رضایت گروه تحت سلطه را به دست میآورد. هژمونی از یک دیکتاتوری هم خطرناکتر است چرا که آنها با سوءاستفاده از اعتماد عمومی تصمیمات شخصی را به جامعه تحمیل میکنند و امکان خسارتهای بزرگی را برای جامعه به وجود میآورند. اما باید تاکید کنیم زمان هژمونی در جامعه دگرباش به پایان رسیده است و دیگر یک گروه ِ خاص نمیتواند به جای جامعه دگرباش ایرانی تصمیم بگیرد و آن را به اعضای جامعه تحمیل کند. امروز با گسترش فضای مجازی و افزایش کاربران ِ آن و البته به دلیل نزدیک به چهل سال فعالیت پیدرپی فعالان جامعه دگرباش ایران و انتشار آگاهی، دیگر کسی نمیتواند به جای دیگری تصمیم بگیرد.
دیگر کسی نمیتواند در مقابل تاریخ روز سخنرانی چهل سال پیش ِ زنده یاد «ساویز شفایی» در دانشگاه شیراز و یا انتشار نخستین نشریه داخلی دگرباشان ایران (ماها) و یا اعدام دو زوج همجنسگرا در مشهد (ایاز و یاسر) و انکار همجنسگرایان در داخل ایران از طرف مقامات عالیرتبه و دهها روز و تاریخ و مناسبت موجه، مبنای روز ملی را خویش و گرمی فصلی که تنها برای دگرباشان ایرانی در نیم کره شمالی زمین است، قرار دهد.
امیدواریم این نامه بتواند از پیشروی گروه و یا گروههای هژمون دگرباش ایرانی جلوگیری کند و دموکراسی را تا مرتبهی اعلا در میان اکثریت توانای جامعه دگرباش کشور گسترش دهد.
با درود و احترام به روح پاک ایاز و یاسر، ساویز
و همه فعالان درگذشته و همهی دلسوزان امروز و فردای ِ
جامعهی دگرباش ایران
«جمعی از دگرباشان»
نهم خرداد نود
سیام مه یازده
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر