آرشیو شماره‌های مجله

آرشیو شماره‌های مجله
لطفا برای دریافت شماره‌های مجله روی عکس کلیک کنید

۱۳۹۱ اسفند ۲۱, دوشنبه

مسئول باشیم

سرمقاله (شماره دوم، آبان و آذر91)

با امکانات اندکی که در اختیار دگرباشان ایرانی برای راه انداختن تریبون‌های مختلف اظهار عقیده و نظر وجود دارد، ایجاد یک مجله به عنوان یک ابزار برای اطلاع‌رسانی، کاری بسیار دشوار به نظر می‌رسد. تا جایی که ممکن است مجلات یا رسانه‌های مختلف پس از مدتی به دلیل نبودن انگیزه‌ی کافی و اراده ای مصمم و یا حتی امکانات لازم، دست از فعالیت بکشند. 
در میانه تابستان امثال فصل‌نامه‌ای در حوزه اقلیت‌های جنسی شروع به کار کرد که حاصل تلاش جمعی از وبلاگنویسان بود. تاریخ این‌فصل‌نامه به وبلاگنویسی بازمی‌گشت که خود در آغاز هر فصل بی‌آنکه کسی به او بگوید یا گروهی تشکیل دهد، یک نسخه را بیرون میداد. دوست او پیشنهاد گسترش این فصل‌نامه را می‌دهد و در نهایت در یک فراخوان وبلاگی گروهی مسئول از نسل سوم وبلاگ نویسان دگرباش برای همکاری اعلام آمادگی می‌کنند. مسیر آنقدر طولانی و پیچیده می شود که نیمی از باتجربه‌های آن گروه ریزش می کنند اما شماره اول از آن فصل‌نامه متولد می‌شود. فصل‌نامه «من مثل تو» در اواسط تابستان حرکت تازه‌ای را شروع کرد. حرکتی که برای راه افتادنش علی‌رغم پیش بینی‌های بعضی از داوطلبان مسئول در آن نشریه رویه اشتباه‌اش را پی‌گرفت و امروز به اینجا رسید. فصل دوم «من مثل تو» باید در میانه پاییز امسال منتشر میشد اما امروز باید به خوانندگان هر دو نشریه خبر ادغام آن فصل نامه را در اقلیت بدهیم.
«من مثل تو» قطعا به مرگ دچار نشده است. چرا که این مجله برای زنده نگه داشتن یک اندیشه و برقراری یک هدف بزرگ پی‌ریزی گشت. اندیشه‌ای که بر اساس آموزش و اطلاع رسانی بنا شد. مانند زمانی که شاعری یا دانشمندی موفق می‌شود به همه نشان دهد هدفش از شعر گفتن و علم آموختن، تثبیت چیزی است که برای جامعه‌اش سودمند است، نامش در قلب تاریخ آن جامعه ثبت می‌شود، حال آنکه ممکن است سالها از مرگ جسمی او گذشته باشد. جمع آوری مطالب سودمند برای یک مجله شاید آسان ترین کار باشد، به این سبب که دشواری‌های دیگری درین راه وجود دارد از قبیل هماهنگ نگه داشتن اعضا و همچنین حرفه ای کار کردن برای جذب حداکثری مخاطب.
شاید دیگر امروز کسی بر سخت بودن کار گروهی در ایران شک نکند و گروهی حتی آن را غیر ممکن بدانند. تجربه گروه «من مثل تو»، تجربه بزرگ و نابی بود که بازگو کردنش می تواند چراغ راه آینده و ندای فردای اقلیت های جنسی شود. بهتر است دلایل ادغام «من مثل تو» و تحلیل این اتفاق را برای آینده‌ای نزدیک بگذاریم. ما عقیده داریم آن نشریه نمرده است و راهی که می رود زنده و پویاست. از این رو از کلمه ادغام استفاده می کنیم. کلمه ای که ما را از بن بست می‌رهاند و با وجود همه‌ی این اتفاقات ما را نسبت به آینده خشنود می کند.
شماره دوم اقلیت به پشتوانه حمایت شما از این حرکت خودجوش و نوپا منتشر شده است. حمایتی که در شبکه های اجتماعی، وبلاگ‌ها و رسانه‌های مستقل که به دور از جنجال و سهم خواهی، همچون راه اقلیت تنها برای دلسوزی نسبت به جامعه دگرباش ایجاد شد. تعداد دانلودهای مجله از رقم پیش بینی ما بسیار بیشتر بود و بیشتر از هزار نفر اقلیت را خواندند. با این که هیچ غول رسانه ای در دست نداشتیم و برای آمدن اقلیت جنجالی به پا نکردیم اما توجه اقلیت‌های جنسی به مجله خودشان ما را در راهی که می خواهیم برای آن قدم برداریم مصمم تر کرد. راهی که اگر چه ماها به زیبایی برداشت اما در ایستگاه بیست و یک متوقف شد. ما، گروه سردبیری دوماه نامه اقلیت در همین جا به خوانندگان خود قول می دهیم، در همین شماره که نشان دادیم «من مثل تو» نمرده است و آن راه نا تمام را در دل خود ادغام کردیم، پس از چندین شماره هرگز نگویم «بالاخره ماهم کار و زندگی داریم» و نشریه خود را ببندیم. آن هم بستنی که پایان عمرش باشد. حتی اگر مشغله‌های کاری و زندگی به ما اجازه انتشار اقلیت را ندهد، آن را به گروهی دیگر می سپاریم و هرگز چراغ این نشریه را خاموش نمی کنیم.
ایده های زیادی برای نوشتن درباره اقلیت‌های جنسی وجود دارد در عین حال کار ژورنالیستی اغلب نیازمند تجربه‌ای عظیم درین حرفه است و ما برای حرفه‌ای شدن همه تلاش خود را می کنیم، اما این به این معنا نیست که علاقه مندان به نوشتن در مجله نیازمند یک سطح خاصی از علم و صلاحیت هستند، هر کسی به هر میزانی می‌تواند برای مجله‌ای که متعلق به خودش است وقت هزینه کند و مارا درین مهم یاری کند. باید رنگین کمانی بودن خود را نشان دهیم همه از هر رنگ و نژاد و عقیده و سلیقه‌ای برای بیان نقطه نظرات خود در اقلیت آزاد هستیم. به لطف فعالیت‌های مداوم دگرباش‌ها امروز شاهد حرکات سودمندانه ی کم سابقه ای در جامعه‌ی خود هستیم؛ ساختن فیلم‌ها و مستندهای متعدد درباره اقلیت‌های جنسی و ورود آنها به جشنواره‌های بزرگ بین المللی و یا گزارش‌هایی که از این اقلیت گه‌گاه در رسانه‌های ملی ایران و یا رسانه‌های خارجی منتشر می‌شود خود گواهی بر این مدعاست، برای مثال اخیرا با اکران فیلم سینمایی آینه‌های روبرو در تهران، شاهد حرکت بزرگی در اطلاع‌رسانی درباره‌ی حداقل ترنس سکشوال‌های زن به مرد بودیم. برون آیی دیگر به مثابه مرگ مطلق در حلقه‌های مختلف اجتماعی از قبیل دوستان، خانواده و ... نیست و امروز با درک درست از شرایط با وجود دسترسی به اطلاعات فراوان می‌توان خطرات جانبی آن را کاهش داد. اما آسیب‌های اجتماعی هنوز به قدرت خود باقی هستند تنها میتوان امیدوار بود که جامعه اقلیت‌های جنسی خود را مقاوم تر کند. باید بپذیریم که اقلیت‌های جنسی امروز دیگر منفعل نیستند.
شبکه‌های اجتماعی می‌توانند کاربردهای بسیاری داشته باشند. اشتراک گذاری عکس، نوشته، ویدیو و... در هر شبکه اجتماعی به ما کمک می‌کند تا با اشتراک نظرات خود به گفتگو بنشینیم. اختلاف سلایق را ضمن پیدا کردن، درک کنیم و مهم تر از آن سعی کنیم ائتلاف‌های حتی کوچک اما بر اساس اصول خود ایجاد کنیم. اما آیا این شبکه‌های اجتماعی در بین جامعه دگرباشان جنسی ایرانی کاربرد مفیدی دارند؟
شاید معدود کاربرانی برای آگاهی و اطلاع‌رسانی تلاش می کنند و مطالب پر مغز و فرهنگی را به اشتراک می‌گذارند اما این تعداد آنقدر کم هستند که می‌شود آنها را در لیست کوتاه جای داد. بیشترین حجم نوشته در بین دگرباشان جنسی ایرانی جستجوی آنها برای رابطه است. جنسی یا عاطفی، فرقی نمی‌کند. آنها می‌خواهند روزمرگی خود را با کسی پر کنند و اغلب با این هدف در شبکه‌های اجتماعی حضور پیدا می‌کنند. بدون شک سبک زندگی هر فردی می‌تواند متفاوت باشد و همه‌ی انسان‌ها خود را در برابر جامعه مسئول نمی‌دانند. نظراتی که خوانندگان اقلیت در این باره ارسال کردند نشان داد ما باید تحمل خود را در برابر غرولندها و ناله‌های اعضای این جامعه بالا ببریم. ناله‌هایی که برآمده از انتظاراتی است که خود هیچ قدمی برای پاسخ گویی به آنها برنداشته‌اند. آیا آنهایی که نسبت به چنین وضعی در هر اجتماع نالیده‌اند، به همان اندازه برای بهبود وضع تلاش کرده‌اند؟ آیا اگر انرژی‌ای که برای ناله کردن خرج کرده‌ایم، برای براورده شدن انتظارات خود می‌کردیم، ما را به مقصود نمی رساند؟ بهتر است نپرسیم جامعه ما برای ما چه کرده است بلکه بپرسیم ما برای جامعه خود چه کرده‌ایم؟ هر چند که این سوال نباید خاستگاه نزاع ِ بی‌پایان و همیشگی بحث‌ها شود و به هشدار و اشاره‌ای که از آن برمی‌آید بسنده کنیم.
نه دفتری داریم و نه پول برای پرداخت اجرت به نویسندگان. جمعی بوده‌ایم دوستانه که به جای دوره گذاشتن و ملاقات همدیگر تصمیم گرفتیم در یک کار فرهنگی، وضعیت اجتماعی خودمان را بهبود بخشیم. درک کردیم اطلاع و آگاهی از بهداشت جنسی بین اقلیت‌های جنسی که رفتار پر خطری دارند بسیار است. درک کردیم امید به زندگی در بین برخی‌ها که فقط به دنبال شریک می‌گردنند بسیار پایین است. درک کردیم اطلاع از امکاناتی که برای اقلیت‌ها موجود است، مانند معافیت از خدمت وظیفه، در مقابل سیاه نمایی‌های نادرست، کم و ضعیف است و بسیار چیزهای دیگری. همیشه می‌شود برای تفریح و تفرج، دور هم جمع شد و یا حتی تک و تنها در خانه پای سیستم به دنبال یک رابطه بود. اما آیا در هر دو ماه می‌شود برای جامعه خود کاری کرد؟ حتی فکرش را هم نمی‌کردیم آنهایی که با ایشان هیچ آشنایی و دوستی‌ای نداشتیم برای اقلیت مقاله بنویسند، ترجمه کنند و در دیگر امور مارا یاری کنند و این باز سندی برای منفعل نبودن جامعه اقلیت‌های جنسی است. ما فکر می‌کنیم می‌شود در طول دو ماه فرصت یک صفحه نوشتن را به دست آورد. می‌شود کمی مسئول بود و نوشت.
گروه سردبیری

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر