آرشیو شماره‌های مجله

آرشیو شماره‌های مجله
لطفا برای دریافت شماره‌های مجله روی عکس کلیک کنید

۱۳۹۲ خرداد ۲۹, چهارشنبه

چگونه یک دگرباش میتواند حرف‌هایش را به شعر بگوید؟ (قسمت سوم)

شعر و اقلیت (شماره سوم، دی و بهمن91)

این قست را  با انجام تمرین های داده شده در شماره ی قبل شروع می‌کنیم تا خواننده‌ی عزیز، با مطابقت دادن جواب صحیح و جواب خود، به اشکلات موجود پی ببرد.
تمرین1: تشخیص قالب شعر
آرند یکی و دیگری بربایند

بر هیچ کسی راز همی نگشایند
ما را ز قضا جز این قدر ننمایند

پیمانه عمر ما است می‌پیمایند
پاسخ: برای آنکه بدانیم شعر بالا رباعی است یا دو بیتی، همانطور که در شماره ی قبل گفته شد، باید به اولین هجای مصرع اول رجوع کنیم. اولین هجا یعنی "آ" یک هجای بلند است پس قالب رباعی است. اگر نسبت به هجای اولِ مصرع اول شک داشتیم، می توانیم از هجای اول دیگر مصرع ها استفاده کنیم که در رباعی بالا اولین هجای سه مصرع دیگر، هجای بلند است : "بر" ،"ما" و "پی". شروع با هجای بلند نشان رباعی و شروع با هجای کوتاه نشان دوبیتی بودن قالب شعر است.
تمرین2:
    ما را به دَمِ پیر، نگه نتوان داشت ........در حجره ی دلگیر، نگه نتوان داشت
         آن را که سر زلف ،چو زنجیر بُوَد.........در خانه به زنجیر نگه نتوان داشت
« مهستی »

·         هجابندی مصرع اول: ما/ را/ بِ/ دَ/ مِ/ پی/ ر/ نِ/ گَه/ نَت/ وا/ دا/ ش =13 هجا
·         هجابندی کوتاه و بلند: بلند/ بلند/ کوتاه/ کوتاه/ کوتاه/ بلند/ کوتاه/ کوتاه/ بلند/ بلند/ بلند/ بلند/ کوتاه
·         هجابندی بر اساس شکل: U----UU-UUU--
مصراع اول: ما را به دَمِ پیر، نگه نتوان داشت
ش
دا
وا
نَت
گَه
نِ
ر
پی
مِ
دَ
بِ
را
ما
U
-
-
-
-
U
U
-
U
U
U
-
-
·         هجابندی مصرع دوم: دَر/ حُج/ رِ/ یِ/ دِل/ گی/ ر/ نِ/ گَه/ نَت/ وا/ دا/ ش =13 هجا
·         هجابندی کوتاه و بلند: بلند/ بلند/ کوتاه/ کوتاه/ بلند/ بلند/ کوتاه/ کوتاه/ بلند/ بلند/ بلند/ بلند/ کوتاه
·         هجابندی بر اساس شکل: U----UU--UU--
مصراع دوم: در حجره ی دلگیر، نگه نتوان داشت
ش
دا
وا
نَت
گَه
نِ
ر
گی
دِل
یِ
رِ
حُج
دَر
U
-
-
-
-
U
U
-
-
U
U
-
-

·         هجابندی مصرع سوم: آ/ را /کِ/ سَ/ رِ/ زُل/ ف/ چُ/ زَن/ جی/ ر/ بُ/ وَد =13 هجا
·         هجابندی کوتاه و بلند: بلند/ بلند/ کوتاه/ کوتاه/ کوتاه/ بلند/ کوتاه/ کوتاه/ بلند/ بلند/ کوتاه/ کوتاه/ بلند
·         هجابندی بر اساس شکل: -UU--UU-UUU--
مصراع سوم: آن را که سر زلف ،چو زنجیر بُوَد
وَد
بُ
ر
جی
زُن
چّ
ف
زُل
رِ
سَ
کِ
را
آ
-
-
U
-
-
U
U
-
-
U
U
-
-
·         هجابندی مصرع چهارم: دَر/ خا/ نِ/ بِ/ زن/ جی/ ر/ نِ/ گَه/ نَت/ وا/ دا/ ش =13 هجا
·         هجابندی کوتاه و بلند: بلند/ بلند/ کوتاه/ کوتاه/ بلند/ بلند/ کوتاه/ کوتاه/ بلند/ بلند/ بلند/ بلند/ کوتاه
·         هجابندی بر اساس شکل: U----UU--UU--
مصراع چهارم: در خانه به زنجیر نگه نتوان داشت
ش
دا
وا
نَت
گَه
نِ
ر
جی
زَن
بِ
نِ
خا
دَر
U
-
-
-
-
U
U
-
-
U
U
-
-

تمرین3:       من ماه ندیده ام کله دار.........من سرو ندیده ام قباپوش
«سعدی»
·         هجابندی مصرع اول: مَن/ ما/ ه/ نَ/ دی/ دِ/ ءَم/ کُ/ لَه/ دا/ ر =11 هجا
·         هجابندی کوتاه و بلند: بلند/ بلند/ کوتاه/ کوتاه/ بلند/ کوتاه/ بلند/کوتاه/ بلند/ بلند/ کوتاه
·         هجابندی بر اساس شکل: U--U-U-UU--
مصراع اول: من ماه ندیده ام کله دار
ر
دا
لَه
کُ
ءَم
دِ
دی
نَ
ه
ما
مَن
U
-
-
U
-
U
-
U
U
-
-
·         هجابندی مصرع دوم: مَن/ سر/ و/ نَ/ دی/ دِ/ ءَم/ قَ/ با/ پو/ ش =11 هجا
·         هجابندی کوتاه و بلند: بلند/ بلند/ کوتاه/ کوتاه/ بلند/ کوتاه/ بلند/کوتاه/ بلند/ بلند/ کوتاه
·         هجابندی بر اساس شکل: U--U-U-UU--

مصراع دوم: من سرو ندیده ام قباپوش
ش
پو
با
قَ
ءَم
دِ
دی
نَ
و
سَر
مَن
U
-
-
U
-
U
-
U
U
-
-

تمرین4:       جان و دل، بیرون، کس از دست تو مشکل می‌برد.......غمزه‌ات جان می‌رباید عشوه‌ات دل می‌برد
«رشحه»
·         هجابندی مصرع اول: جا/ نُ/ دِل/ بی/ رو/ کَ/ سَز/ دَس/ تِ/ تُ/ مُش/ کِل/ می/ بَ/ رَد =15 هجا
·         هجابندی کوتاه و بلند: بلند/ کوتاه/ بلند/ بلند/ بلند/ کوتاه/ بلند/ بلند/ کوتاه/ کوتاه/ بلند/ بلند/ بلند/ کوتاه/ بلند
·         هجابندی بر اساس شکل: -U---UU--U---U-
مصراع اول: جان و دل، بیرون، کس از دست تو مشکل می‌برد
رَد
بَ
می
کِل
مُش
تُ
تِ
دَس
سَز
کَ
رو
بی
دِل
نُ
جا
-
U
-
-
-
U
U
-
-
U
-
-
-
U
-
·         هجابندی مصرع دوم: غَم/زِ/ ءَت/ جا/ می/ رُ/ با/ یَد/ ءِش/ وِ/ ءَد/ دِل/ می/ بَ/ رَد =15 هجا
·         هجابندی کوتاه و بلند: بلند/ کوتاه/ بلند/ بلند/ بلند/ کوتاه/ بلند/ بلند/ بلند/ کوتاه/ بلند/ بلند/ بلند/ کوتاه/ بلند
·         هجابندی بر اساس شکل: -U---U---U---U-
مصراع دوم: غمزه‌ات جان می‌رباید عشوه‌ات دل می‌برد
رَد
بَ
می
دِل
ءَد
وِ
ءِش
یَد
با
رُ
می
جا
ءَت
زِ
غَم
-
U
-
-
-
U
-
-
-
U
-
-
-
U
-


تمرین5:       چون باده ز غم چه بایدت جوشیدن.............با لشگر غم چه بایدت کوشیدن
سبز است لبت ساغر از او دور مدار..........می بر لب سبزه خوش بود نوشیدن
«حافظ»

·         هجابندی مصرع اول: چُن/ با/ دِ/ زِ/ غَم/ چِ/ با/ یَ/ دَت/ جو/ شی/ دَن =12 هجا
·         هجابندی کوتاه و بلند: بلند/ بلند/ کوتاه/ کوتاه/ بلند/ کوتاه/ بلند/ کوتاه/ بلند/ بلند/ بلند/ بلند
·         هجابندی بر اساس شکل: ----U-U-UU--
مصراع اول: چون باده ز غم چه بایدت جوشیدن
دَن
شی
جو
دَت
یَ
با
چِ
غَم
زِ
دِ
با
چُن
-
-
-
-
U
-
U
-
U
U
-
-

·         هجابندی مصرع دوم: با/ لَش/ گَ/ رِ/ غَم/ چِ/ با/ یَ/ دَت/ کو/ شی/ دَن =12 هجا
·         هجابندی کوتاه و بلند: بلند/ بلند/ کوتاه/ کوتاه/ بلند/ کوتاه/ بلند/ کوتاه/ بلند/ بلند/ بلند/ بلند
·         هجابندی بر اساس شکل: ----U-U-UU--
مصراع دوم: با لشگر غم چه بایدت کوشیدن
دَن
شی
کو
دَت
یَ
با
چِ
غَم
رِ
گَ
لَش
با
-
-
-
-
U
-
U
-
U
U
-
-

·         هجابندی مصرع سوم: سَب/ زَس/ ت/ لَ/ بَت/ سا/ غَ/ رَ/ زو/ دو/ مَ/ دا  =12 هجا
·         هجابندی کوتاه و بلند: بلند/ بلند/ کوتاه/ کوتاه/ بلند/ بلند/ کوتاه/ کوتاه/ بلند/ بلند/ کوتاه/ بلند
·         هجابندی بر اساس شکل: -U--UU--UU--
مصراع سوم: سبز است لبت ساغر از او دور مدار
دا
مَ
دو
زو
رَ
غَ
سا
بَت
لَ
ت
زَس
سَب
-
U
-
-
U
U
-
-
U
U
-
-


·         هجابندی مصرع چهارم: مِی/ بَر/ لَ/ بِ/ سَب/ زِ/ خُش/ بُ/ وَد/ نو/ شی/ دن =12 هجا
·         هجابندی کوتاه و بلند: بلند/ بلند/ کوتاه/ کوتاه/ بلند/ کوتاه/ بلند/ کوتاه/ بلند/ بلند/ بلند/ بلند
·         هجابندی بر اساس شکل: ----U-U-UU--
مصراع چهارم: می بر لب سبزه خوش بود نوشیدن
دن
شی
نو
وَد
بٌ
خُش
زِ
سَب
بِ
لَ
بَر
مِی
-
-
-
-
U
-
U
-
U
U
-
-


فصل سوم: سرودن شعر کلاسیک

تا اینجای کار همه ی ابزارهای کافی برای گفتن شعر سنتی فارسی را فراگرفتیم. اکنون با تعریف گنجینه‌ی واژگان به سراغ همگرایی همه‌ی این ابزار و تولید اولین شعر می‌رویم.
گنجینه‌ی واژگان: گنجینه واژگان دایره ای از واژگان کاربردی است که شاعر با الهام از کتاب های شعر یا دیگر کتاب‌هایی که خوانده برای زیباتر شدن شعر خود از آنها استفاده می‌کند. در واقع گنجینه واژگان در شعر به مثابه حضور ذهن داشتن در حرف زدن های روزمره است. مشکل ترین جای شعر گفتن نیز شاید همین جا باشد. استفاده از کلمات مناسب،  ترکیب‌های نو و معنادار و گنجاندن اصطلاحات امروزی، باعث می‌شود که شعر شما، به زبان امروز فارسی‌زبانان نزدیک‌تر شود. اگر احساس، مرحله‌ی اول در روح بخشیدن به شعر باشد، قطعا داشتن گنجینه ای از واژگان مناسب، مرحله دوم آن است. توصیه‌ی من برای غنی کردن گنجینه‌ی واژگان خود، خواندن کتاب‌های شعر یا رمان است، خاصه رمان‌ها و شعر‌های امروزی. نباید ازین موضوع ترسید که شاید دایره واژگان من آنقدر وسیع نباشد که بتوانم شعر بسرایم! هدف ما در اینجا منظومه سرایی یا داستان سرایی نیست، با همین واژگانی که در طول عمر خود آموخته ایم می توانیم احساساتمان را در قالب شعر بیان کنیم.
شعر زیر از بازیار، که در شماره ی قبل در قسمت باشگاه نویسندگان چاپ شد، نمونه ای از یک نوشته ی پر از احساس است که ما می‌خواهیم در این قسمت آن را به یک غزل تبدیل کنیم. شاید لازم باشد دوباره تاکید کنم که این نوشتار در جهت توانمندسازی خوانندگان محترم، برای ساختن شاکله و جسم شعر است، عنصر روح شعر تنها به احساس و درونیات شاعر و استفاده از واژگان مناسب برمی‌گردد که آموختنی نیست بلکه ذاتی است و از آنجا که دگرباش ها عموما زندگیِ احساسی‌ای دارند روح بخشیدن به شعر برایشان کار آسانی است.
شب باران و عشق و آغوش  و بوسه ی اول و سر به بالین
جبرئیل دید و به خدا گفت تبارک الله احسن الخالقین
جز دو چشم بلورین من چه دیدم  که از لب او عسل نوشیدم
گرمای تن و نفس سینه به سینه، که جز رنگ خدا چیزی ندیدم
صدای نفسش در دلم کرده خانه
هرچه دیوار دور قلبم بود گشت ویرانه
گر در طلب یار دیگر روم ناکامم
چون تو آن گم کرده ام باشی و من می دانم
شمشیر و خنجر به دست با رقیب می جنگم تا بمیرم
به خدا خدا هم باشد ز عشقت جانش بگیرم
بازیار
گام اول: عموما یک جمله‌ی زیبا که اولین بار به ذهن شما می‌رسد، وزن و قالب شعر را تعیین می‌کند. بنابرین هرگاه احساس کردید سخن زیبایی شنیدید یا به ذهن‌تان خطور کرده فورا آن را در تلفن همراه خود یا کاغذ یا دفتری که همراه دارید یادداشت کنید. برای شعر سرودن لازم است که یک دفتر داشته باشید.
گام دوم: در ادامه ی آن جمله‌ی زیبا هر چه به ذهنتان در آن لحظه یا در چند روز آینده می آید، یادداشت کنید درین مرحله نگران وزن و قالب و قافیه شعر نباشید. بنابرین بعد از چند روز شما یک نوشته‌ی چند خطی دارد که آماده است برای تبدیل شدن به یک غزل یا مثنوی یا رباعی و یا هر قالب دیگری که مدنظر دارید. طبیعتا تبدیل یک نوشته به شعر با قالب مثنوی کاری آسان تراست تا تبدیل آن به یک غزل.
گام سوم: زیر جملات کوتاهی که در نوشته ی شما از بقیه‌ی جملات زیباتر هستند خط بکشید، در حد دو یا سه جمله. در غزلی که در  آینده خواهید گفت این جملات بیت الغزل شما می‌شوند. بیت‌الغزل به زیباترین بیت یک غزل گفته می‌شود، یک بیت‌الغزل خوب، می‌تواند شعری را مشهور یا ضرب‌المثل کند. برای مثال پر واضح است که کدام بیت غزل زیر از سعدی بیت‌الغزل است!

تن آدمی شریف است به جان آدمیت


نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
اگر آدمی به چشم است و دهان و گوش و بینی


چه میان ِ نقش دیوار و میان آدمیت
خور و خواب و خشم و شهوت، سبعیت است و ظلمت


حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت
به حقیقت آدمی باش وگرنه مرغ باشد


که همین سخن بگوید به زبان آدمیت
مگر آدمی نبودی که اسیر دیو ماندی


که فرشته ره ندارد به مکان آدمیت
اگر این درنده‌خویی ز طبیعتت بمیرد


همه عمر زنده باشی به روان آدمیت
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند


بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت
طیران مرغ دیدی تو ز پای‌بند شهوت


به در آی تا ببینی طیران آدمیت
نه بیان فضل کردم که نصیحت تو گفتم


هم از آدمی شنیدیم بیان آدمیت!

جملاتی که زیر آنها خط کشیده اید، کمترین تغییر را در مفهوم یا ظاهر، در غزلی که می‌خواهید بسرایید، دارند. همچنین اغلب یکی از همین جملات است که تعیین می‌کند شعر شما چه وزن و قافیه ای داشته باشد. در شعر بازیار،فرض کنیم مصرع اول به عنوان آن جمله‌ی زیبا انتخاب می‌شود: «شب باران و عشق و آغوش  و بوسه ی اول و سر به بالین».
گام چهارم: باید جمله انتخابی را با یک قافیه مناسب، حذف یک سری واژگان که وزن را به هم ریخته و اضافه کردن چند واژه‌ی لازم، آرایش کنیم که کاملا سلیقه ایست.
شب باران و عشق و آغوش  و بوسه ی اول و سر به بالین:
1)      شبی همراه باران، عشق و آغوش  .....  نخستین بوسه در بالین، بَرَد هوش
2)      آغوش و عشق و باران، سر بر کنار جانان! .... با بوسه‌ی نخستین، شب می شود شبستان!
3)      عشق را بوسه‌ی اول که به بالین بکِشد ....  شب بارانی وغم را شب شیرین بکشد
یا موارد دیگری که با الهام گرفتن از اشعار سنتی یا ساخت و پرداخت ذهنی می توان ساخت. مثلا دو بیت نخست با الهام گرفتن از این دو بیت سعدی ساخته شد:
1) خطا کردی به قول دشمنان گوش ....که عهد دوستان کردی فراموش
2) خفته خبر ندارد سر بر کنار جانان ..... کاین شب دراز باشد بر چشم پاسبانان
اولین جمله بازیار چون طولانی بود، مجبور شدیم که آن را تبدیل به یک بیت کنیم. اما می‌شد آن را به یک مصرع طولانی نیز تبدیل کرد، غزل‌های پست مدرن، که ساختار  غزل های کهن را به هم ریخته اند، در این مورد پیشگام هستند که از آن می گذریم و به عهده‌ی خواننده می‌گذاریم.
گام پنجم: مصرع اول که سروده شد، کار تازه شروع می‌شود! نخست با انگشتان دست تعداد هجاهای آن را می شمریم (که در این سه شماره از مجله به تفصیل در مورد آن سخن گفته شد). ما برای شعر بازیار این بیت را برای شروع و مطلع شعر انتخاب می کنیم: «عشق را بوسه‌ی اول که به بالین بکِشد ....  شب بارانی وغم را شب شیرین بکشد». مصرع اول 15هجا دارد پس تا آخرین مصرعی که سروده می شود همه ی آنها باید 15هجا داشته باشند. درین بیت مصرع دوم هم 15هجا دارد. اگر بیتی سرودیم که  تعداد هجاهای آن یکی نبود، باید واژه های اضافی را یا حذف یا به آن واژه های مناسبی را اضافه کنیم گاهی اوقات می توان با جاگذین کردن یک واژه نیز این تعادل را در بیت مورد نظر ایجاد کرد.
گام ششم: با استفاده از مصرع اول الگوی هجایی شعر را ترسیم می کنیم، این الگو باید تا آخر شعر در هر مصرع (عینا و یا با تغییرات اندک) تکرار شود.
عشق را بوسه‌ی اول که به بالین بکِشد : ءِش/ ق/ را/ بو/ سِ/ یِ/ ءَو/ وَل/ کِ/ بِ/ با/ لی/ بِ/ کِ/ شَد - 15هجا
الگوی هجایی: -U--UU--UU--UU-
برای مثال مصرع دوم اولا حتما باید 15هجا داشته باشد (یعنی اگر 15 هجایی نبود اصلا به سراغ الگوی هجایی نمی‌رویم بلکه نخست باید تعداد هجای آن را با مصرع اول یکی کنیم). ثانیا الگوی هجایی آن باید نزدیک به الگوی هجایی مصرع اول باشد.
o       با تقریب خیلی خوبی می توان گفت که گام پنجم (تعادل هجایی مصرع ها) شرط لازم و کافی برای شعر سنتی فارسی است و گام ششم (چک کردن الگوی هجایی در مصرع ها) تنها، یک راه دیگر برای حصول اطمینان بیشتر از تعادل هجایی مصرع هاست.  اینکه وزن دو مصرع یکی هست یا نیست، بستگی به تشخیص خواننده از شعر دارد. مثلا دو مصرع زیر هر دو 14هجا دارند؛ اما با خواندن آن به راحتی می شود فهمید که وزنشان با هم یکی نیست. برای یکی شدن وزن به سراغ گام ششم یعنی الگوی هجایی می رویم.
روشن روان عاشق از تیره شب ننالد ≠ غرقه در نیل چه اندیشه کند باران را
برای یکی شدن الگوی هجایی نیز باید آنقدر کلمات را جابه جا کنیم یا جایگذین کنیم تا الگو هر دو مصرع برابر شوند، درین صورت است که وزن عروضی دو مصرع یکی می‌شود و این کار را تا آخر شعر هر جا که لازم باشد باید انجام داد.
گام هفتم: عملیاتی که سر جمله‌ی اولِ نوشته خود اجرا کردیم ، برای جملات دیگر هم تکرار می کنیم.
شب باران و عشق و آغوش  و بوسه ی اول و سر به بالین:
عشق را بوسه‌ی اول که به بالین بکِشد ....  شب بارانی وغم را شب شیرین بکشد
جبرئیل دید و به خدا گفت تبارک الله احسن الخالقین:
جبرئیل از ملکوت آمد و دید این شب و گفت ..... عجب این نیست که "او" ، خویش به تحسین بکشد
جز دو چشم بلورین من چه دیدم  که از لب او عسل نوشیدم:
از لب چون عسلت، نوش که آغاز کنم ..... تا کجا کار به آن چشم بلورین بکشد؟
گرمای تن و نفس سینه به سینه، که جز رنگ خدا چیزی ندیدم:
من ندیدم که خدا در نفس و سینه‌، کسی .... در جهانی گذرا چون تو نگارین بکشد
صدای نفسش در دلم کرده خانه
هرچه دیوار دور قلبم بود گشت ویرانه:
گر نفس‌های تو در سینه‌ی من خانه کند .... هرچه دیوار در آنست به پایین بکشد
گر در طلب یار دیگر روم ناکامم
چون تو آن گم کرده ام باشی و من می دانم:
تو مرا مذهب و دینی، به تو ایمان دارم ... مومن آیا که شود دست خود از دین بکشد؟!
شمشیر و خنجر به دست با رقیب می جنگم تا بمیرم
به خدا خدا هم باشد ز عشقت جانش بگیرم:
عشق بگذاشت به دل گر که رقیب تو خداست... خط بطلان به خداوند جهان‌بین بکشد

گام هشتم: شعر آماده است!
عشق را بوسه‌ی اول که به بالین بکِشد ....  شب بارانی وغم را شب شیرین بکشد
جبرئیل از ملکوت آمد و دید این شب و گفت ..... عجب این نیست که "او" ، خویش به تحسین بکشد
از لب چون عسلت، نوش که آغاز کنم ..... تا کجا کار به آن چشم بلورین بکشد؟
من ندیدم که خدا در نفس و سینه‌، کسی .... در جهانی گذرا چون تو نگارین بکشد
گر نفس‌های تو در سینه‌ی من خانه کند .... هرچه دیوار در آنست به پایین بکشد
تو مرا مذهب و دینی، به تو ایمان دارم ... مومن آیا که شود دست ِخود از دین بکشد؟!
عشق بگذاشت به دل گر که رقیب تو خداست... خط بطلان به خداوند جهان‌بین بکشد
نکات مهم:
o        تنها با تمرین زیاد می توان به سرعت شعر سرود. برای اولین بار سرودن شعر کلاسیک فارسی شاید  ساعت ها یا روزها از شما وقت بگیرد. هرگز ناامید نشوید. اولین غزلی که من ساختم حدود یک روز کامل زمان برد!
o       برای اینکه بتوانید از قافیه‌های مناسب بهره ببرید، بعد از اینکه مصرع یا بیت اول را سرودید، ابتدا چند واژه‌ی هم قافیه را در حاشیه‌ی دفتر خود یادداشت کنید تا هرگاه لازم بود از آنها استفاده کنید. این مهم است که شما قافیه‌های زیادی در دست و بالتان داشته باشید.
o       برای شروع، شعرتان را با آرایه های ادبی پر نکنید، با ساده نویسی تمرین کنید، بعد از کسب مهارت لازم می‌توانید از آرایه‌هایی چون تشبیه، استعاره، کنایه، تشخیص، واج آرایی، تکرار و تضمین و ... بهره‌مند شوید.
o       تمرین را هم می‌توانید در طول روز در حین انجام کارهای روزمره انجام دهید! به این صورت که یک واژه را انتخاب کنید و سعی کنید در ذهن خود واژه‌های هم وزن آن را به خاطر بیاورید. مثل "دامن" که هم وزن با کلماتی چون "یا من"، "با من"، "تا من"، "بودن"، "رفتن"، "لیوان"، "عاشق" و ... است. این به شما کمک میکند بعدها وزن شعر خود را در صورت لزوم تصحیح کنید.
o       تنها در صورتی می‌شود به روش گفته شده، شعر کلاسیک فارسی سرود که حداقل مواردی را که در این سه شماره بیان شد، خوب فراگرفته باشید.
همانطور که دیدیم شعر کلاسیک فارسی هشت گام بیشتر نیست. در صورتی که برای سرودن شعر به مشکلی برخوردید می توانید با ایمیل مجله تماس بگیرید. در شماره‌ی بعد به سراغ شعر نو خواهیم رفت.

صدای خوانندگان

ن. ک. : البته باز به قول معروف هر كسي را نشايد شعر سرودن! مگه يه سري فرمول رياضيه بديم به ملت اونهام هي باهاش مساله حل كنن آخه؟!
وقتی که خود من می‌خواستم در اوایل راه، شعری بسرایم به خودم همین حرف شما را می‌زدم، هر کسی را نشاید شعر سرودن! اما حالا در این سه شماره خواسته‌ی من این بود که ثابت کنم هر دگرباش یک شاعر ِ بالقوه است و فکر می‌کنم تا اینجای کار موفقیت آمیز بوده. شما فکر می‌کنید برای شاعر شدن چه چیزی نیاز است؟
احساس؟ که دگرباش‌ها همه دارند! وقت؟ که علاقه‌مندان میگذارند! ابزار؟ که درین شماره ها از مجله تا آنجا که لازم بوده سعی شد ابزار لازم و کافی ارائه شود. تنها تمرین خواننده است که منجر به شاعر شدن او می‌شود. اتفاقا در مطالب اخیر نشان داده شد که شعر سرودن بسا راحت‌تر از فرمولها و مسائل ریاضی است، هرچند که شعر سرودن در کتب و مراجع دیگر بسیار پیچیده می نماید.
ر.ن. : کارِ خوب شما در زمینه ی آموزش شاعری هرچند که برای شخصِ من بسیار مفید بوده بعضی جاها ، ولی بیش از حد پر و بال داده شده و بخش زیادی از صفحات مجله رو گرفته یادمون نره که  قرار نیست همه شاعر باشند . این بخش از طرف خیلی از دوستان من مورد انتقاد قرار گرفته.
در این چند سالی که با دوستان دگرباش آمدوشد داشتم، به مراتب با افرادی مواجه شدم که می‌خواهند شعر بسرایند ولی نمی‌توانند و همواره در نظر داشتم که جزوه‌ای را درین باره بنویسم. مجله اقلیت این فرصت را پیش آورد تا این تجربیات را در اختیارِ علاقه‌مندان بگذارم و من همواره از این مجله ممنونم که این امکان را فراهم کرد. قصدم از این مقالات دنباله‌دار غیر از آنچه که گفته شد،  این بود که هر دگرباش دستِ‌کم یک بار برای شاعر شدن، خود را امتحان کند و پس از آن، حکم بدهیم که «قرار نیست همه شاعر باشند.» با این وجود بیشتر مطالب ذکر شده در این سرویس برای آموزش و سرگرمی است و من سعی کرده ام خلاصه‌یِ خلاصه‌ای از مراحل شاعر شدن را بیان کنم. در هر صورت منتظر انتقادات سازنده‌ی شما خوانندگان عزیز هستم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر